اسم - صفحه 56

گداخته، پیچیده، درخشنده و تابناک، روشن، نوعی پارچه ابریشمی

یادآوری و بخاطر آوردن در ذهن

قرقاول

ساکن و آرام قرار دادن کسی را

ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز، پارسایی، ( عربی، تقوی ) نگه داشتن خود از گناه و اطاعت ...

آن که بدنی سفید و درخشان چون دُر دارد، تن ( فارسی ) + در ( عربی ) آن که بدنی سفید و درخشان چون دُر ...

در گویش مازندران شکوفه

طوطی، نی لبک

پرنده ای از خانواده ی گنجشک با منقاری باریک و تنی رنگارنگ، پرنده ای از خانواده گنجشک با منقاری باری ...

تیراژی، رنگین کمان، قوس و قزح، طوق بهار، قوس قزح

یکی از ستارگان ثابت، ( عربی ) ( مؤنث ثابت )

واحد اندازه گیری زمان

دارایی، توانگری، دولت

معشوق، محبوب، درست و حسابی، سخت و کامل، ( در تصوف ) ( به مجاز ) خداوند

جواهر نایاب و ارزشمند، الماس

راه شناس

باران

مونث زائر، زیارت کننده، ( مؤنث زائر یا زایر )

آواز

ستاره ی طلایی، ستاره ی زرین

مثل طلا، مانند زر، ( زر، آسا ( پسوند شباهت ) )، به معنی مثل طلا، زرین

بانویی که چون زر می درخشد، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه

آن که چون زر و پری درخشنده و زیباست

همتای زر، درخشان و زیبا چون طلا

زرین تاج، زر ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) زرین تاج

طلا بانو، زر ( طلا ) + خاتون ( بانو )

زری دخت، ( = زری دخت )، مرکب از زر ( طلا ) + دخت ( دختر )

مثل طلا و زر، ( زر، دیس ( پسوند شباهت، ( به مجاز ) گران قیمت و پر بها، ( زر + دیس ( پسوند شباهت ) ) ...

نام دختری از خاندان جمشید پادشاه کیانی

گیسو طلایی، مو طلایی

ماه طلایی

زر به معنی طلا و مینه به معنی محبت کردن

گل گران قیمت با ارزش، مرکب از زر ( طلا ) + ناز ( کرمه )

زرین گیس زرین گیس

مرکب از زروان ( نام ایزدی )، دخت ( دختر )، مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + دخت ( دختر )

گیلکی نوعی پرنده

جای پر آب، دریا

دختر زرین، ( به مجاز ) دختر گران قیمت، دختر قیمتی و پربها

زرین ( فارسی ) + تاج ( معرب ) آن که تاجی از طلا بر سر دارد

خورشید طلایی، ( زرین، مهر = خورشید )، ( به مجاز ) زیباروی آفتاب چهره

همای زرین، آفتاب

خورشید طلایی

انار طلایی

با نشاط

نام پلی در زمان سلوکیان که سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد

بانوی درخشان و نیکو

ترکیب دو اسم زهرا و یاس ( نیکو و نام گلی خوشبو )

ترکیب دو اسم زهرا و مریم ( نیکو و زن پارسا )

درخشنده و نازنین، ترکیبی قشنگ از نام زهرا

دختر زیبا و قشنگ، ( زیبا، دخت = دختر )

نام سنگی قیمتی به رنگ سبز مایل به زرد

زینبِ چون گل زیبا و لطیف، مرکب از زینب و گل

موجب زیبایی دین، موجب زیبایی و آراستگی دین، زینت شریعت

آن که چون زیور و جواهری بر تاج می درخشد

دختر آرایش شده

نقره ای، نقره گون

مصغر زبده، برگزیده کوچک، نام چندتن از زنان معروف عرب از جمله همسر هارو الرشید

شبنم گل ها

گیاهی زیبا و خودرو

زیبارو، آن که دارای چهره ای لطیف و با طراوت مثل شبنم و باران است

الهه زیبایی

شعله آتش

از نامهای باستانی، آینه

خدا بخشنده است، مونث ژان ( ژان = یحیی، یوحنا، خداداد )

از نامهای باستانی