پیشنهادهای امیررضا فرهید (٩٧)
Other people or things that are left. برگرفته از کتاب supplementary 6
Organize means plan or arrange an event or activity. برگرفته از مجموعه کتاب های : English Time 6
Fly in drops and make something or somebody wet برگرفته از کتاب :English Time 6
بیمه ……یه قرار دادی بین بیمه شونده و بیمه گذار که بیمه گذار در مقابل دریافت حق الزحمه از بیمه شونده , خسارات ناشی از چیز های معینی مثل تصادفات را پرد ...
وسیع …… بزرگ …… بسیط Extensive means large or great
به معنی نام دو تا از امامان یعنی امیر المومنین و امام رضا
هویچ ها و یا میشه گفت که غذای بسیاری از اسب ها و خرگوش ها
به معنی آوردن ویا حمل کردن _ به جایی بردن.
درس جغرافیا
Sth that SB does that against the law. برگرفته از کتاب : pre1
جریان آب یا چیز دیگر
بلندمرتبه و گرانقدر , , , , , , , , , تعالی
وحشت زده …… ترسناک …… احساس ترس به صورت گذشته …… شگفت زده شده
مغازه دار _ کارگر ویا کارمند یه جایی_فروشنده یا همون seller
سنجاب یا نوعی موش
ماده یا ساختار چیزی
Unhappy or worried
نمره و یا نتیجه
پرتاپ , , , , , , دورریختن, , , , , , , , انداختن
استفاده کردن , , , , مصرف کردن
خبر……نصیحت
صندلی بدون پشتی
کارنامه …… گزارش …… برگه ی نشاندهنده ی وضعیت تحصیلی
دستمزد یا انعام
یه جورایی میشه گفت غیرقابل استفاده
یکتا……بلند پروا …… یگانه …… دارای مقام و پرقدرت
اتفاق افتادن , , , , وقوع چیزی , , , , , , , روی دادن
درد و سختی
اندیشیدن یا فکر کردن
سلامتی …… سالم
شکلات تخته ای _ شکلات تقسیم بندی شده _ شکلات تکه تکه ای
نا امید …… اضطراب
قرار دادن و یا گاهی هم در جملات به به معنی فرد یا فراد هم می آید.
واحد اندازه گیری
باقی مانده
به جا مانده _ بقیه _ بقا
زمان یا فرصت _گاهی در جمله ها به معنی موارد مورد نظر دیده می شود.
در آخر…… زیرزمین …… کمتر ویا ضعیف تر
پول خرد …… پول فلزی یا آهنی …… سکه
ترس از امتحانات و یا سختی های روزگار که بعث میشود فرد دچار ترس, استرس و اضطراب شدید میشود.
انتخاب فردی برای کار کردن ، کار و حرفه
بعد از بستن دوباری باز کردن. . . . . . . یعنی انگار مغازه ای را می بندی و بعد از مدتی دوباره آن را باز می کنی.
صنعت ، سازنده ، حرفه سازندگی
هدایت کننده ی هواپیما
پیروز …… سربلند…… موفق _ برنده
شعبه و یا به معنی از یک ریشه
ده سال متوالی و پشت سر هم
راننده ی هواپیما یا هدایت کننده ی شی پرنده _ هوا باز _ آسمان دار
باور کردنی . . . . واقعی . . . . حقیقی
خراب کردن _ از بین بردن _ تخریب کردن _ نابود کردن