سپیده دم که خط نور برظلام کشند براق خسرو سیاره در لگام کشند همی بر آید خورشید ازممالک شرق چو خنجری که به تدریجش از نیام کشند برای ملک روا باشد ار جهاد کنی بروی گل سزد ار مالش زکام کشند.
آسمان گر ز گریبان قمرآورده برون از گریبان توخورشیدسر آورده برون به تماشای خط وخال ورخ چون قمرت دلم ازروزنه دیده سر آورده برون گندم خال تو ای حوربهشتی طلعت بخدا ازهمه عالم پدرآورده برون منکرمعجز شق القمر ختم رسل ابرویت معجزشق القمرآورده برون
بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من چو شیرینی از من بدر میرود چو فرهادم آتش بسر میرود
"مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم" 📜 سعدی
غار در کوه چه باشد دهنی بی فریاد یعنی چه
از عهده عهد اگر برون آید مرد از هرچه گمان بری فزون آید مرد
بردرخت زنده بی برگی چه غم وای بر احوال برگ بی درخت
مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ
معنی شعر و سراینده آن چه خیری بیاید از آن خاندان که بانگ خروس آید از ماکیان
این بیت از حکیم توس را معنی کنید ز سم ستوران در آن پهن دشت زمین شش شد و آسمان گشت هشت