اسم - صفحه 57
هدیه ای از سوی خدا
دختر
یونانی ژاوه
نوعی گیاه وحشی از تیره کاکوتی
دختر
کردی ژاویا
جوینده
پسر
کردی ژاوین
سرزندگی
دختر
کردی ژاییز
ژاییژ
پسر
فارسی ژاییژ
شراره آتش
دختر
فارسی جاودانه
پاینده، پایدار، همیشگی، ابدی، ( قید ) تا همیشه، ( = جاویدان )، جاویدان
دختر
فارسی جبرئیل
جبریل، مرد خد، نام یکی از چهار فرشته مقرب که حامل وحی الهی برای انبیاست
پسر
عبری جمهور
پادشاه هند که نامش در شاهنامه امده است، عامّه مردم
پسر
عربی جوشن
زره، لباس ویژه جنگ، نوعی لباس جنگی قدیمی شبیه زره، ( به مجاز ) محافظت کننده از خطر و آسیب
پسر
عربی جوهر
گوهر
دختر
فارسی جیحون
رود، دریا، آمودریا، رود بزرگ، نام رودی در آسیای میانه، ( عربی )، نام رودخانه ای در آسیای میانه
پسر، دختر
عربی، فارسی
طبیعت چابک
چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست، به سرعت و سهولت حرکت کننده، چالاک، زبَردست، چالاک ، زیبا و ظریف، ...
پسر
فارسی چاره
علاج، درمان، تدبیر
دختر
فارسی چامه
شعر، غزل، سرود، نغمه، شعری که با آواز خوانده میشد، شعری که با آواز خوانده می شود
دختر
فارسی چاووش
کسی که پیشاپیش دسته ای حرکت می کند و اشعار مذهبی می خواند، مامور تشریفات دربار، آن که پیشاپیش زائرا ...
پسر
ترکی چرمه
اسب به ویژه اسب سفیدرنگ
دختر
فارسی چشمه
محل خارج شدن طبیعی آب از زمین، ( مجاز ) نمونه، سوراخ ریز، منبع، مبدٲ و اصل چیزی، ( در علوم زمین ) م ...
دختر
فارسی
طبیعت چلچله
پرستو
دختر
فارسی
پرنده چلیپا
صلیب، کنایه از زلف معشوق است
دختر
فارسی چمان
ویژگی کسی که با ناز و خرام راه برود، خرامان، خرامنده، پیاله شراب، پیمانه باده، آن که می خرامد و با ...
دختر
فارسی چمانه
ظرفی که در آن شراب می خورند، پیاله، ساغر، جام، ( در قدیم ) پیاله ی شراب، پیاله شراب
دختر
فارسی چمن آرا
زینت دهنده باغ، باغبان، آنچه موجب زیبایی و آراستگی باغ و بوستان است
دختر
فارسی چوک
چشمه
دختر
کردی چکاد
جلو سر، پیش سر، میان سر، تارک، بالای پیشانی، سرچکاد، سرکوه، بالای کوه، قله، بالای سر، سپر
پسر
فارسی
طبیعت چیره
غالب، مسلط، مستولی، ماهر، پیروز، دارای مهارت
پسر
فارسی چیلان
عناب
پسر
فارسی حریف
هم پیشه، همکار، هماورد، هم پیاله، دوست، ( در قدیم ) همنشین و معاشر، یار، ( در قدیم ) معشوق
پسر
عربی حزین
اندوهگین، غمگین، لقب یکی از شاعران قرن دوازدهم، حزین لاهیجی
پسر
عربی حسینیه
خوب، نیکو
دختر
عربی حصین
استوار و محکم، مستحکم، محکم، استوار
پسر
عربی حفیظ
حافظ نگهبان، هوشمند و یادگیرنده
پسر
عربی حمام
کبوتر
پسر
عربی حمرا
سرخ رنگ
دختر
عربی حمیم
خویشاوند نزدیک، دوست و همراه بسیار صمیمی، آب جوشان جهنم
پسر
عربی ژرویرا
ژریرا
دختر
فرانسوی ژنا
خانم، زن
دختر
کردی ژنیا
ژنیک
دختر
ارمنی ژنیک
با استعداد، نابغه
دختر
ارمنی ژوانا
میعادگاه عاشقان
دختر
کردی ژونا
صاحب عقل و خرد، عاقل
