ایا پردازش کوانتومی به مدل سه بعدی ارک ار فضا _زمانی گذشته حال اینده و تاثیر گرانش گردش زمین بر فضا _ زمان کمک می کند ؟
راجر پنروز در کتاب اول خود (Emperors of new mind 1989)، در مورد جزئیات اینکه چگونه میتوان این ایده را در مورد مغز مطرح کرد، سخنی نگفت. همروف وقتی کتاب پنروز را خواند به او پیشنهاد کرد ساختارهای مناسبی در نورونها وجود دارد که میتوانند کاندید مناسبی برای پردازش کوانتومی و نهایتاً تبیین خودآگاهی باشند. مدل تقلیل عینی هماهنگ (Orch-OR) نتیجه همکاری این دو دانشمند بودهاست که در کتاب دوم پنروز در مورد خودآگاهی (Shadows of the Mind 1994) مطرح شدهاست. نقش همروف در این تئوری نتیجه مطالعات او روی نورونهای مغزی بودهاست.
علاقه او بیشتر روی اسکلت سلولی (Cytoskeleton) متمرکز شده بود که ساختار حمایتی درونی برای نورون میباشد و به ویژه میکروتوبولها که مهمترین جزء اسکلت سلولی هستند. با پیشرفت عصبشناسی نقش و اهمیت میکروتوبول و اسکلت سلولی بیشتر شناخته شدهاست.
میکروتوبولها علاوه بر مهیا کردن ساختاری حمایتی از سلول، در انتقال مولکولها مثل واسطههای شیمیایی که به سیناپسها متصل میشوند، نقش دارند و شکل، رشد و حرکت سلول را کنترل میکنند. همروف میکروتوبولها را به عنوان کاندید مناسبی برای پردازش کوانتومی پیشنهاد دادهاست.
میکروتوبولها از زیر واحدهایی بنام پروتئینهای توبولین تشکیل شدهاست. دیمرهای پروتئین توبولین، بستههای هیدروفوبیک دارد که از هم فاصله دارند که ممکن است الکترونهای π نامتعین داشته باشند. توبولینها در ضمن دارای مناطق غیرقطبی کوچکتری هستند. به عنوان مثال در هر توبولین ۸ اسید آمینه تریپتوفان وجود دارد که حاوی حلقههای سرشار از الکترونهای π میباشد که حدود nm2 از هم فاصله دارند. همروف مدعی شد که الکترونهای π به اندازهٔ کافی نزدیک هستند که به صورت درهمتنیدگی کوانتومی در آیند. درهمتنیدگی کوانتومی حالتی است که در آن ذرات کوانتومی میتوانند همدیگر را به صورت آنی از راه دور تحت تأثیر قرار دهند، یعنی پدیدهای که در اشیاء ماکروسکوپیک با قوانین کلاسیکی ممکن نیست.
همروف معتقد بود تعداد زیادی از الکترونهای π زیر واحدهای توبولین میکروتوبول میتوانند پدیده بوز-اینشتین را ایجاد کنند.
این پدیده هنگامی رخ میدهد که تعداد زیادی از ذرات کوانتومی هم فاز شوند و به صورت یک شئ کوانتومی نمود پیدا کنند؛ یعنی خصوصیات کوانتومی در اندازههای ماکروسکوپی رخ میدهد. از این رو همروف پیشنهاد میکند چنین خصوصیتی از فعالیت کوانتومی که معمولاً در اندازههای بسیار کوچک رخ میدهد میتواند تشدید یابد بطوری که تأثیر زیادی در مغز داشته باشد.
همروف مطرح کردهاست که چگالیدههای درون میکروتوبول در یک نورون میتواند با چگالیدههای میکروتوبولهای دیگر نورونها و سلولهای گلیال از طریق اتصالات شکافی(Gap Junction) تماس پیدا کنند. اتصالات شکافی اتصالات متفاوتی از سیناپسها هستند که در آن فاصله بین نورونها آنقدر کوچک است که ذرات کوانتومی توسط فرایندی بنام تونل کوانتومی از آن عبور میکند. او مدعی شد که اشیاء کوانتومی مثل چگالیدههای بوز-اینشتین که در بالا ذکر شدهاست میتوانند بدین طریق به دیگر سلولها انتقال یابند و بنابراین در ناحیه بزرگی از مغز به عنوان یک شئ کوانتومی منفرد منتشر شوند. او همچنین مطرح کردهاست که عملکرد این پدیده کوانتومی در ابعاد بزرگ منشأ امواج گاما در نوار مغز است که با خودآگاهی مرتبط است و نقش اتصالات شکافی را در ایجاد نوسانات گاما با اشاره به مطالعات تأییدی در این زمینه مورد تأکید قرار دادهاست. Orchestrated در Orch.OR بدین معنا است که پروتئینهای اتصالی مثل پروتئینهای همراه میکروتوبول (MAPs)، پردازش کوانتومی میکروتوبولها را تحت تأثیر قرار میدهند یا هماهنگ میکنند.
١ پاسخ
پردازش کوانتومی میتواند نقش مهمی در مدلسازی سهبعدی و تحلیل پیچیده فضا-زمان داشته باشد. الگوریتمهای کوانتومی قادر به پردازش اطلاعات با سرعت و دقت بسیار بالاتری نسبت به کامپیوترهای کلاسیک هستند که این ویژگی میتواند در مطالعه و مدلسازی پدیدههای پیچیده مانند اثرات گرانش و گردش زمین بر فضا-زمان بسیار مفید باشد.
برای مثال، کامپیوترهای کوانتومی میتوانند با حل معادلات پیچیدهتر، به شبیهسازی دقیقتری از فضا-زمان گذشته، حال و آینده بپردازند. همچنین این تکنولوژی میتواند به تحلیل اثرات گرانش بر ساختار فضا-زمان و نحوه تغییر و انحنا در حضور اجرام عظیم کمک کند.
البته این حوزه هنوز در مراحل ابتدایی تحقیق و توسعه قرار دارد و نیازمند پیشرفتهای بیشتر در تکنولوژی پردازش کوانتومی و الگوریتمهای مرتبط است. با این حال، پتانسیل بالای آن برای تغییرات اساسی در فیزیک نظری و کاربردهای آن قابل انکار نیست.