پرسش خود را بپرسید
٣ رأی
تیک ٤ پاسخ
٢١٨ بازدید

ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد من ابلهانه گریزم به آبگینه حصار زمانه مرد مصاف است و من ز ساده دلی کنم به جوشن تدبیرِ وهم، دفع مَضار                   عُرفی

٥ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
١١٤ بازدید
٣ رأی
تیک ٥ پاسخ
١٢٨ بازدید

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۲ معشوقه چو آفتاب تابان گردد عاشق به مثال ذره گردان گردد چون باد بهار عشق جنبان گردد هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد

٥ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٩٩ بازدید

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد

٥ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
١١٥ بازدید

با توجّه به بیت زیر : عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را        دزد دانا می کشد اوّل چراغ خانه را »  مفهوم کلّی بیت چیست؟  

٥ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٢٣ بازدید

گذشت عمر ازین خاکدان برآ  ای دل چه همچو سنگ نشان مانده ای به جا ای دل   شود به صبر دوا دردهای بی درمان چه درد خود کنی آلوده دوا ای دل   ز پوست غنچه برآمد ز سنگ لاله دمید تو نیز از ته دیوار تن برآ  ای دل   صائب تبریزی

٥ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٣ پاسخ
٢١٩ بازدید
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٠٣ بازدید

 گر چه کاشانۀ دل، خاص غم مهر تو نیست پس، چرا مهر تو را بر در این خانه زدند؟ شاطرعباس صبوحی

٥ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
٩٣ بازدید

نبیند مدّعی جز خویشتن را که دارد پردهٔ پندار در پیش گرت چشمِ خدا بینی ببخشند نبینی هیچ‌کس عاجزتر از خویش سعدی

٦ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٤٥ بازدید