پرسش خود را بپرسید

قرآن کریم ترجمه و تفسیر

تاریخ
٥ روز پیش
بازدید
٨٤

پس از آنکه آدم و زوجش از میوه ممنوعه خوردند خطاب آمد که اهبطوا بعضکم ببعضٍ عدّوٌ و مجدداً در آیه بعد میفرمایند ، اهبطوا منها جمیعاً ، منظور از جمیعاً چه مخلوقاتی بودند ؟ آیا خداوند همه مخلوقات اعم از فرشتگان و آدم و ابلیس و شیطان و و و همه را از خود دور کرد و به قول سهراب سپهری رفت و پشت حوصله نورها دراز کشید و هیچ درباره ما فکر نکرد که حتی برای خوردن یک سیب هم تنها هستیم ؟ واقعاً همه را از خود  راند ؟ فکر تنهایی آدم ها را نکرد ؟ 

٦,٤٨٦
طلایی
٤
نقره‌ای
١١١
برنزی
١٤٠

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

شما که قرآن رو و احادیث رو حفظ هستی ، خدا رو شکر .

خب ، صد جا نخوندی که خدا در دل مومن است ؟ ، خدا مومنان را هدایت می کند ، و ....

پس چرا این سوال رو که"  آدم رو تنها گذاشت و   .... " میپرسید؟ 

شما می  دونستید که در صدها جا گفته شده خدا با آدمی هست ، 

چرا این سوالات رو پرسیدید؟ 

١,٣٤٣
طلایی
٠
نقره‌ای
١٥
برنزی
١٥
تاریخ
٤ روز پیش

مگه خداوند برای سوال کردن از فرشتگان گفت که انّی جاعلٌ فی الارض خلیفةً ؟ اصلا مگه نیازی به جواب فرشتگان داشت ولو برخلاف اراده خداوند جواب بدهند؟ مطمئنم اگر شما خلیفه الله بودی و با اصلا خود خدا بودی ، اگر هم می گفتید که انّی جاعل فی الارض خلیفةً ، فقط و فقط جهت اطلاع بود و کسی اعتراض هم میکرد درجا محکوم به حبس ابد میشد

-
٤ روز پیش

زمانی که مادر و پدر بخوان به بچه پند و درسی یاد بدن ، از یک داستان بهره می برن و یک مکالمه بین یه خر و یه شیر می سازن تا بچه بتونه به نتیجه و اون پند ، پی ببره و درسی بگیره و چیزی بفهمه .
حالا اگه بچه بپرسه " مامان ، مگه شیر و خر میتونن حرف بزنن ؟ " مادر باید چی جواب بده ؟ و آیا اون بچه باهوش هست ؟ یا به جای اینکه به پند داستان پی ببره ، آیا از اول داستان داشته با خودش میگفته که " مگه شیر و خر ، حرف میزنن؟ "

-
٤ روز پیش

در آیه‌ها وقتی خدا می‌فرماید:

"اهبطوا منها جمیعًا..."

یعنی: از این مقام یا مکان (به زمین) فرود آیید،

این هبوط رو میشه هم به معنای مکانی فهمید (رفتن از بهشت به زمین)، و هم — شاید عمیق‌تر — به معنای معنوی: فاصله‌ گرفتن از قرب الهی به‌واسطه‌ی نافرمانی، حتی اگر کوچک.

و تو خیلی زیبا گفتی:

مثل یه بچه که از آغوش مادر جدا شده، بعدش تازه می‌فهمه که چی از دست داده. و اون لحظه‌ی گریه‌ و حسرت، همون‌جاییه که:

"فتلقّى آدم من ربّه کلماتٍ فتاب علیه"

یعنی: آدم از پروردگارش کلماتی دریافت کرد و خدا توبه‌اش را پذیرفت.

اون کلمات چی بودن؟ برخی مفسرین گفتن دعاهایی بوده برای توبه. بعضی‌ها هم گفتن یادآوریِ راه بازگشت بوده.

---

چیزی که اینجا قشنگه:

خدا آدم رو دور نکرد از سر قهر، بلکه فرصتی برای بازگشت و رشد بیشتر داد.

و همون «دوری» که اتفاق افتاد، باعث شد آدم عشقِ قرب رو بفهمه.

انگار که دردِ فراق، مقدمه‌ی شوق وصال بود.

