پیشنهادهای مالک میرزائی (٣٧٣)
مخفف charisma
عامیانه : به نحو احسنت انجام دادن. ترکوندن
فوق العاده س.
در عامیانه به معنای: عالی ، ، خارق العاده مترادف با کلماتی مثل : awesome
در زبان عامیانه : باور کردن I don't buy it. باور نمی کنم. تو کَتَم نمی ره.
در زبلن عامیانه یعنی فهمیدن و درک کردن. I got it. فهمیدم. I get it. می فهمم
سوما ، ثالثا
ثانیا
گروهی از گوریل ها که با هم حرکت می کنند. a band of gorillas یه دسته گوریل
به دسته ای از پرندگان یا حشرات که با هم حرکت می کنند گفته می شود. a swarm of flies یک دسته مگس
به گروهی متشکل از چند گ به گفته می شود. a litter of cats چند تا گربه
به یک دسته ماهی گفته می شود. a school of fish یک دسته ماهی
بهم خبر بده. منو در جریان بذار. بهم زنگ بزن خودمونی ترش میشه: hit me up
ازت خوشم میاد. روت کراش دارم.
من پول همرام نییت. بی پولم. ورشکسته ام
اشتباه از من بود. تقصیر من بود.
غمگینم
تو هیچ گ. . . نمی تونی بخوری
سربازان ارسالی برای خدمت
مشروط کردن ، قید کردن
پیش پا افتاده ، سطح پایین ، ضعیف از لحاظ کیفیت
راه انداختن. مثل land a job راه انداختن یک شغل
بچه - قوم و خویش نسبی - دوست و رفیق نزدیک برای این که به کسی بگی تو عزیز دل منی هم از این اصطلاح استفاده می شه.
معنی تحت اللفظی :دم روی کول گذاشتن و رفتن ، دم رابین پاها گرفتن و رفتن. معنی کنایی: از ترس یا شرم بی سرو صدا جیم شدن
بفرما همونی که می خواستی.
در فوتبال : گلزن
چه افتضاحی
شوت کردن - لگد زدن
بله - البته - بسیار خوب - خیلی خوب - با کمال میل - آره. در صورتی که به شکل سوالی بیاید به معنی "درسته" و "واقعا" هم معنی می ده.
آه
واقعا؟
مرد - انسان - آدم - مردم - دوست پسر - خاطرخواه - مزدور - نوکر - رفیق
لجباز - دمپایی راحتی - قاطر - مواد بر ( کسی که پول می گیره و موادمخدر جابجا می کنه )
جدا شدن زن و شوهر از هم ( حالت ضعیف تر طلاق ) - separation با divorce فرق دارد
به معنی پی پی اسبه. اما مجازا به معنی چرند و پرند ، خالی بندی ، . . . شعر به کار می ره
کلید ساز
به آدمی که ظاهر خوب ، موجه و با شخصیت داره اما باطن پلید و بد ذاته هم می گن
جاذبه، نفوذ He has got a lot of pull. او نفوذ زیادی دارد.
راننده کامیون و راننده وانت
با پاهای گشاد ایستاده ، با پاهای گشاد نشسته
کار درست ، کار بلد ، آس
قراره
بچه مثبت
کار درست
غیرتی
بقال ، سوپری
دوچرخه ساز
ادم لاغر مردنی . پوست و استخون
به دست کسی افتادن
ادم سرخورده