پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٦٦٢)

بازدید
٨٠٥
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت اللفظی : روح ازاد ، روح سرگردان معنی اصطلاحی: معادل سینگل بودن ، مرد یا زنی که در هیچ رابطه ای نباشد ، چه دوست دختری و دوست پسری چه ازدواج ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلاه سیلندری، زمانی مد بود مردها به سر می گذاشتند

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلاه بالاکلاوا. مخصوص نیروهای ویژه پلیس

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی کشتتی

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به دستشویی هواپیما می گویند

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به سرویس بهداشتی می گن. تو جاهای عمومی مثل پارک ها و. . .

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی مردانه در کافه یا رستوران معادل men's room

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی زنانه تو رستوران و کافه. معادل ladies room

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به دستشویی زنونه تو کافه و رستوران می گویند. معادل powder room

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مجرای تنفسی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوازش کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاچه خواری کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

روی سگ کسی رو بالا آوردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیش غازی معلق بازی غازی= بندباز با قاضی به معنای داور و قضاوت کننده اشتباه نگیرید.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متضادش می شه: By mistake سهوا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ذاتا مثال: That man is hyna by nature آن مرد داتا پست فطرت است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتفاقی مثال: I met him by chance اتفاقی ملاقاتش کردم.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از حفظ مثال : The blind man sings by heart always مرد نابینا همیشه از حفظ اواز می خواند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منتهی شدن چیزی به نتیجه ای. . مثال : . You'll end up blind آخرش کور می شی . I'll end up crazy آخرش دیوونه می شم

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدا رحمتش کنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه بابا، راست می گی؟ زحمت کشیدی ( به طعنه ) وقتی به کار می ره که طرف یه چیز بدیهی می گه. مثال: Today is sunday. امروز یکشنبه س. No shit نه با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای تعریف هم استفاده می شود. مثال I did it by myself خودم تنهایی انجامش دادم You're the shit تو هم واسه خودت پخی هستی ها.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی کیفیت ، خراب ، چیزی که به گ. ه سگ هم نمی ارزه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک روز رو مرخصی گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست از کار کشیدن مثال: . I'm not ok Let call it a day من حالم خوب نیست. بیا کار رو متوقف کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tender نرم و قابل بریده و له شدن Tough سفت و محکم و غیر قابل له کردن و بریدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه وسیله تو آشپزخو نه شبیه کفگیر که برای برگردوندن و این ور و اون ور کردن کوکو و کتلت و. . . استفاده می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبری که سر سفره برای برداشتن سالاد و از این جور چیزا استفاده می شه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاون و دسته هاون Mortar هاون Pastel. دسته آهن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لکه خیسی که روی صندلی و. . . باشه و باعث خیس شدن شلوار و. . . شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف oh never mind اوه. مهم نیست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت زیر؛ Ask me anything از من هر چی دلت می خواد بخواه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت زیر: You live only once فقط یه بار زندگی می کنی. به زبون خودمونی تر؛ از زندگیت لذت ببر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا باز کردن برای نشستن مثال: ?Are you want me to scoot over ازم می خوای که جا باز کنم بنشینی؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبیل گربه سانان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غبغب خروس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستان گاو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hungry angrry گرسنه و عصبانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر رفت و برگشتی در مقابل single trip یعنی تک سفره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرور کردن. مترادف با review

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حذف کردن کسی یا چیزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با visit ملاقات کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن. مترادف continue

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل فعل cancel

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سبوس دار. گندم سبوس دار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف cancel

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا داشتن در مورد غذا خوردن به معنی میل داشتن مثال: ?Did you leave any room for dessert واسه دسر هم جا گذاشتی؟ ( دسر میل داری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصل ( در برابر فیک ) . مثال: گوشه راست دسکتاپ ویندوز ۷ قفل شکسته نوشته: This copy of widows is not genuine این نسخه اصلی ویندوز نیست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا باز کرده ، گشاد شده برای چیزهایی مثل کفش و پوشاک و. . . بکار می رود.