پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (١,١٤٧)
برهنه نگارانه، هرزه نگارانه
هرزه نگاری، برهنه نگاری
اندام وارگرایی اندام وارپنداری جاندارپنداری
تاوان گزاف
( بدبین ) بی اساس بدگمان ( بی پایه و اساس )
شگفت آنکه
Rooky با همین املا به معنای �تازه کار� به کار می رود.
پارسامنش خشک اندیش_ پارسامنش خشک باور_ پارسای سختگیر
انتشار صحنه های قبیحه
چیره، چیره جو، چیره گر
سیبروی اهل سیبری سیبروی ها ( جمع ) اهالی سیبری ( جمع )
فرارمزگانی فرانشانه ای
پرتاب پیچ دار، ضربه قوس دار ( کات دار ) سرخوش، گستاخ، خیره سر کمدی اسکروبال: کمدی سرخوشانه ( زیرگونه ای از کمدی عاشقانه یا رمانتیک کمدی است. )
اختلال نمادکامگی اختلال بتوارگی جنسی
آبروداری
ژنده پوش
رنگ مات، رنگ کدر ( در واقع این ویژگی، به عکس رنگ های شفاف و درخشان است )
بافتارزدایی کردن
نهادستیزانه ضدنظام ساختارشکنانه
هشدار شوم گویی شوم بینی
سازه گرایی ( جنبش هنری در اوایل قرن بیستم شوروی، که از سازه های متحرک و عناصر مهندسی و مکانیکی در صحنه پردازی نمایش ها بهره می گرفتند )
پا به سن گذاشتن به سن قانونی رسیدن بزرگ شدن مسن شدن بالغ شدن از آب و گل درآمدن
روش بالینی برخورد بالینی ( پزشک دربرابر بیمار )
مد روز، مد زودگذر پوشاک ارزان قیمت، ولی شیک که به سرعت از طراحی به فروشگاه های خُرده فروشی می رسند تا با روند روز مطابقت داشته باشند. این مجموعه از ...
گربه گام گربه گام زدن ( فعل ) گربه رو
جنجالی، آشوب برانگیز، پرآشوب، پرهیاهو
با جنجال، جنحالی، پرآشوب، پرهیاهو، جنجال برانگیز
در ادبیات �تطویل� گویند. دراز گویی، گزافه گویی، گزافه سرایی ( بنا بر واژه نامه ریشه یابی واژگانی_ اتیمولوژی_ از واژه پنبک، پنبه فارسی گرفته شده است.
بازنمایی کننده، اجرایی، نمایشی، کنشگرانه، کاربردی
برای. . . مقصر بودن گناه. . . گردن. . . بودن باعث و بانی. . . بودن
ناتوان عاجز عاجزانه پرتمنا ( به ویژه وقتی برای نگاه های دیگران بکار برود )
فانوس خیال چراغ جادو
بنابر واژه نامه اتیمولوژی این واژه ریشه در همان واژه gene و زن و زایش و زایندگی دارد و در دورانی به نوادگان رومی و رومی زادگان گفته می شده و سپس ترها ...
مختصر و مفید کوتاه و گزیده فشرده و برگزیده
بافتارمند نمودن زمینه بخشیدن بسترسازی کردن
همیشگی، بی پایان ، جاودانه
یکسره، بی وقفه
نزار، داغان
تندوتیزی
خوی دادن، آموخته کردن، حال و هوای. . . را بخشیدن، سیمای. . . را به. . . دادن.
رمزگشایی ناپذیر
زن مردانه پوش زن مردنما در فرهنگ همجنس گرایان زن، این اصطلاح به فردی اشاره دارد که هویت یا بیان جنسیتی مردانه دارد. این اصطلاح در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در ...
مغان، موبدان زرتشتی بزرگان، خردمندان، فرهیختگان ( در برخی متن های غیرمذهبی )
به همدستی کشیدن
. . . On the cusp of در آستانه. . . بودن در معرض. . . قرار گرفتن
ریزواکاوی ریزتحلیل ریزتحلیل گری ریزواکافت
یارای دیدن رویای چیزی را داشتن ( یا نداشتن )
عشوه گر، لَوَند
دلمُرده زننده تندوتیز اَجق وجق