پیشنهادهای مالک میرزائی (٣٧٣)
ممنونم خانم سپاسگزارم خانم
برخورد کردن بدن به بدن یکی دیگه ، تنه زدن . . .
جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let me put it this way. بذار این جوری برات توضیح بدم
به بیان کوتاه ، خلاصه بگم
به بیان ساده تر
همین جا بمون ، از جات تکون نخور
انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. مثال: All the students want to be in the teachers good book. همه دانش آموزان می خواهند که باعث خوشحالی معلمان ...
تموم تلاش رو به کار بستن برای انجام بهینه کاری سنگ تموم گذاشتن از جون و دل مایه گذاشتن. مثال: He went the extra mile to prepare the documents b ...
شروع یک فعالیت و راه افتادن در اون ، روی غلتک افتادن مثال: It's only my first week at the new company. I'm steal geting my feet wet. تازه اولین ه ...
چراغ خواب ، چراغ شب خواب
پَنس - موچین
ظرف شستن مثال: You don't have to do dishes. مجبور نیستی ظرف ها رو بشوری.
نگران نباش. مضطرب نباش
اروم بودن ، خونسرد بودن. مثال Hold your horses. آروم باش
بوی دروغ به مشام رسیدن
آشنا به نظر رسیدن. مثال: Does it ring a bell? ایا اون چیزی رو به بادت میاره؟ واست آشنا نیست؟
رو مخ کسی بودن ازار دادن دیگران. مثال: My friend drives me up the wall. رفیقم بدجوری رو مخمه
مچ کسی رو هنگام دزدی گرفتن
نیمرویی که زیاد پخته شده باشه. نیمروی نیمسوخته و سفت
تخم مرغ نیمرویی که زرده ش ابکی و سفیده ش کامل پخته باشد.
تخم مرغ آب پزی که بیش از مقدار کافی پخته شده باشد
تخم مرغ آب پزی که درست به اندازه پخته شده باشد.
تخم مرغ خاگینه ، خاگینه
خشک ، بیات مثال The bread is stale. نون بیات شده.
لیوان بستنی لیوانی ، ظروف کوچک کاغذی و پلاستیکی یکبار مصرف مثل کاسه شله زرد و. . .
تموم شدن شارژ گوشی. مثال. Excuse me. My phone died. Do you have a charger? ببخشید. شارژ گوشیم تموم شده. شارژر دارید؟
به هم زدن و زیر و رو کردن غذاو نوشیدنی یا مایعات دیگر با قاشق و ملاقه و. . . . با کلمه whisk اشتباه نشود. Whisk به معنای هم زدن و مخلوط کردن با هم ...
به زنبور غیر عسلی گفته می شود. زنبورهای نسبتا درشت زهرآلود زرد رنگ
به معنای شونه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ
به معنی شانه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ
مالیدن و پخش کردن چیزهای مایع و نیمه مایع روی سطوح مثل کره و خامه و. . . روی نون. مثال: Spread the butter on the bread. کره رو بمال روی نون.
معادل عامیانه "نمی دانم"
از شما عذرخواهی می کنم. عذر منو پذیرا باشید. ( عذرخواهی رسمی )
داخل شدن ، سوار شدن مثال: get on the bus. سوار اتوبوس شید.
برداشتن چیزی از زمین
نشستن. متضاد get up
دوست بودن. رابطه خوبی داشتن با کسی I'm down with Mahan. من با ماهان دوستم.
خواهش می کنم ، این حرفا چیه؟ این عبارت معمولا در پاسخ به یک معذرت خواهی بکار می رود.
چنگال بزرگی که در باغبانی استفاده می شود. برای سوراخ کردن زمین و . . .
قیچی باغبانی
دعوت به برگشت ) به خانه . . . (
تعارف کردن به داخل ) منزل . . . . (
جلوگیری کردن ، مانع شدن مثال: I can't help laughing. نمی تونم جلوی خنده ام رو بگیرم.
با ماشین کسی تصادف کردن
به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن
اینکه هر چیز یخ زده رو بگذاریم یخش آب شه. به فرآیند آب شدن ماده منجمد یخ زده می گیم
لقمه گرفتن. غذا رو داخل نون گذاشتن و نون رو پیچیدن و به حالت لقمه و ساندویچ در آوردن
ماشینی شبیه اره موتوری که برای اصلاحشاخ و برگ اضافی و تزئین شمشاد ها و درختان زینتی باغ ها ، باغچه ها و پارک ها به کار می رود.