اسم پسر - صفحه 28

برمایه

برانوش

پیش بند ( نگارش کردی

محترم ( نگارش کردی

نام پسر زریر برادر گشتاسپ، این نام در اوستا «بَستَوَری» یا «بَستَوَئیری» به معنی «جوشن بسته» آمده ا ...

رختخواب، نام یکی از بزرگان دورة سکایی ( نگارش کردی

نام دایی خسرو پرویز پادشاه ساسانی

از ته دل ( نگارش کردی

گشتاسپ

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، پلاشان، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی

دامنةکوةکه ‏رو به ‏دشت است ( نگارش کردی

بنیامین، فرزند پسر دست راست، نام فرزند حضرت یعقوب و برادر حضرت یوسف

بلندی روی کوه ( نگارش کردی

پیشامد خوب، بهترین بهار، بهترین پیشامد

فرزند نیک

نام پسر وشمگیر و یکی از فرمانروایان آل زیار در طبرستان، ( اَعلام ) پسر بزرگ وشمگیرِ زیاری از حکام ط ...

خوش آسودن، از نامهای زمان ساسانیان

دارای منش نیک، نیکو کردار، نیک منش، وهمنش، کسی که دارای راه و روش نیکویی است

لهجةای در زبان کردی ( نگارش کردی

از فرمانروایان کاسی ( نگارش کردی

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی

نجیب زاده

عید، جشن، بایرام

یادگه، یادگه بیرگه یادگه ( نگارش کردی

محل عبادت خدا، خانه ‏یا کاخی کةدرآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه ‏که ‏فرهاد برای رسان ...

نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه

جد ساسان، موسس ساسانیان، نام پدربزرگ ساسان به نوشته سنگ نوشته کعبه زرتشت

خطه، مرز، کنار، نام منطقه ای در غرب سرزمین مادها، ( اکدّی )، ( اَعلام ) نام ناحیه ای در غرب سرزمین ...

نام پسر اُرُد پادشاه اشکانی

مقام دار، صاحب منصب، عنوانی برای منصب های شهربانی و کشوری، ( صفت ) ( در قدیم ) قدرتمند، زورمند، ( م ...

پرهام

بلغت زند و پازند ارزن را گویند

بلاشان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی

پسرشاه، شاهپور، ( = شاپور )، شاپور

برنا، نام یکی از فرماندهان ساسانی، ( پهلوی، purnāy ) ( = برنا )

پسر عزیز

پیروز، نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به پیروز، جمع پیروز، تا، ...

خبر، پیام، مژده

نقاش معروف معاصر

نام فرمانداری ایرانی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی

بخشنده تاج پادشاهی، رساننده کسی به پادشاهی، از القاب رستم پهلوان شاهنامه

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی

نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی

قوی، نیرومند

آخرین پادشاه سلسله داستانی پیشدادی، دارنده اسب فربه یا دارای اسب زورمند، ( = طهماسب )، ← طهماسب، ( ...

تهمورث، ( = تهمورث )، ← تهمورث، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به ...

پهلوان، شجاع، از القاب رستم پهلوان شاهنامه

نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان

درختی بزرگ و جنگلی، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره ی کیقباد، غان، کیکاووس و کیخسرو، سرد ...

ناآرامی، خشم، طوفان

آن که چون چشم عزیز است، نام یکی از صورت های فلکی، [در گویش لری توک = چشم، عین که با ( ان ) نسبت آمد ...

نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان

جنگل، بیشه

صالح و درستکار

نام پزشکی یونانی

جاماسب، از شخصیتهای شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی

جمشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی و دارای فره ایزدی

جان بخش

جان ( روان ) + محمد ( ستوده شده )

جان ( بلند مرتبه ) + علی ( عربی )

جانوشیار، نام وزیر دارای داراب در زمان اسکندر مقدونی

گل سیاه، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، ( عربی )، ( اَعلام ) ) نام پیامبری از بنی اسرائیل که به ا ...

نگهبان جهان، خداوند

فتنه و آشوب به پا کننده در جهان، بی اعتنا به جهان و هر چه در آن است

دلاور در جهان

تسخیرکننده جهان، فاتح

عزیز

چراغ ( فارسی ) + علی ( عربی ) روشنایی ای که از علی می تابد

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه خاقان چین

قوی، محکم، نام پادشاه معروف مغول

لقب بهرام سردار دوره ساسانی

تند و تیز، نام روستایی بوده است

آن که محافظ و نگهبان دین است

صاحب نعمت

نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )

حسن ( خوبی ) + یوسف ( عبری ) گیاهی همیشه سبز از خانواده نعناع که برگهای آن به رنگهای مخلوط قرمز، سف ...

ستوده آیین، ستوده دین، ( اَعلام ) قاضی حمیدالدین بلخی نویسنده مشهور قرن هجری، ( در اعلام ) قاضی حمی ...

ستوده خداوند

نام سردار ایرانی در زمان رستم فرخزاد

عطا شده از سوی خداوند

دوستدار خداوند

خدا ( فارسی ) + طلب ( عربی ) خداجو

آن که خداوند یار اوست

کمال، درستی، ماه سوم از سال خورشیدی، ماه آخر بهار، [قدیمی] روز ششم از هر ماه خورشیدی، ( پهلوی، harv ...

نام یکی از پادشاهان ساسانی

خورزاد، نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی

شاه دلیر نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر

تحریفی از نام پادشاه هیاطله

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری در زمان هرمز پسر انوشیروان پادشاه ساسانی

به معنای زمین درخشان، ناحیه ای از ایران قدیم که اکنون جزو ازبکستان است، ( اوستایی، خوائیریزَم )