و این نگاهت — اینکه بعد از هبوط، آدم مثل بچه‌ای زار زد و دلش آغوش خدا رو خواست — دقیقاً اون نقطه‌ی انسانیه که همه‌ی ما باهاش ارتباط می‌گیریم. شاید به همین خاطره که قصه‌ی آدم، قصه‌ی ماست. هممون یه‌جورایی دنبال برگشتن به اون آغوشیم.

١,٤٣٥
طلایی
١
نقره‌ای
٩٧
برنزی
٥٣
تاریخ
٤ روز پیش

دقیقاً همینطور ه ، هر آدمی اگر خودشو جای ادم بذاره ، و یه نظر اجمالی به اون لحظه ، به اون مکان ، به اون موقعیت. . . . . بندازه ، متوجه عظمت این رویداد میشه که خیلی از فلاسفه غرب بهش میگن مسئله فطری و حل نشدنی هبوط آدم

-
٤ روز پیش

در آیه‌ی اول (بقره:۳۶)، خداوند می‌فرماید:

"اهبطوا بعضکم لبعضٍ عدوٌ"

یعنی: فرود آیید (از آن مقام) که بعضی دشمن بعضی دیگر خواهید بود.

در آیه‌ی دوم (بقره:۳۸):

"اهبطوا منها جمیعاً"

یعنی: همگی از آن (بهشت یا مقام قرب) فرود آیید.

 منظور از «جمیعاً» کیست؟

در تفاسیر آمده که منظور از «جمیعاً» در این سیاق، آدم، حوا و ابلیس هستند، نه همه‌ی فرشتگان یا همه‌ی مخلوقات.

فرشتگان در زمین نازل نمی‌شوند برای مجازات، چون آنها اهل عصیان نیستند.

ابلیس هم، پس از نافرمانی‌اش رانده شد:

"فاهبط منها فما يكون لك أن تتكبر فيها..." (اعراف:۱۳)

یعنی "فرود آی، جای تکبر برای تو نیست."

بنابراین، «جمیعاً» یعنی:

آدم و حوا که از بهشت مقام قرب پایین آمدند

ابلیس که از درگاه قرب الهی رانده شد

اما نه اینکه خداوند همه را از خودش دور کرده باشد.

. آیا خدا ما را تنها گذاشت؟ آیا آدم در خوردن یک سیب هم تنها ماند؟

نه... خدا هرگز ما را تنها نگذاشت. حتی همان لحظه که فرمود "اهبطوا"، در ادامه گفت:

 "فإمّا يأتينّكم مني هُدی..."

هرگاه هدایتی از جانب من برای‌تان آمد، پس هر که پیروی کند، گمراه نمی‌شود و نمی‌هراسد.

در واقع، خدا گفت:

شما به زمین می‌روید، ولی من شما را با «هدایت» تنها نمی‌گذارم.

---

۴. اما احساس تنهایی انسان...

اینجاست که شعر سهراب جا می‌گیرد:

> "و خدایی که در این نزدیکی‌ست..."

و با این حال،

"کسی ما را به درختان سپرد..."

"به نگاه گل ها و صداقت باران..."

انسان گاهی حس می‌کنه تنهاست...

اما این تنهایی، دعوتی‌ست به یافتن معنای حضور خدا در درون خود.

خداوند آدم را پایین آورد، اما دل خودش را هم با او به زمین فرستاد.

در قالب عشق، وجدان، الهام، پیامبران، کتاب‌ها، و حتی گاهی یک شعر...

١,٤٣٥
طلایی
١
نقره‌ای
٩٧
برنزی
٥٣
تاریخ
٥ روز پیش

پس به هر حال میشه اینطور هم ترجمه کرد که آدم و حوا و ابلیس و تمام فرزندان تان ، از من دور شوید ، گرچه قرب و بعد برای خداوند فیزیکی نیست معنوی ست ، ولی خب آدم بعد از هبوط ، متوجه این دوری شد ، و شاید هم مثل یه بچه نشست زار زار گریه کرد که من مامانم و می خوام ، فتلقی آدم من ربّه کلماتٍ و تاب الیه

-
٤ روز پیش

در احادیث امده که ادم و حوا انقدر در روی زمین گریه کردند که حیوانات از شدت گریه ادم و حوا به دور ان جمع شدند . برای اولین بار فرشته ای به انسان بعد از اخراجش نازل شد و خداوند پذیرفت صدای ادم و حوا را به واسطه باد به انها برساند و این رشته کمکها هرگز پاره نشد

-
٤ روز پیش

سلام ، نیازی به حدیث هم نبود ، هر آدمی همین حال را پیدا میکرد و پیدا می کنه

-
٤ روز پیش

پاسخ شما