پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٧١٠)

بازدید
١,٥٧٣
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اصطلاح عامیانه به معنی یه دفعه و سریع به خواب رفتن معادل عامیانه fall asleep

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

استراحت کردن ، در حال استراحت بودن معادل خودمونی relax مثال: I'm chiling من در حال استراحتم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوک کردن ، کوک بودن ، تنظیم کردن مثال: I'm fit as a filddle مثل یک ویولون کوکم. ( صحیح و سالم و تندرستم )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواد ساخت ترشیجات

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو با ماشین جایی رسوندن. مثال: Mehran gave me a ride yesterday مهران دیروز منو رسوند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم ولگرد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلقک ( به معنای فحش )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آدم لاشی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغز نخودی ، مغز فندوقی ، کسمغز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم نخاله

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پول پرست

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روانی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم عقب مونده ( از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نه از لحاظ ذهنی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم خز ، در دهاتی ، بی کلاس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آدم رو مخ

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خل و چل

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم سر به هوا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادم بی عرضه یه جورایی مترادف است با nerd

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدذات ، آدمی که جنسش خرابه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکل مترادف است با sucka

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

اهسته راه رفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گورتو گم کن ، بزن به چاک

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرچه گردگیری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حضور کسی رو نادیده گرفتن به قصد بی محلی و بی احترامی مثال: I'm sorry. I didn't mean to cut you اوه ببخشید. قصدم این نبود که حضور شما رو نادیده بگی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وای نه. . . وای. . . معادل oops

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کجای. . . ؟ برای پرسیدن آدرس دقیق یک محل استفاده می شود. مثال: Whereabouts in Isfahan do you live دقیقا کجای اصفهان زندگی می کنی؟

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سفید کردن جرم گیری کردن ( در مورد دندان )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی و بیش از حد و اندازه مثال: I ate way to much بیش از اندازه غذا خوردم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سیر ، تا خرخره خوردن مثال: I'm stuffed از بس خوردم دارم می ترکم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیر ( در مقابل گرسنه ) I'm full من سیر سیرم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب کشیدن. مثال I rinse off my hands دستامو اب می کشم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کیفی که به صورت قطری از روی دوش ها عبور می کند و جلوی بدن قرار می گیرد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف لوازم آرایشی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف زنانه دسته زنجیری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی کیف یا کوله که دهانه آن با نخ یا کش، تنگ و گشاد و باز و بسته می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چای صاف کن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنای دستگیره درِ گرد و توپی شکل است. با door handle به معنای دستگیره در اهرمی معمولی اشتباه نشود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پیاده کردن مثال: Drop me off there اونجا پیاده ام کن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوبیدن و له کردن ، پوره کردن مثل له کردن سیب زمینی آب پز با گوشت کوب

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر چیزی رو به صورت نوار و باریکه های هم اندازه بریدن ، رشته رشته کردن مثل کاغذ ، سیب زمینی ، رشته آشی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بریدن به قطعات کوجک ، خلال کردن مثلا سیب زمینی رو ریز کنی واسه سرخ کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریز ریز کردن و خرد کردن. مثل خرد کردن خیار و گوجه برای سالاد شیرلزی خرد کردن پیاز و سیر برای پیازداغ و سیر داغ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از پیش باخته محکوم به شکست قطعی به هر برنامه ، نقشه ، طرح و. . . محکوم به شکست که حتی ارزش صحبت کردن و به بحث گداشتن را ندارد می گویند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبور از میان چیزی مثل walking through the gate عبور از گیت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپری ای که بیماران آسمی از آن برای بهبود تنفس خود استفاده می کنند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچی به یاد نیاوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش کردم. خاطرم نیست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خاطر نیاوردن ، فراموش کردن مثال: It slipped my mind فراموش کردم