واژهای جایگزین برای 'تماشا شدن' در ادبیات پارسی وجود داره؟
در جمله شادی و درخشش ماه، از سر شوق تماشا شدن توسط خورشید بود؛ واژه پیشنهادی برای جایگزین برای 'تماشا شدن ' دارید؟
٢٢ پاسخ
- شادی و درخشش ماه، از شوق تماشاگری خورشید بود.
- شادی و درخشش ماه، از شوق دیدار خورشید بود.
- شادی و درخشش ماه، از شوق نظاره خورشید بود. (البته این عربی هست)
اصلا شما چرا دنبال کلمه جایگزین هستید؟ برای اینکه از استعمال کلمات عربی خودداری کنید؟ پس این اقدام شما و امثال شما بیشک که بی هوده و ناحق است؛چون همین کلمات عربی آمیخته شده در فارسی هستند که ادبیات فارسی را زیبا تر و کاملتر می سازند و ازین گذشته واژگان عربی در فارسی بیشتر از چیزی هستند که تصورش را می کنید و آن هم طوری با فارسی آمیخته شده اند که عدم استفاده از کلمات عربی در نگارش آن هم باسعی و احتیاط فراوان، ضمن تضعیف فصاحت و زیبایی در نگارش، یک عمل تقریبا نا ممکن هم هست.
مثال بارز درین زمینه همین برادر مان هستند که حین جستجوی واژه جایگزین برای واژه عربی "تماشا" در سؤال خود، مرتکب استفاده از چندین کلمات عربی دیگر شده است.
واژگان ("ادبیات" "وجود""توسط"جمله"شوق") همه عربی هستند.
و ها! نمی دانم آیا شماها خود را دانا تر از مولانا و حافظ و فردوسی و غیره شاعران فارسی زبان میدانید، که اشعار شان پر از کلمات و اصطلاحات عربی هست؟!
الحق که؛ این خیال است و محال است و جنون.
کلمه تماشا تغیر یافته کلمه تمشی به معنی راه رفتن دو نفر درزبان عربی است.به عقیده قدما،راه رفتن (حرکت) نور از دو چشم به سمت شیئ باعث دیده شدنش میشود.
پس همان کلمه آشنای "دیده شدن "به جای تماشا کفایت میکند.
کلمه "سیر کردن"با فتح سین که در فارسی دری افغانی و یا پارسی خاوری که به وفور استفاده می شود و غالبا به شکل سًی کو(سیر کن! یا نگاه کن و...)
خارج ازبحث ضعف تأليف ؛ شاید واژه(نظاره شدن)، جایگزین مناسبی برای کلمه تماشا شدن ، باشد
سلام و وقت به خیر
به نظرم دیده شدن و ... اصلا به معنای تماشا شدن نیست!
"با صد هزار دیده تماشا کنم تو را"
برای دیدن یک چشم هم کافی هست. تماشا شدن یعنی دیده شدن از روی عمد و التبه علاقه (علاقه شاید به شخص یا شیء نباشه، بلکه به دیدن باشه، مثلا تماشای جنایات صدام. اینجا علاقه به جنایات نیست، علاقه به دیدن جنایات هست برای عبرت آموزی یا ..."
به همین دلیل، به جای تماشا شدن باید بیش تر از یک کله به کار ببرید.
البته من دیدم برادران افغانستانی ما از "سیر کن" هم بسیار به این منظور استفاده می کنند. مثلا، "سیر کن چه کار می کنم" ولی سیر هم به نظر فارسی نیست.
شاید نگاه کردن هم بشه استفاده کرد. ولی نگاه کردن وجه علاقه ش کمتر هست و بیشتر جنبه ی مراقبت داره. مثلا "نگاه کن چه کار کردی!". اینجا به خاطر علاقه نیست، بلکه به دلیل نگران بودن از نتیجه ی نامطلوب هست.
پس هر جایگزینی یک ایرادی داره.
ولی شاید بشه مثلا پیشنهاد داد:
" شادی و درخشش ماه، از سر شوق تماشا شدن توسط خورشید بود؛"
" شادی و درخشش ماه، برخاسته از نگاه دوستانه ی خورشید بود؛"
چون فکر می کنم شوق قبل از عمل هست، اینجا بعد از عمل "تماشا شدن" شادی و درخشش ایجاد شده، پس حاصل تماشا شدن بوده.
نخست این که ضعف تالیف دارد .فاعل مشخص است و نباید اشاره به آن کرد .
دوم نگریستن واژه مترادف تماشاشدن است .
