اسم - صفحه 54

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

دلرام/del rām/

دلارام، آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( = دلارام ) ← دلارام


دختر

فارسی
دلرخ/del rokh/

رخی چون دل


دختر

فارسی
دلرفین/delrefin/

دلربا


دختر

کردی
دلسان/delsan/

دل فریب


دختر

کردی
دلشید/del šid/

خورشیدِ دل، فروغِ دل، روشنایی دل، مایه ی شادی، خوشحالی و مسرت دل


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
دلنوش/delnush/

گوارای دل، مطبوع


دختر

فارسی
دلنیکا/delnika/

دختر خوش قلب


دختر

فارسی
دلهان/delhan/

پادشاه دل


دختر

ترکی، فارسی
دلوان/delvan/

دختر مهربان


دختر

کردی
دلوفان/delofan/

مهربان


دختر

کردی
دلووان

مهربان، دختر مهربان، بانوی با محبت


دختر

کردی
دلوین/delvin/

رباینده دل و عشق


دختر

کردی
دلیاد/delyad/

یاد دل، خاطره دل


دختر

فارسی
دلینا/delina/

مطمئن، آرام دل، آسوده


دختر

کردی
دنیرا/dunira/

الهه عشق


دختر

یونانی
دورسین

باقی بماند


دختر

ترکی
دویغو/davigho/

احساس


دختر

ترکی
دیاردخت/diyar dokht/

دختر سرزمین


دختر

فارسی
دیاری/diyari/

کادو، هدیه


دختر

کردی
دیباچهر/d.-čehr/

چهره ی چون دیبا، ( مجاز ) زیبارو، ( دیبا، چهر = چهره )


دختر

فارسی
دیبادخت/d.-dokht/

دختر زیبا، دختری نرم و لطیف همچون دیبا، ( دیبا، دخت = دختر ) دختر چون دیبا، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
دیلک/dilak/

آرزو، آمال، خواسته، تمنا، خواهش


دختر

ترکی
دیماه/dimah/

زیبارو، مثل ماه


دختر

فارسی
دیمن/diman/

دشت


پسر

کردی
دینارگیس/dinar gis/

دارای مویی به رنگ طلا، دینار ( یونانی ) + گیس ( فارسی )، نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی، یونانی

تاریخی و کهن
دیناز/dināz/

آفریدگار نازنین، خالق زیبایی، ( دی ( در اوستایی ) = آفریدگار، ناز ) آفریدگار نازنین


دختر

فارسی، اوستایی
دیندخت/din dokht/

دخترِ متدین، دخترِ دیندار، مؤمن، ( دین، دخت = دختر )، دخترِ دیندار مؤمن


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دینوند/dinvand/

متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دینیاد/din yād/

پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
رائیک/raeek/

پسندیده و دوست داشتنی


پسر

اوستایی
بستام/bestām/

گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گست ...


پسر

پهلوی
بسیم/basim/

خوشحال، شادمان و خندان، خندان چهر، گشاده روی، شادمان، مسرور، خرم و خوشحال


پسر

عربی
بعثت/beesat/

برانگیختن و به کاری واداشتن، زنده کردن، انتصاب پیامبر اسلام ( ص ) به مقام نبوت از سوی خداوند


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
بقا/baqā/

باقی بودن، ماندگار بودن، پایداری، پایندگی، ( در عرفان ) عبارت است از بدایت سیر فی الله، چه سیر الی ...


پسر

عربی
بلورین/bolurin/

شفاف و درخشان مانند بلور، بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، ( به مجاز ) شفاف و درخشان، بلور ( ...


دختر

فارسی، عربی
بلوط/balut/

گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ...


دختر

فارسی

طبیعت
بنفش

نگا «وةنةوش» ( نگارش کردی


دختر

کردی
بها/bahā/

درخشندگی، روشنی، قیمت، ارزش، ( در عربی ) درخشندگی و روشنی، ( به مجاز ) فر و شکوه، ( اَعلام ) بهاء ز ...


پسر

فارسی، عربی
بهانه/bahane/

دلیل، علت


دختر

فارسی
بهدین/beh din/

دیندار بهین، ( اَعلام ) عنوانی برای پارسایان ایران باستان ( زرتشتیان )، پیرو آیین زرتشتی


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
بوار

محل عبور در رودخانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوذرجمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
بوسه/buse/

لمس محبت آمیز توسط لب ها


دختر

فارسی
بویه/boye/

آرزو


دختر

فارسی
بی باک

با جرأت ( نگارش کردی


پسر

کردی
بی نور

دیدنی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی کس

تنها و بدون حامی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیدار/bidār/

کسی که در خواب نباشد، ( مجاز ) آگاه و هوشیار، ویژگی آن که در خواب نیست، ( به مجاز ) آگاه، هوشیار، آ ...


پسر

فارسی
بیدل/bi del/

دل داده، عاشق، بی صبر و قرار، ( اَعلام ) ) ابوالمعالی میرزا عبدالقادر ابن عبدالخالق شاعر پارسی گوی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بیرون

پرنده ای که محل زندگی ندارد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیزار

کسی که ‏از اعمال زشت پرهیز کند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیشو/bisho/

بی حد، بی اندازه، بی اندازه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیگم/beygom/

ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند، خانم، خاتون، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می س ...


