پیشنهادهای مالک میرزائی (٦٦٢)
فراموش کردم. خاطرم نیست
به خاطر نیاوردن ، فراموش کردن مثال: It slipped my mind فراموش کردم
مخفف body odor یعنی بوی عرق بدن
بی اعتنا ، بی تفاوت ، بی مسئولیت کسی که نسبت به مسائل اطرافش عین گاو می مونه و هیچی حالیش نمیشه
ظروف مایع ظرفشویی ، مایع دستشویی و امثالهم
خالی کردن آب تانک دستشویی
وسیله ای که گرفتگی دستشویی را با آن باز می کنند.
محل شستن در دستشویی
محل شستن دست ها در دستشویی
دستشویی فرنگی سرپایی برای ادرار
دور جایی دور زدن و چرخیدن. مثال : Wallking arround the square دور میدان دور زدن.
عبور کردن از روی چیزی. مثال : I am walking across the bridge من دارم از روی پل عبور می کنم.
پشت در موندن. مثال: She was locked out او پشت در موند.
شوکه شدن ، از تعجب خشک شدن ، مات و مبهوت موندن. مثال: I was left speechless از تعجب خشکم زد.
نوعی نمایش انگشتان دست برای لایک کردن موسیقی راک. به این صورت که انگشت اشاره و انگشت کوچک رو به حالت شاخ در می اوررند و دو انگشت وسط رو جمع می کنند. ...
نشان دادن انگشتان به حالت V
نوعی دست دادن که به معنای مصافحه نیست. بیشتر برای بیان موافقت ، همدلی ، قول و قرار مردونه و . . . . به کار می رود. دست ها رو بالا می اوردند ، با هم ...
چیزی رو با پیچوندن و غلتوندن پایین اوردن. مثال: I roll down my sleeves من آستین هام رو پایین میارم.
یکی از معنی هاش ترکیدن از فشار ادراره. مثلا میگه: I'm burtsting. دارم می ترکم [مثانه م داره می ترکه]
بیرون زدن چیزی از جای واقعی خودش. مثلا شورت بزنه بیرون از شلوار می گیم: The shorts are sticking out
برچسب ، اتیکت مثل اتیکت راهنمای چسبیده به لباس
بالا امدن مثال He popped up his collar. او یقه ش رو بالا اورد
اشتباه وصل کردن دو چیز. بالا و پایین بودن مثال: The buttons are misaligned دکمه ها بالا و پایین بسته شدن.
در مورد لباس معنی لنگه به لنگه می دهد. مثال: The shoes are mismatches. کفش ها لنگه به لنگه ان.
زیپ
در هاون کوبیدن و له کردن
فشردن و چلوندن چیزهایی مثل پارچه خیس و. . .
دست از سرم بردار. نمی خوام بشنوم
حتما همین طوره. صد درد صد
مشکل چیه؟ اتفاقی افتاده؟
بریز بپاش ، کثیفی ، افتصاح ، بهم ریختگی. مثلا وارد خونه می شی می بینی همه چی به هم ریخته. میگی: !What a mess چقدر به هم ریخته؟
معنی اصلی: عصب معنی مجازی و عامیانه: پر رو مثال: What a nerve چه پررو!
توی دردسر بدی افتادن، بدجور شکست خوردن
دپرس بودن ، روحیه نداشتن
پررو نشو
دانه دادن گیاهان ، دانه پراکنی گیاهان برای لقاح گیاهان استفاده می شود. مثال Most of plants lay eggs. بیشتر گیاهان دانه های خود را پراکنده می کنن ...
به معنی حامله و باردار است اما برای انسان به کار می رود. این کلمه رو برای حیوانات استفاده می کنیم. مثال My dog is gravid. سگم حامله است
آدمی که از روی بخار معده نظر می ده
در برابر
همدست . آدمِ پایه کسی که به رفیقش کمک میکنه مخ کسی رو بزنه.
غلط و اشتباه. حالت عامیانه تر برای wrong , false
صبر کردن به چیزی محکم چسبیدن آویزون شدن
باز کردن بسته بندی یک چیز، چیزی رو که دور چیز دیگه پیچیده شده بلز کردن
برگردوندن چیزی سر جاش
یعنی یک چیزی رو از بین تعدادی جدا کردن و برداشتن. مثل برداشتن یک کتاب از بین کتاب های کتابخانه جدا کردن یک گل از بین یک دسته گل
مغز فندقی ، شل مغز ، خنگ ، تعطیل المغز و . . . .
بچه ته تغاری مثال: He is the baby of the family. اون ته تغاریه.