پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٧١٠)

بازدید
١,٥٧٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خاک انداز ، بیل سر تخت ، هر وسیله شبیه بیل که برای جمع کردن خاک و امثالهم استفاده می شود اما مثل بیل برای کندن استفاده نشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلت خوردن ، مثل وقتی که از پله ها غلت می خوری میفتی پایین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سکندری خوردن ، دست یا پا جایی گیر کنه تعادلت رو از دست بدی بخوای بیفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سیاه مست ، مست و پاتیل مثال: I'm so wasted. من پاتیل پاتیلم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کدو خورشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خسته شدن ، تحمل نکردن مثال: I'm cooked. خسته ام. دیگه تحمل ندارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باران شدید بارانی که در حد طوفان نباشد اما از حد معمول سنگین تر باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به روی خود نیاوردن یک مشکل یا موضوع بغرنج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خط و خش ( مثل خط و خش روی ماشین )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پنجر Your car has a flat tire لاستیک ماشینت پنچر شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گودی و تورفتگی روی ماشین بر اثر تصادف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Hang up : تموم کردن تماس تلفتی Hang on: صبر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گلیم خود را از آب کشیدن از عهده خود برآمدن قسر در رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چه اشتباهی! نباید این کار رو می کردی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخ ، آی ( ناشی از درد و. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چندشه ، چه چندش آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقابت شدید و منفی که در اون هیچ کس به دیگری رحم نمی کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربع های درخشان زرد شب نمای وسط جاده ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خطوط منظم و موازی که در کنار و وسط جاده ها ایجاد می شد تا با عبور ماشین از روی انها راننده خواب آلود متوجه انحراف ماشین شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با چیزی ، چیز دیگر رو کاملا پوشوندن. مثلا در زمستون بدن رو با پتو کاملا cover up کنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالا و پایین رفتن. His heads bobs. سرش بالا و پایین می شه ( خوابش میاد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیزی رو دور چیز دیگر پیچیدن مثال: I wrap up in a blanket من پتو رو دور خودم می پیچم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عوض کردن ( کانال های تلویزیون ) مثال: He phips through the channels frequently. او مرتب کانال ها رو عوض می کنه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشغال ها رو بیرون گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی هیجان آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی شیرین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقه بازی و حیله گری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرت و پرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پلاسیده مثال: This lettuce is mushy. این کاهو پلاسیده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مودد مواد غذایی : فاسد شدن. مثال؛ The milk is spoiled. شیر فاسد شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به خاطر آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یاری نکردن مثال : My memory fails me. حافظه ام یاری نمی کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یاد نیاوردن مثال Do you remember me? Sorry , I'm draing a blank. منو یادت میادت؟ متاسفم . یادم نمیاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرگم به هوا مثال: They are playing tag. اونا دارن گرگم به هوا بازی می کنن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیله بازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازی قایم باشک مثال: We are playing hide and seek. ما داریم قایم باشک ، بازی می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشستن به گونه ای که به جایی تکیه نکرده باشی. نشستن بدون تکیه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ممنونم خانم سپاسگزارم خانم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برخورد کردن بدن به بدن یکی دیگه ، تنه زدن . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let me put it this way. بذار این جوری برات توضیح بدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بیان کوتاه ، خلاصه بگم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به بیان ساده تر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همین جا بمون ، از جات تکون نخور

پیشنهاد
١

انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. مثال: All the students want to be in the teachers good book. همه دانش آموزان می خواهند که باعث خوشحالی معلمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تموم تلاش رو به کار بستن برای انجام بهینه کاری سنگ تموم گذاشتن از جون و دل مایه گذاشتن. مثال: He went the extra mile to prepare the documents b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شروع یک فعالیت و راه افتادن در اون ، روی غلتک افتادن مثال: It's only my first week at the new company. I'm steal geting my feet wet. تازه اولین ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ خواب ، چراغ شب خواب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَنس - موچین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شستن مثال: You don't have to do dishes. مجبور نیستی ظرف ها رو بشوری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نگران نباش. مضطرب نباش