depend on

جمله های نمونه

1. Depend on others and you always repent.
[ترجمه امیررضا فرهید] تو اگر به دیگران اعتماد کنی همیشه پشیمان خواهی شد
|
[ترجمه Maryam] اگر به دیگران اعتماد کنی همیشه پشیمان خواهی شد
|
[ترجمه bite] وابسته بودن
|
[ترجمه й̈А̑̈ZI̾] اگر به دیگران اعتماد کنی برای همیشه پشیمان خواهی شد.
|
[ترجمه سیران] وابستە بودن بە دیگران ، همیشە پشیمانی در پی خواهد داشت
|
[ترجمه سبا] پشیمانی همیشگی تو در پی اعتماد و وابستگی به دیگران است.
|
[ترجمه فاطمه] بستگی داشتن
|
[ترجمه گوگل]به دیگران وابسته باشید و همیشه توبه کنید
[ترجمه ترگمان]به دیگران اعتماد کن و همیشه پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Place allow me to smal proud,because like you depend on.
[ترجمه امیرعلی نظری] به من اجازه بدهید احساس غرور کنم ، چون شما به آن وابسته هستید
|
[ترجمه forough] به من اجازه دهبد احساس غرور کنم زیرا شما به ان احتیاج دارید
|
[ترجمه گوگل]محل به من اجازه می دهد که به smal مغرور، زیرا مانند شما وابسته است
[ترجمه ترگمان]به من اجازه بدهید احساس غرور کنم، چون شما به آن وابسته هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Animals depend on plant material for food.
[ترجمه عليرضا] حیوانات به گیاهان به عنوان مواد غذایی نیاز دارند
|
[ترجمه امیر] حیوانات برای تغذیه به گیاهان وابسته هستند
|
[ترجمه گوگل]حیوانات برای غذا به مواد گیاهی وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]حیوانات به مواد گیاهی برای غذا وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Happiness doesn't depend on any external conditions. It is governed by our mental attitude.
[ترجمه گوگل]خوشبختی به هیچ شرایط بیرونی بستگی ندارد نگرش ذهنی ما بر آن حاکم است
[ترجمه ترگمان]شادی به هیچ شرایط خارجی بستگی ندارد این امر با نگرش ذهنی ما اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cold-blooded animals depend on the temperature of their immediate environment.
[ترجمه ف] حیوانات خونسردبه دمای محیط مجاورشان وابسته اند
|
[ترجمه گوگل]حیوانات خونسرد به دمای محیط اطراف خود بستگی دارند
[ترجمه ترگمان]حیوانات خون گرم به دمای محیط immediate خود وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My wife and daughter depend on me for their living.
[ترجمه مهدیه] زندگی من ، به همسر و دخترم بستگی دارد
|
[ترجمه فاطمه] همسر و دخترم برای زندگی کردن به من وابسته هستند/زندگی شان به من وابسته است.
|
[ترجمه سارا] زندگی همسرم و دخترم بمن بستگی دارد
|
[ترجمه komeilinho] زن و دخترم برای زندگی به من وابسته اند
|
[ترجمه گوگل]زندگی همسر و دخترم به من وابسته است
[ترجمه ترگمان]زن و دختر من به خاطر زندگی آن ها به من متکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The risk and severity of sunburn depend on the body's natural skin colour.
[ترجمه گوگل]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most of these conjuring tricks depend on sleight of hand.
[ترجمه گوگل]بیشتر این ترفندهای تخیلی به زیرکی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]بیشتر این حقه های conjuring به تردستی و تردستی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These charities depend on the compassionate feelings and generosity of the general public.
[ترجمه گوگل]این خیریه ها به احساسات دلسوزانه و سخاوت عموم مردم بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این موسسات خیریه به احساسات دلسوزانه و سخاوت عموم مردم بستگی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'll be there, depend on it!
[ترجمه گوگل]من آنجا خواهم بود، به آن بستگی دارد!
[ترجمه ترگمان]من اونجا خواهم بود، مطمئن باش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can always depend on Michael in a crisis.
[ترجمه گوگل]شما همیشه می توانید در شرایط بحرانی به مایکل وابسته باشید
[ترجمه ترگمان]شما همیشه می توانید به مایکل در یک بحران تکیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can't depend on your parents forever.
[ترجمه مهدیه] شما نمی توانید برای همیشه به پدر و مادرتان وابسته باشید
|
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید برای همیشه به والدین خود وابسته باشید
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی برای همیشه به پدر و مادرت تکیه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Half the university research posts depend on outside funding.
[ترجمه گوگل]نیمی از پست های تحقیقاتی دانشگاه به بودجه خارجی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]نیمی از پست های تحقیقاتی دانشگاه به سرمایه گذاری خارجی وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of the local population depend on fishing for their income.
[ترجمه گوگل]بیشتر جمعیت محلی برای درآمد خود به ماهیگیری وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم محلی به ماهیگیری برای درآمد خود وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What is actually paid will depend on the bonus payments made at the end of the policy.
[ترجمه گوگل]آنچه در واقع پرداخت می شود به پرداخت های پاداشی که در پایان بیمه نامه انجام می شود بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]آنچه در واقع پرداخت می شود بستگی به پرداخت های بن بستی دارد که در انتهای سیاست صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] با توجه به، مبتنی بر، بسته بودن