یا مینگرید
جلب توجه کردن_دیده شدن. ممنون
بهترین جایگزین همان : دیده شدن ، است. از سر شوق دیده شدن توسط خورشید
در چشم فرو شدن
توجه ، مشاهده گری ، دلبری ، نظاره گری ، نگرش ، تمایل ، دقت ،دلربایی، غمزه،مهر ورزی ، لطف، اشتیاق ، وجد ، شیفتگی ، طنازی...، خواهندگی ، مشتاقی ،میل ، گرایش ، کرشمه. ..، خریداری
پاییده شدن
ریشه واژه تماشا: تماشا بر وزن تفاعل از مشی ساخته شده است. مشی به چم راه رفتن است که به پیمودن نزدیک است. باب تفاعل زمانی به کار می رود که بیش از یک نفر، یک کاری را انجام دهند یا در انجام یک کار نقش داشته باشند(مانند تعاون، توافق، تفاهم). گاهی هم برای وانمود کردن یک کار به کار می رود (مانند تمارض، تجاهل). از این رو واژه پاییده شدن میتواند درخور باشد.
شادی و درخشش ماه، ازسر شوق تحسین خورشید بود.
واژه تحسین در پی مشاهده، شنیدن و بطور کلی کشف یک شایستگی و زیبایی می آید و احوال نظاره گر را توصیف می کند. همانند تحسین مادر ، شاهکار یک خواننده، یک قطعه موسیقی، شعر، فیلم ......
شادی و درخشش ماه، از سر شوق دیده شدن توسط خورشید بود.
در جمله شادی و درخشش ماه، از سر شوق نگاهه به خاطر سپرده توسط خورشید بود (واژه پیشنهادی برای تماشا شدن نگاهه به خاطر سپرده)
در جملهای که مثال زدید میتوان چنین جای زد:
شادی و درخشش ماه، از« منظور نظر بودنِ» خورشید بود.
نظر و نظر بازی در ادبیات، بالاخص ادبیات عرفانی در مفهوم غمزه و کرشمه و اشارات چشم و ابرو بکار میرود. «منظور نظر بودن» هم یعنی آنکس که زیر نگاه دیگری یا پیش چشم او قرار گرفته است.
ماه درخشید. خورشید او را به نظاره و نشسته و این از کافی هم بیشتر بود.
( آنندراج ). دیده شده و نگریسته شده و به تأمل نگریسته شده. ( ناظم الاطباء ).
- منظور شدن ؛ دیده شدن. ( ناظم الاطباء ).
این گونه هم میتوان نوشت:درخشش ماه ازسرشوق نگاه عاشقانه ی خورشیدبود
یامثلا:تلالوِماه، ازآن نگاهِ گرم وگیرای خورشیدبودکه درفراق او،میسوخت
چه مثالهای گرم و گیرایی زدید استاد هر دو جمله شما زیباست
در ادبیات فارسی ما معمولا از جمله های معلوم استفاده میکنیم نه مجهول.
"درخشش ماه از شوق این بود که خورشید او را مینگریست."
ژاک لاکان جمله ای داره که میگه : فرد نابینا بیش از هر فرد بینایی چشم و نگاه هست… از این جمله هم من وام میگیرم و برای جمله ما. کلمه مناسب : «نگاه شدن»
این جمله: فرد نابینا بیش از هر فرد بینایی چشم و نگاه هست.
جمله غلطی است انگار یک کلمه ای کم دارد به اینصورت معنا نمی دهد
بله حتما به جناب لاکان میگفتم اگه زنده بودن و ترجمه جمله ایشون رو به فارسی جناب دکتر موللی استاد روانشناسی و روانکاوی دانشگاه تهران و خوارزمی انجام دادند و بنده مثل شما نمیتونم به این راحتی بگم غلط هست و چیزی کم دارد…ضمنا میتونید در مورد لاکان کنی تحقیق کنید سبک نوشتاری و خوانش لاکانی تو همه جای دنیا شناخته شده و واقعاخیلی خیلی دشوار و چند پهلو و مملو از کنایه ، طنز ، استعاره…و هر جمله لاکان رو باید بارها خواند بررسی کرد و تفهیم نمود
اگه یک دارا به جمله اضافه بشه مشکل حل میشه
در این صورت که فرمودین معنا و مفهوم دچار انحراف میشه…زبان لاکانی بسیار دشوار و منحصر به فرد میباشد و با اینکه سالیان سال هست لاکان فوت شده ولی همچنان مباحث سخنرانی ها و نظریاتش عامل اختلاف میان دانشمندان میباشد ودر کنار طرفدار و پیرو زیاد مخالفان زیادی هم دارد
عرض سلام و ادب خدمت شما جناب دکتر …به هیچ وجه معنی و مفهوم جمله کاملا عوض میشود برای درک این جمله جسارتا توصیه میکنم کتاب مبانی روانکاوی ( بازگشت به فروید لاکان ) تالیف دکتر موللی رو مطالعه کنید
شادی و درخشش ماه، از سر شوق مشهود شدن توسط خورشید بود
جمله ایراد نگارشی دارد و باید ویرایش شود. جمله ای که فاعل آن مشخص است نباید به شکل مجهول بیاید و از "توسط" استفاده شود.