اسم - صفحه 50
جوینده
پسر
کردی ژاوین
سرزندگی
دختر
کردی ژاییز
ژاییژ
پسر
فارسی ژاییژ
شراره آتش
دختر
فارسی ژرویرا
ژریرا
دختر
فرانسوی ژنا
خانم، زن
دختر
کردی ژنیا
ژنیک
دختر
ارمنی ژنیک
با استعداد، نابغه
دختر
ارمنی ژوانا
میعادگاه عاشقان
دختر
کردی ژونا
صاحب عقل و خرد، عاقل
دختر
فارسی ژیا
زندگی
دختر
کردی ژیانو
زندگی نو
دختر
کردی ژیران
باهوش
پسر
کردی ژیرو
دانا و عاقل
پسر
کردی ژیلمو
آتش زیر خاکستر
پسر
کردی ژیلوان
کوهنورد
پسر
کردی ژینار
زندگی
پسر
کردی ژینوس
دختر باهوش، نابغه، ژینا، اسم دختر باهوش، باهوش
دختر
فرانسوی ژیوا
نگاه به زندگی
دختر
کردی ژیوانا
حافظ زندگی
دختر
کردی ژیویر
فریاد
پسر
گیلکی ژیکال
زیبای کوچک، قطره باران
دختر
کردی ژیکو
انسانی عاقل و هوشمند و زیرک
پسر
کردی سئودا
عشق و علاقه
دختر
ترکی سئوگی
عشق، محبت
دختر
ترکی ساتکین
ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می خورده اند، شراب، محبوب، مطلوب
پسر
ترکی ساتیا
از نامهای باستانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ساتیام
مانند چشمانم عزیز
دختر
لری ساتیرا
پدیدار ستاره
دختر
فارسی ساچلی
زلف زیبا، دختری با گیسوانی بلند
دختر
ترکی سادنا
پرده دار کعبه
دختر
فارسی سادیار
ساتیار، ( = ساتیار )
پسر
اوستایی سادینا
کسی که ناپاکی در او راهی ندارد
دختر
فارسی سارادخت
دختر خالص و پاک، دختر مبرا از گناه و پاکیزه
دختر
پهلوی، عبری سارالماز
نا پژمردنی، بدون خزان
دختر
ترکی سارمان
قوی هیکل، تنومند
پسر
ترکی سارمین
باحیا و محجوب
پسر
ترکی سارنا
همچو رعنا
دختر
فارسی ساروین
تحفه و هدیه
پسر
ترکی سارکو
کوه سرد، کوه بلند
پسر
فارسی ساریسا
کوشا، پیگیر
دختر
کردی ساریناز
دختر نازدار و زیبا
دختر
ترکی ساغمان
مقاوم، دارای استقامت
پسر
ترکی ساغون
پیمانه، وسیله اندازه گیری
پسر
ترکی سالارمهدی
ترکیب دو اسم سالار و مهدی ( رهبر و هدایت شده )، از نام های مرکب، سالار و مهدی
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سالداش
صخره
پسر
ترکی سالیا
منسوب به سالی، ( سالی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سال، سالیانه ( ؟ )
دختر
فارسی سالیز
جای امن و امان، پناه، مکان آرامش و آسایش
دختر
لری سامتین
زر و جواهر
دختر
عربی، عبری سامران
سربلند و شاهانه
پسر
کردی سامرند
نام کوهی است
پسر
کردی سامیتا
همتای بی همتا
دختر
فارسی سامیدخت
دختر بلند مرتبه و عالی قدر، [سامی= بلند و ( به مجاز ) بلند مرتبه و عالیقدر، دخت= دختر]
دختر
فارسی سامیرا
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن ...
دختر
عربی سامینه
ماهر
دختر
کردی سانال
جذاب، شهیر، نام دار
پسر
ترکی سانیتا
درخشان، دختر سالم
دختر
لاتین، سانسکریت سانیل
خوش اخلاق
دختر
فارسی سانیلا
با اخلاق، با نزاکت
دختر
ترکی ساواش
نبرد
پسر
ترکی ساورا
امید
پسر
فارسی، آشوری ساورین
ارمغان
پسر
ترکی ساورینا
امید
دختر
فارسی، آشوری ساونگ
نام پدر باونگهه در فروردین یشت
پسر
فارسی سایتال
بزرگ
پسر
ترکی سایرا
کسی که خدا و بندگان خدا او را دوست دارند
دختر
ترکی سایراد
سایه بخشنده
پسر
فارسی سایراو
بلبل
دختر
ترکی
پرنده سایماه
سایه ماه
دختر
فارسی سایناز
سایه و پناه مهربان
دختر
لری سایهان
خدای عدالت
پسر
فارسی ساییل
محترم
پسر
ترکی سایین
نگهبان و نگهدارنده، ( = صایین، صائین )، ( اعلام ) بخشی از نام قدیم ( سایین دژ، صایین دژ، شاهین دژ ) ...
دختر
ترکی سبوحا
پاک و منزه، [سبوح = پاک و منزه، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به سبوح
دختر
فارسی، عربی سبکتین
نام مؤسس سلسله غزنویان و پدر سلطان محمد غزنوی
پسر
ترکی سپانو
دانا و زیرک
پسر
کردی سپنتام
سپید و پاک، ( اَعلام ) جدّ هشتم زرتشت
پسر
اوستایی سپنتامن
نام سرداری ایرانی، مخفف سپیتامان، نام خانوادگی زرتشت
پسر
فارسی سپهرام
موجب آرام و قرار سپاه، آرامش لشکریان
پسر
فارسی سپهرین
آسمانی، فلکی
پسر
فارسی سپهیار
یار سپاه و گروه
پسر
فارسی سپیدخت
دختر سفید روی، دختر سفید چهره، ( سپید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی سپیده گل
گل سپید
دختر
فارسی ستایش زهرا
ترکیب دو اسم ستایش و زهرا ( ستودن و روشن تر )، از نام های مرکب، ستایش و زهرا
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ستین دا
پناه مادر، عزیز مادر
دختر
لری سحرنوش
دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده، سحر ( عربی ) + نوش ( فارسی )
دختر
فارسی، عربی سحورا
غذایی که هنگام سحر میخورند
دختر
عربی سدرا
نام درختی در آسمان هفتم بهشت
پسر
فارسی سدیدالدین
محکم و استوار در دین
پسر
عربی سرآویز
آنچه به سر می آویزند
دختر
فارسی سروتن
آن که اندامی زیبا و بلندبالا دارد
دختر
فارسی سرودخت
دختر سرو قد، ( سرو، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت ) را دارد، ( به مجاز ) خوش ان ...
دختر
فارسی سروشان
نام جد بایزید بسطامی، ( سروش، ان ( جمع ) )، جمع سروش، ( اعلام ) نام جدّ بایزید بسطامی که به دستور ا ...
پسر
فارسی سروین دخت
دختر سرو گونه، ( سَروین، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت، بلند بالایی ) را دارد
دختر
فارسی سروینه
منسوب به سَروین، مانند سرو، ) سَروین، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی سریتا
اولین پزشک ایرانی در اوستا، نام اولین پزشک ایرانی
پسر
اوستایی، فارسی سریران
منسوب به سَریر، تخت پادشاهی، ( سَریر، ان ( پسوند نسبت ) )
پسر
فارسی سعدون
خوشبخت
پسر
عربی سلاله زهرا
ترکیب دو اسم سلاله و زهرا ( فرزند و نیکو )، از نام های مرکب، ه سلاله و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی سلماز
سولماز، زنی که پژمرده و پیر نمی شود
دختر
ترکی