دختر

ترکی
پاداش

جزا، اجر کار خوب، مکافات نیکی ( نگارش کردی


پسر

کردی
پارس/pars/

نام یکی از اقوام آریایی که در جنوب ایران سکونت داشتند، نام قومی از اقوام آریایی که در قسمت جنوبی ای ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پارسی/pārsi/

مربوط به پارس، اهل پارس، فارسی، ایرانی، منسوب به پارس ( فارس )، از مردم پارس، ساخته شده یا به عمل آ ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پالیز/pāliz/

جالیز، باغ، بوستان، گلستان، کشتزار


دختر

فارسی

طبیعت
پاکدل/pākdel/

پاک قلب، صاحب قلب سلیم، مخلص، بی کینه، ( به مجاز ) ویژگی آن که حسد، کینه و گمان درباره ی دیگران ندا ...


پسر

فارسی
پاکرو/pakro/

فرد پاک و پاکیزه


پسر

فارسی
پاییز/payiz/

هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو


دختر

فارسی

طبیعت
پدیدار/padidār/

نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر، ( در قدیم ) معلوم و مشخص


پسر

فارسی
پربها/porbahā/

پرارزش، پرقیمت، گران بها، بهاور، ارزشمند، باارزش، قیمتی


دختر

فارسی
پرخیده

از لغات اساطیری است


دختر

فارسی
پرسته/paraste/

ستایش کردنی


دختر

فارسی
پرستوک/parastuk/

پرستو، ( پهلوی، parastuk ) ( = پرستو )، ( = پرستو )


دختر

پهلوی، فارسی

پرنده، طبیعت
پرمایه/pormāye/

از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرناز/par naz/

زیبا، قشنگ، مرکب از پر + ناز ( زیبا


دختر

فارسی
پرندوش/paran doš/

شب گذشته، پریشب، پرندوشین، پس پریشب


دختر

فارسی
پرو

پروین


دختر

فارسی
راتاناز/rātā nāz/

بخشنده، با شکوه، بخشنده باشکوه


دختر

فارسی
راتینا/rātinā/

صمغی که از درخت جاری می شود، ( یونانی، ratino ) ( = راثینا = راتینج ) صمغی که از درخت جاری می شود


دختر

یونانی

طبیعت
رادبد/r.-bod/

نگهبان جوانمردی و آزادگی و بخشندگی، ( راد، بد /، bod/ ( پسوند محافظت ) ) روی هم به معنی نگهبان جوان ...


پسر

فارسی
راددخت/rad dokht/

دختر بخشنده یا خردمند


دختر

فارسی
رادسام/rad sam/

پادشاه بخشنده


پسر

فارسی
رادعلی

راد ( فارسی ) + علی ( عربی ) علی جوانمرد


پسر

فارسی، عربی
رادفر/r.-far/

شکوه انسان بزرگوار و بخشنده، [راد= جوانمرد، آزاد، بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، حکیم، فر = شکوه و ...


پسر

فارسی
رادفرخ/rad-farokh/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رادمن/r.-man/

مردی که دارای اندیشه ی جوانمردی است، ( راد، من/مان = اندیشه و فکر )


پسر

فارسی
رادنوش/rad-nosh/

جوانمرد جاوید، مرکب از راد ( جوانمرد، بخشنده ) + نوش ( نیوشنده )


پسر

فارسی
رادنیک/r.-nik/

ترکیب دو اسم راد و نیک ( جوانمرد و خوب )، ( راد = جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند، نیک = خوب، نیکو ) ...


پسر

فارسی
رازانه/rāzāne/

منسوب به راز و منتسب به راز، پوشیده و رازآلود، ( راز = نهانی، سِر، رمز، انه ( پسوند نسبت ) )، به مع ...


دختر

فارسی
رازمهر/rāz mehr/

محبت و مهربانی نهانی، ( مجاز ) مهربان و با محبت، ( راز = نهانی، سِر، رمز، مهر = مهربانی و محبت )


پسر

فارسی
رازمیک/razmik/

رزم آور


پسر

ارمنی
رازیما/razima/

راز ما


دختر

کردی
راژانه/rāžāne/

نام گیاهی داروئی، رازیانه


دختر

کردی

طبیعت
راژور/rāžvar/

جای بالا در مجلس، حاکم، فرمانروا، ( کردی )


پسر

کردی
راژیس/razhis/

درستکارترین و شایستە ترین


دختر

کردی
راسپینا/raspina/

پاییز


دختر

فارسی
راشنو/rāšnu/

فرشته ی دادگستر در آئین زردشتی


دختر

فارسی، اوستایی

مذهبی و قرآنی
رافت الله/ra’fatollāh/

مهربانی خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
رام افزا

افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام افزون

رام افزا، افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام بانو

بانوی آرام یا بانوی شاد


دختر

فارسی
رامتن/ramtan/

آرام ترین تن


پسر

فارسی
رامتینا/ram tina/

دارای آرامش


دختر

فارسی
رامدخت/rām doxt/

دختر مطیع و آرام، ( رام، دخت = دختر )، ( رام + دخت = دختر )، دختر آرام


دختر

فارسی
رامسینا/rāmsinā/

رامسین، سازنده و نوازنده، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رامسین، نام یکی از خدایان آشور


دختر

فارسی، آشوری
رامش دخت/r.-dokht/

دختر شاد و شادمان، ( رامش، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است


دختر

فارسی
رامشاد/ram shad/

آرام و شاد، مرکب از رام ( آرام یا مطیع ) + شاد ( خوشحال )


پسر

فارسی
رامفر/rāmfar/

شکوه و جلالِ آرام، ( رام = آرام، فر = شکوه و جلال )، ( به مجاز ) ویژگی پسری که آرام است و دارای شکو ...


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم