crackpot

/ˈkrækˌpɑːt//ˈkrækpɒt/

معنی: خل، دیوانه بی ازار
معانی دیگر: (عامیانه)، دیوانه، روانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person whose behavior or ideas are considered bizarre.
مشابه: erratic
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) of an eccentric, bizarre, or impractical nature.
مشابه: oddball, wild

- His crackpot schemes came to nothing.
[ترجمه مریم] حقه بازی های کشکی او به جایی نرسید.
|
[ترجمه گوگل] طرح‌های هولناک او به جایی نرسید
[ترجمه ترگمان] نقشه بی عقل او به هیچ چیز نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was no more a crackpot than the rest of us.
[ترجمه مریم] او خل تر از باقی ما نبود.
|
[ترجمه گوگل]او بیشتر از بقیه آدم‌های بدجنس نبود
[ترجمه ترگمان]او بیش از بقیه ما ابله نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I am amazed that such a crackpot scheme could be seriously entertained.
[ترجمه مریم] من حیرانم چطورچنین طرح کشکیی توانست آنقدر سرگرم کننده باشد.
|
[ترجمه گوگل]من متعجبم که می توان چنین طرحی را به طور جدی مورد توجه قرار داد
[ترجمه ترگمان]تعجب می کنم که چنین طرحی را می توان به طور جدی سرگرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Los Angeles was a sunny, easygoing mecca for crackpot religions and fantasies endorsed by the movie industry.
[ترجمه گوگل]لس‌آنجلس مکه‌ای آفتاب‌گیر و راحت برای مذاهب و فانتزی‌هایی بود که صنعت سینما آن را تأیید می‌کرد
[ترجمه ترگمان]لس انجلس مکانی آفتابی و آرام برای crackpot ادیان و تخیلات و تخیلات بود که صنعت سینما آن را تایید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Maybe it was a crackpot theory, but it was a good one.
[ترجمه گوگل]شاید این یک تئوری شکست خورده بود، اما یک نظریه خوب بود
[ترجمه ترگمان]شاید یه تئوری احمقانه بود ولی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You get these crackpot ideas about helping people who come along to you with a mournful tale.
[ترجمه گوگل]شما این ایده‌های بی‌نظیر را درباره کمک به افرادی که با یک داستان غم‌انگیز به سراغ شما می‌آیند، دریافت می‌کنید
[ترجمه ترگمان]تو این افکار احمقانه را درباره کمک به مردمی که با یک داستان غم انگیز میان پیش تو می آیند درک می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That crackpot thinks his neighbors are aliens.
[ترجمه گوگل]آن خرخر فکر می کند همسایگانش بیگانه هستند
[ترجمه ترگمان]اون ابله فکر می کنه که همسایه هاش آدم فضایی هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brooks's original crackpot idea has now evolved into an official NASA program.
[ترجمه گوگل]ایده اصلی بروکز اکنون به یک برنامه رسمی ناسا تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]ایده اصلی بروکس در حال حاضر تبدیل به یک برنامه رسمی ناسا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He got the crackpot that the president is a Communist.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که رئیس جمهور یک کمونیست است
[ترجمه ترگمان]او crackpot را که رئیس جمهور یک کمونیست است، بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But they were also the crackpot idealist, even the blind overly self - assured person.
[ترجمه گوگل]اما آن‌ها همچنین ایده‌آلیست‌های بی‌نظمی بودند، حتی یک فرد نابینا که بیش از حد به خود مطمئن بود
[ترجمه ترگمان]اما آن ها همچنین the idealist بودند، حتی افراد نابینا که خود را کاملا مطمئن ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That's not the way to do it, you crackpot.
[ترجمه گوگل]این راهی برای انجام آن نیست
[ترجمه ترگمان]احمق احمق، این راهی نیست که بتونی انجامش بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To all of my crackpot friends, have a great day and remember to smell the flowers.
[ترجمه گوگل]به همه دوستان من، روز خوبی داشته باشید و یادتان باشد که گلها را بو کنید
[ترجمه ترگمان]به سلامتی دوستان crackpot، روز خوبی داشته باشید و به یاد آوردن گل ها باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That changed the world's perception of Fuller from crackpot to " authentic American genius "
[ترجمه گوگل]این تلقی جهان از فولر را از کرک پات به "نابغه اصیل آمریکایی" تغییر داد
[ترجمه ترگمان]این امر درک جهان از فولر را از \"نبوغ حقیقی آمریکایی\" تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A crackpot, Graham thought.
[ترجمه گوگل]گراهام فکر کرد که یک دمنوش است
[ترجمه ترگمان]گراه ام فکر کرد: یک احمق!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They called him a crackpot.
[ترجمه گوگل]اسمش را گذاشتند دمدمی مزاج
[ترجمه ترگمان]او را یک ابله صدا می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nevertheless, Levin helped make the world safe for Jeffries by establishing a symmetry of crackpot ideas.
[ترجمه گوگل]با این وجود، لوین با ایجاد تقارن از ایده‌های بی‌نظیر به ایمن کردن جهان برای جفریس کمک کرد
[ترجمه ترگمان]با وجود این، له وین کمک کرد تا جهان را برای ایجاد یک رشته افکار پوچ در امان نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خل (صفت)
light, abnormal, crackpot, mad, nuts, dotty, flighty, strange, queer, half-baked, light-minded, off-beat, off-color, off-colour, queerish, screwy

دیوانه بی ازار (صفت)
crackpot

انگلیسی به انگلیسی

• crazy, nut, weirdo (slang)
a crackpot is someone who has strange and crazy ideas; an informal word.

پیشنهاد کاربران

شیرین عقل
مشنگ
چُلمَن
دیونه بی آزار - دیوانه که میخندد و به کسی آسیب نمیزند
eccentric; impractical ( به عنوان صفت )
عجیب و غیر عملی
"his head's full of crackpot ideas"
خل های بی آزار

بپرس