انگلیسی به انگلیسی

• place trust in; rely on for support; be contingent upon

پیشنهاد کاربران

وابسته بودن به چیزی
در گرو چیزی بودن
خوشبختی در گرو سلامتیه
Happiness depends on health.
consist in something
phrasal verb formal
to be based on or depend on something
بستگی داشتن به چیزی
بستگی داره
حساب کردن روی چیزی یا کسی ، اطمینان کردن واعتماد کردن وابسته بودن به چیزی یا کسی
بسته به
قطعاً
be predicated on/upon something=if an action or event is predicated on a belief or situation, it is based on it or depends on it
ride on something
Count on= depend on
روی کسی و چیزی حساب کردن.
depend on دو معنی دارد:
1 - وابسته بودن ( متکی بودن )
2 - اطمینان کردن به ( معادل با rely on )
😘😘
وابسته بودن به
اعتماد کردن به کسی یا چیزی
be able to trust somebody or something to do something
بستگی داشتن و وابسته بودن
Synonym: rely on
بستگی داشتن به . . . .
بستگی داشتن
متکی بودن
Why don't you wear your watch then?
Because I like to be free and not to depend on time
دلم می خواد آزاد باشم و به زمان متکی نباشم. یا تکیه نکنم.
بستگی دارد به
Can i depand on? _میتونم روی اون حساب کنم؟
روی کسی یا چیزی حساب کردن ، اعتماد کردن
Trust. اعتماد کردن
به کسی اعتماد داشتن. مطمئن بودن از انجام کاری توسط دیگران.
روی کسی حساب کردن ، به کسی اعتماد کردن
be able to trust sb/sth to do sth
example: I wasn't worried ; I knew I could depend on you.
depend on = count on

در کل به معنی وابسته بودن ولی در این مثال ، معنی حساب کردن میده 👇👇👇
I wasn't worried ; I knew I could depend on you 👈 من نگران نیستم ; میدونم، میتوانم روی تو حساب کنم 💙
وابسته بودن به ، متکی بودن به
their future depends on how well they do in these exams 🛹
آینده ی آن ها وابسته است به اینکه در این امتحانات چقدر خوب عمل کنند
زبان 93 ، هنر 88 ، ریاضی 87 ، تجربی 84
تکیه کردن به
To need the help of someone or sth
به کسی یا چیزی در مورد موضوعی اعتماد کردن.
بر اساس
بستگی دارد
Rely on
نیازمند بودن ب کسی
وابسته کسی بودن
وابسته به
روی کسی یا چیزی حساب کردن
وابستگی و rely on
Depend on=count on=rely on=trust sb
depend on دو معنی دارد:
1 - وابسته بودن ( متکی بودن )
2 - اطمینان کردن به ( معادل با rely on )
بستگی داشتن به
وابسته بودن
متکی بودن
اعتماد کردن
مترادفش میشه belong
متکی بودن
وابسته بودن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس