پیشنهادهای مالک میرزائی (٦٦٢)
میوه گیاه بامیه
میوه ای که وقت چیدنش رسیدهدباشه. با ripe اشتباه نگیرید. Ripe : رسیده
خفن
کسی رو پیچوندن
پوز دادن
خلط بینی ، خِلمِش
لبریز ، چیزی که بیش از ظرفیت پر شده باشه. مثل ساندویچی که تا خرخره توش مواد ریخته باشن نشه بخوریش
به زن زندگی جمع کن و خونه دار و کدبانو می گن keeper. مثال: . My wife is a keeper زن من زن زندگیه.
مخفف all right باشه ، خیلی خب. حله
گرایش جنسی نرمال به جنس مخالف در محاوره به معنای خوب ، ردیف. . مثال: ?You straight خوبی؟ ردیفی؟
رفیق ، داداش. مثال: ?What's up , dawg چه خبر رفیق؟
ضربه کوفتگی I have a bump ضربه خوردم.
خار مثال: I have a splinter خار رفته تو بدنم.
ساعت ۶ عصر
ساعت ۶ صبح ، فلق ، سپیده دم. متضادش: dusk شش عصر
جوگیر شدن. مثال: I got carried away جوگیر شدم.
راه افتادم. تو راهم.
همین الان رسیدم
دست و پا چلفتی بودن ، این دست به اون دست بگه گ. ه نخور
اهداف بلند در سر داشتن ، بلند پروازی کردن
تو دردسر افتادن معادل اصطلاح : in a pickle
وانت شاسی بلندمثل kmc
به موتورهای ک. و. ن. گشادی دنده اتومات می گن. مثل موتورهای طرح کلیک و. . .
تلفظ سریع a little bit of
مخفف is this
تلفط سریع you are in it
کفش بی پاشنه ( بیشتر زنانه )
خرد و خاکشیر شدن
لب پر شدن. مثال: . the cup is chipped فنجون لب پر شده.
زبونتو گاز بگیر. ساکت باش ، این چه حرفیه؟
عالی ، درجه یک ، نامبر وان ، بی حرف و حدیث
ادم عشق مطالعه
موافقم
سر صحبت رو باز کردن
توی یک چشم بهم زدن آماده کردن چیزی
آب دماغ سبز و زشتی که آویزون می شه. در گویش استان گلستان : خِلمِش
چرکی که کنار چشم جمع می شود. معمولا گوشه چشم جنب بینی
ماده چرک و لزج مثال: Eye gunk چرک گوشه چشم
صحبت کردن با
کم شدن. مترادف با decrease متضاد go up و increase
حاشیه رفتن ، از واقعیت دوری جستن
دکه ، غرفه فروش ، مغازه کوچک
محاسبه کردن
داد و بیداد کردن
سوگندی که رئیس جمهور در مراسم تحلیف می خورد
جریحه دار کردن. مثال A wise man never hurts girls feelings یک مردعاقل هرگز احساسات دختران را جریحه دار نمی کند.
به وجد آمدن مثال: The little girl keen mind pleased the audiance هوش شدیدا بالای دختر کوچولو حضار رو به وجد آورد.
بریدن ، قطعه کردن و تکه تکه کردن مثال: The keen knife cut throyh the meat چاقوی تیز ، گوشت رو تکه کرد.