پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٧١٠)

بازدید
١,٥٨٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط وخش و جای مالیدن روی ماشین. مثال: This car is scratched. این ماشین [به جایی] مالیده شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماه گرفتگی روی پوست ، لکه های تیره بزرگ روی پوست بدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت سر خاروندن نداشتن. I've got a lot on plate. وقت سر خاروندن نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخفف جمله I'll ask her. ازش خواهم پرسید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اثر کوفتگی و کبودشدگی روی بدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاول ، زخم های سطحی پوست مثل زخم ناشی از زدگی کفش تنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زنجره. با جیرجیرک اشتباه نگیرید. در گویش شرق استان گلستان : جرجرانو یا جغجغانو. حشره ای در اندازه نسبتا درشت که عمری در حد چند روز دارد. در هوای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوبه ، همه چی رو براهه. همه چیز بر وفق مراده. حالت خودمونی عبارت It's ok.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو نخشم. ازش خوشم میاد روش کراش دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه خبرا؟ در محاورات عامیانه و دوستانه معمولا به جای hello و برای سلام کردن استفاده می شه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خداحافظی عامیانه. معادل عبارت رسمی goodbye

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پی پی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I'm let down= I"m disapointef

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سالم و سر دماغ معادل رسمیش می شه: fine

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفت زده شدم ، غافلگیر شدم. عامیانه عبارت I'm surprised.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت عامیانه برای I'm sure. من مطمئنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادم دهن لق ، کسی که بدون فکر حرف می زنه ، وراج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در زبان عامیانه: دل به شک بودن ، عدم توانایی انتخاب ، مردد بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از اول شروع کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوعی دمپایی پشت بنددار سورراخ سوراخ. چیری بین صندل و دمپایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جای نگرانی نیست، غمت نباشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از این بدتر نمی شه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفت آوره ، شگفت انگیزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

غذایی که بیش از حد پخته شده غذای سوخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غذایی که یکم خوب پخته شده باشه ، یکم بیش از اندازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غذایی که درست به اندازه پخته شده .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به ادمی خیلی لاغر یا چیزای خیلی نازک می گن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادمی که خیلی احمقه ، آدمی که عقلش پاره سنگ برداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمی فهمم. درک نمی کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالم خوبه. از این بهتر نمی شه. معادل خودمونی تر I'm fine.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت خودمونی تر عبارت thank you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خواهش می کنم ، قابلی نداره. حالت خودمونی تره you're welcome

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Kick لگد زدن Ass kick. اردنگی زدن Ass kicker دهن سرویس کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Mean to brag از خود تعریف کردن چسی اومدن پز دادن I don't mean to brag but. . . نمی خوام چسی بیام ولی. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - به معنای جهنم و دوزخ است. ۲ - به جمله معنای منفی می دهد. مثال ها: Sit down بنشین Sit the hell down بتمرگ Who did that? کی این کار رو کرد؟ W ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

باشه . اکی. موافقم. قبول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمرا دروغ باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخفف charisma

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عامیانه : به نحو احسنت انجام دادن. ترکوندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فوق العاده س.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در عامیانه به معنای: عالی ، ، خارق العاده مترادف با کلماتی مثل : awesome

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان عامیانه : باور کردن I don't buy it. باور نمی کنم. تو کَتَم نمی ره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبلن عامیانه یعنی فهمیدن و درک کردن. I got it. فهمیدم. I get it. می فهمم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوما ، ثالثا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ثانیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروهی از گوریل ها که با هم حرکت می کنند. a band of gorillas یه دسته گوریل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دسته ای از پرندگان یا حشرات که با هم حرکت می کنند گفته می شود. a swarm of flies یک دسته مگس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به گروهی متشکل از چند گ به گفته می شود. a litter of cats چند تا گربه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به یک دسته ماهی گفته می شود. a school of fish یک دسته ماهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهم خبر بده. منو در جریان بذار. بهم زنگ بزن خودمونی ترش میشه: hit me up