امیررضا فرهید

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
dry cleaner`s٢٢:٠٠ - ١٣٩٨/١٠/١٧خشکشویی ، ، جایی ( مغازه ای ) که لباس ها را برای شستن یا اتو کردن میدهند.گزارش
44 | 1
destroy٠٩:٠٨ - ١٣٩٨/١٠/٠٨Damage sth so badly it can no longer be used or no longer exists.گزارش
48 | 2
strange١٥:٤٤ - ١٣٩٨/٠٨/٢٤یه نوع صفت در زبان انگلیسی میباشد که معناهای بسیاری نظر عجیب و غریب ، بهت آور ، غیر عادی و . . .گزارش
55 | 2
ژول ورن١٥:٤١ - ١٣٩٨/٠٨/٢٤ژول ورن در سن پنجاه سالگی نام اصلی ژول گابریل ورن زادروز ۸ فوریهٔ ۱۸۲۸ نانت، فرانسه مرگ ۲۴ مارس ۱۹۰۵ ( ۷۷ سال ) امیان، فرانسه ملیت فرانسه پیشه رمان ... گزارش
28 | 1
occasions١١:١٧ - ١٣٩٨/٠٥/٠٢زمان یا فرصت _گاهی در جمله ها به معنی موارد مورد نظر دیده می شود.گزارش
83 | 2
organize١٣:٢١ - ١٣٩٨/٠٣/١٨Organize means plan or arrange an event or activity. برگرفته از مجموعه کتاب های : English Time 6گزارش
402 | 6
فهرست جمله های ترجمه شده
available١٧:٥٤ - ١٣٩٨/١٠/٢٦
• That style of shoe is no longer available.
آن مدل کفش دیگر موجود نیست83 | 6
depend on٠٩:٢٥ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• Depend on others and you always repent.
تو اگر به دیگران اعتماد کنی همیشه پشیمان خواهی شد152 | 14
definitely٠٩:٢١ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• The team will definitely lose if he doesn't play.
تیم خواهد باخت ، اگر او بازی نکند .37 | 4
definitely٠٩:١٩ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• This is definitely the last time it will happen.
این قطعا آخرین باری است که اتفاق می افتد .101 | 9
crime٠٨:٥٥ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• He committed his first crime when he was fourteen.
او اولین جرم و گناهی که انجام داده بود ، چهارده سال داشت.34 | 4
count on٠٨:٥٠ - ١٣٩٨/١٠/١٠
• Can I count on you to keep a secret?
آیا میتوانم روی شما حساب کنم و رازی را بگم ؟32 | 5
conserve٢١:٣٠ - ١٣٩٨/١٠/٠٨
• Conserve your energy, you'll need it!
انرژی خودت را ذخیره کن ، تو به آن نیاز خواهی داشت57 | 3
brake٢١:٢٦ - ١٣٩٨/١٠/٠٨
• He pressed hard on the brake but nothing happened.
او ترمز را محکم فشار می دهد ولی اتفاقی نمی افتد14 | 1
shall٠٩:٥٩ - ١٣٩٨/١٠/٠٨
• I shall leave on the first train tomorrow.
من حتما فردا با اولین قطار از اینجا میروم34 | 2
conserve٠٨:٥٠ - ١٣٩٨/١٠/٠٨
• By these efforts, we hope to conserve our supply of strategic metals.
با این تلاش ها ، ما امیدوار هستیم که منابع استراتژیک را حفظ کنیم34 | 3
briefly١٦:٢٨ - ١٣٩٨/١٠/٠٦
• She spoke only briefly, but we understood what we had to do.
او بسیار خلاصه گفت اما ما فهمیدیم که چه کار بکنیم48 | 1
succeed١٦:٥٨ - ١٣٩٨/٠٢/٠٩
• The project seemed unlikely to succeed.
ممکن نیست که این پروژه به موفقیت برسد.57 | 1
bet١٩:٢١ - ١٣٩٨/٠٢/٠٣
• I bet five dollars on that horse.
من روی آن اسب پنج دلار شرط بندی کردم.106 | 4
liquid١٥:٥٤ - ١٣٩٨/٠١/٣١
• She finds the liquid medicine easier to take than the pill form.
او ( اشاره به مونث ) مصرف دارو ی مایع ( شربت ) را راحت تر از مصرف قرص می داند.85 | 2
give up١٥:٣٣ - ١٣٩٨/٠١/٣٠
• Keep trying!Don't give up the ship.
سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن.177 | 9
give up١٥:٣٢ - ١٣٩٨/٠١/٣٠
• She gave up the stolen money to the police.
او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.205 | 8
scared١٥:٢٩ - ١٣٩٨/٠١/٣٠
• My sister was always scared of dogs.
خواهر من همیشه از سگ ها میترسید.281 | 21
occur١٨:٤١ - ١٣٩٨/٠١/٢٩
• Some colors never occur in nature.
بعضی از رنگ ها اصلا در طبیعت وجود ندارد.122 | 1
occur١٨:٤٠ - ١٣٩٨/٠١/٢٩
• She had dreamed of winning the award, but she was surprised when it actually occurred.
او جایزه ای را در رویایش میدید و هنگامی هم که این اتفاق رخ داد , بسیار شگفت زده شد.90 | 3
occur١٨:٣٨ - ١٣٩٨/٠١/٢٩
• Accidents frequently occur at this intersection.
حوادث بیشتر در این جاها اتفاق می افتد.228 | 9
bring١٨:٠٩ - ١٣٩٨/٠١/٢٩
• I brought no suitcase on this trip.
من برای این سفر چمدانی را نیاورده ام.108 | 4
clerk١٠:٤٣ - ١٣٩٨/٠١/٢٨
• She works as a clerk in a lawyer's office.
او به عنوان کارمند, در دفتر وکیلش کار میکند.143 | 5