اسم هندی
زیبا، خوشبخت، با برکت، نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه ی هامون به خارج از آن جریان دارد، ...
دختر
هندی پانیسا
مانند آب، ( مجاز ) زیبا و با طراوت، ( پانی = آب، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند آب، زیبا مانند آب، مر ...
دختر
فارسی، هندی
طبیعت بهنود
پسر عزیز، نام پادشاهان هند، از کلمات دساتیری به معنی پسر عزیز
پسر
فارسی، سانسکریت، هندی دانیا
گشنیز، نوعی سبزی خوردنی از تیره چتریان، نام هندی کزبره
دختر
هندی
طبیعت توتیا
سنگ سرمه، بلوط دریایی، از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می کند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان ...
دختر
فارسی، هندی پانی
آب
دختر
هندی
طبیعت اشوان
نام ستاره ایست به هندی
پسر
هندی
کهکشانی اهنوس
از فرشتگان مقرب درگاه خداوند در عرش پنجم
دختر
هندی
مذهبی و قرآنی سنیا
آزاده، رها
دختر
سانسکریت، هندی سونیتا
فرهیخته، محترم
دختر
هندی سترگ
بزرگ، عظیم، با اهمیت، مهم ( شخص )، بزرگوار، ( به مجاز ) بی آزرم و شرم
پسر
پهلوی، هندی آشوک
نام یکی از شاهان در امپراتوری بزرگ هند، ( اَعلام ) نام یکی از شاهان در امپراتوری بزرگ هند [قرن پیش ...
پسر
هندی
تاریخی و کهن توریا
چهارمین حالت از آگاهی ذهنی در عرفان هندی است، در این حالت شخص نه خواب است و نه بیدار و در عین حال ش ...
دختر، پسر
هندی سیتا
جهان، گیتی
دختر
هندی شانیا
کسی که در تصمیم و نظر خود پا برجاست، مصمم
پسر
هندی شرمیلا
محافظت، نوعی گل ( به فتح ش )
دختر
سانسکریت، هندی طوطیا
معرب از هندی، توتیا
دختر
هندی طوطیانوش
مرکب از طوطیا ( توتیا )، نوش ( عسل )، نام دیگر اسکندر مقدونی، طوطیا ( معرب ) + نوش ( فارسی )، مرکب ...
پسر
فارسی، هندی
تاریخی و کهن میرال
دریای درخشان
دختر
هندی نیها
نیت خوب، نیت پاک
نامشخص
هندی شامان
اندازه و پیمانه، ( اَعلام ) نام دهی در شهرستان دامغان، نام دهی در شهر دامغان
دختر
هندی فور
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی
پسر
هندی گلال
نام نوعی ماده خوشبو، عبیر سرخ
دختر
هندی کالی
نگهبان، محافظت کننده
پسر
هندی