دختر
فارسی ژیا
زندگی
دختر
کردی ژیانو
زندگی نو
دختر
کردی ژیران
باهوش
پسر
کردی ژیرو
دانا و عاقل
پسر
کردی ژیلمو
آتش زیر خاکستر
پسر
کردی ژیلوان
کوهنورد
پسر
کردی ژینار
زندگی
پسر
کردی ژینوس
دختر باهوش، نابغه، ژینا، اسم دختر باهوش، باهوش
دختر
فرانسوی ژیوا
نگاه به زندگی
دختر
کردی ژیوانا
حافظ زندگی
دختر
کردی ژیویر
فریاد
پسر
گیلکی ژیکال
زیبای کوچک، قطره باران
دختر
کردی ژیکو
انسانی عاقل و هوشمند و زیرک
پسر
کردی سئودا
عشق و علاقه
دختر
ترکی سئوگی
عشق، محبت
دختر
ترکی ساتکین
ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می خورده اند، شراب، محبوب، مطلوب
پسر
ترکی ساتیا
از نامهای باستانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ساتیام
مانند چشمانم عزیز
دختر
لری ساتیرا
پدیدار ستاره
دختر
فارسی ساچلی
زلف زیبا، دختری با گیسوانی بلند
دختر
ترکی سادنا
پرده دار کعبه
دختر
فارسی سادیار
ساتیار، ( = ساتیار )
پسر
اوستایی سادینا
کسی که ناپاکی در او راهی ندارد
دختر
فارسی سارادخت
دختر خالص و پاک، دختر مبرا از گناه و پاکیزه
دختر
پهلوی، عبری سارالماز
نا پژمردنی، بدون خزان
دختر
ترکی سارمان
قوی هیکل، تنومند
پسر
ترکی سارمین
باحیا و محجوب
پسر
ترکی سارنا
همچو رعنا
دختر
فارسی ساروین
تحفه و هدیه
پسر
ترکی سارکو
کوه سرد، کوه بلند
پسر
فارسی ساریسا
کوشا، پیگیر
دختر
کردی ساریناز
دختر نازدار و زیبا
دختر
ترکی ساغمان
مقاوم، دارای استقامت
پسر
ترکی ساغون
پیمانه، وسیله اندازه گیری
پسر
ترکی سالارمهدی
ترکیب دو اسم سالار و مهدی ( رهبر و هدایت شده )، از نام های مرکب، سالار و مهدی
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سالداش
صخره
پسر
ترکی سالیا
منسوب به سالی، ( سالی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سال، سالیانه ( ؟ )
دختر
فارسی سالیز
جای امن و امان، پناه، مکان آرامش و آسایش
دختر
لری سامتین
زر و جواهر
دختر
عربی، عبری سامران
سربلند و شاهانه
پسر
کردی سامرند
نام کوهی است
پسر
کردی سامیتا
همتای بی همتا
دختر
فارسی سامیدخت
دختر بلند مرتبه و عالی قدر، [سامی= بلند و ( به مجاز ) بلند مرتبه و عالیقدر، دخت= دختر]
دختر
فارسی سامیرا
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن ...
دختر
عربی سامینه
ماهر
دختر
کردی سانال
جذاب، شهیر، نام دار
پسر
ترکی سانیتا
درخشان، دختر سالم
دختر
لاتین، سانسکریت سانیل
خوش اخلاق
دختر
فارسی سانیلا
با اخلاق، با نزاکت
دختر
ترکی ساواش
نبرد
پسر
ترکی ساورا
امید
پسر
فارسی، آشوری ساورین
ارمغان
پسر
ترکی ساورینا
امید
دختر
فارسی، آشوری ساونگ
نام پدر باونگهه در فروردین یشت
پسر
فارسی سایتال
بزرگ
پسر
ترکی سورج
نوعی نمک مرغوب و بسیار سفید
دختر
عبری سوگی
محبت
دختر
ترکی سیرین
یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )
پسر
عربی سینداد
داده سیمرغ
پسر
فارسی