پرسش خود را بپرسید
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٦٠ بازدید

زان نهادیم از ممالک مذهبی تا نیاید بر فلکها یا ربی منگر ای مظلوم سوی آسمان کاسمانی شاه داری در زمان ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٧٠ بازدید

زانک از قرآن بسی گمره شدند زان رسن قومی درون چه شدند مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون ترا سودای سربالا نبود ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٤٠ بازدید

آنچ گل را گفت حق خندانش کرد با دل من گفت و صد چندانش کرد عاشق آنم که هر آن آن اوست عقل و جان جاندار یک مرجان اوست چون در زرادخانه باز شد غمزه‌های چشم تیرانداز شد بر دلم زد تیر و سوداییم کرد عاشق شکر و شکرخاییم کرد ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٠٣ بازدید

در سمرقندست قند اما لبش از بخارا یافت و آن شد مذهبش بدر می‌جویم از آنم چون هلال صدر می‌جویم درین صف نعال تو فسرده درخور این دم نه‌ای با شکر مقرون نه‌ای گرچه نیی ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٠١ بازدید

چون زبانهٔ شمع پیش آفتاب نیست باشد هست باشد در حساب هست باشد ذات او تا تو اگر بر نهی پنبه بسوزد زان شرر نیست باشد روشنی ندهد ترا کرده باشد آفتاب او را فنا ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
٢١٦ بازدید

گفت رنج احمقی قهر خداست رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست ابتلا رنجیست کان رحم آورد احمقی رنجیست کان زخم آورد آنچ داغ اوست مهر او کرده است چاره‌ای بر وی نیارد برد دست ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت صحبت احمق بسی خونها که ریخت ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٤٥ بازدید
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٣٦ بازدید

هر طروقی این فروقی کی شناخت جز دقوقی تا درین دولت بتاخت   آن دقوقی داشت خوش دیباجه‌ای عاشق و صاحب کرامت خواجه‌ای منقطع از خلق نه، از بد خوی منفرد از مرد و زن نه، از دوی ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٢٤ بازدید

نیست جنسیت ز روی شکل و ذات آب جنس خاک آمد در نبات باد جنس آتش آمد در قوام طبع را جنس آمدست آخر مدام جنس ما چون نیست جنس شاه ما مای ما شد بهر مای او فنا چون فنا شد مای ما او ماند فرد پیش پای اسپ او گردم چو گرد ✏ «مولانا»  

١٠ ماه پیش