پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٤,٢٢٦)
واژه نسق دار معمولاً در زمینه کشاورزی و مالکیت زمین معنای خاصی دارد و به افرادی گفته می شود که مالک نسق زمین هستند. نسق در اصل حق کشت روی زمینی است ک ...
🔸 معادل فارسی: بازیابی / بیرون کشیدن / بازگرداندن / نجات دادن در زبان محاوره ای: درآوردن، آوردنش پایین، پیداش کردن و آوردن، برگردوندن __________ ...
🔸 معادل فارسی: حل وفصل دعوای حقوقی / توافق خارج از دادگاه / مصالحه در پرونده ی مدنی در زبان محاوره ای: پرونده رو بی سروصدا جمع کردن، توافق کردن، ...
تفاوت اصلی lease و rent مربوط به مدت زمان قرارداد و میزان انعطاف پذیری است. هر دو واژه به معنای اجاره هستند، اما نحوه استفاده و شرایط آن ها متفاوت اس ...
🔸 معادل فارسی: اجاره نامه / قرارداد اجاره / حق بهره برداری بلندمدت در زبان محاوره ای: قرارداد اجاره، سند اجاره، حق موندن، اجازه ی استفاده ______ ...
🔸 معادل فارسی: رد کردن کسی / نپذیرفتن درخواست / نه گفتن در زبان محاوره ای: دست رد زد، پیچوندش، گفت نه، جواب منفی داد ___________________________ ...
پیدوفایل / پِدوفایل ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: کودک آزار جنسی / فرد مبتلا به میل جنسی به کودکان در زبان محاوره ای: ...
🔸 معادل فارسی: قطع ارتباط / جدا کردن خود / فاصله گرفتن / اعلام برائت در زبان محاوره ای: خودشو کشید کنار، اعلام بی تعلقی کرد، قیدشو زد، گفت من دیگ ...
🔸 معادل فارسی: شرم آور / خجالت آور / آبروریز / باعث جمع شدن آدم از خجالت در زبان محاوره ای: آبروریزیه، آدم خجالت می کشه، خیلی ضایع بود، آدم کرینج ...
🔸 معادل فارسی: برگشتن نتیجه ی اعمال / گریبان گیر شدن / تاوان دادن / روبه رو شدن با پیامدها در زبان محاوره ای: اومد سراغش، کاراش برگشت خورد تو صور ...
🔸 معادل فارسی: عنوان تشریفاتی / لقب افتخاری / عنوان اجتماعی غیررسمی در زبان محاوره ای: لقب محترمانه، عنوان نمادین، اسم درباری، عنوانی که فقط برای ...
🔸 معادل فارسی: در جمع / عضو گروه / پذیرفته شده / در حلقه ی خودی ها در زبان محاوره ای: اومده تو جمع، جزو خودی ها شده، راهش دادن، عضو شده ________ ...
🔸 معادل فارسی: مبلغ نمادین / وجه صوری / پرداخت تشریفاتی در زبان محاوره ای: یه پول ناچیز، پول پیش پاافتاده، فقط برای اینکه رسمی باشه ____________ ...
🔸 معادل فارسی: بازسازی / نوسازی / تعمیر و ارتقاء / احیا در زبان محاوره ای: دوباره سازی، نو کردن، تعمیر اساسی، سر و شکل دادن ____________________ ...
🔸 معادل فارسی: اندک بودن / ناچیزی / کم مایگی / فقر / ضعف در زبان محاوره ای: خیلی کمه، ته مونده شه، چیزی بند نمیاد، بی رمقه _____________________ ...
🔸 معادل فارسی: کمبود / فقدان / اندک بودن / نبود کافی در زبان محاوره ای: خیلی کمه، هیچی نیست، چیز دندون گیری پیدا نمی شه ________________________ ...
🔸 معادل فارسی: کمبود / فقدان / نبود کافی / قحطی ( در معنای استعاری ) در زبان محاوره ای: هیچی نیست، خیلی کمه، قحطیه، چیزی گیر نمیاد _____________ ...
جایب ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: طعنه / متلک / کنایه نیش دار / حرف تحقیرآمیز در زبان محاوره ای: متلک گفت، نیش زد، ک ...
تفاوت بین sarcasm و irony؟ تفاوت اصلی بین sarcasm و irony در هدف و لحن جمله نهفته است. هر دو در ظاهر متضاد با معنای واقعی خود استفاده می شوند، اما ir ...
🔸 معادل فارسی: نابود / له شده / شکست خورده / داغون در زبان محاوره ای: بدجور باخت، له شد، ترکید، نابود شد _______________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: رد / ابطال / نقض / پاسخ منطقی در زبان محاوره ای: جواب دادن و رد کردن یه ادعا یا حرف، اثبات غلط بودن چیزی ________________________ ...
🔸 معادل فارسی: از ریل خارج شدن / انحراف / اختلال / شکست در مسیر در زبان محاوره ای: کار از مسیرش خارج شد، برنامه به هم ریخت، یه اختلال جدی پیش اوم ...
🔸 معادل فارسی: سنگ اندازی / مانع ناگهانی / گره در کار / خراب کاری در زبان محاوره ای: یه چیزی که یهو همه چی رو به هم می ریزه، یه گره تو کار، یه خر ...
🔸 معادل فارسی: نقطه ضعف کوچک / ضعف شخصیتی / خُلق و خوی خاص در زبان محاوره ای: یه ایراد کوچیک، یه عادت بامزه یا ضعف بی خطر ______________________ ...
🔸 معادل فارسی: ریشه داری / ریشه ها / منشأ / بنیاد در زبان محاوره ای: ریشه ها، اصل ونسب، پایه های اولیه ی چیزی __________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: بستر / پایه سازی / زیرسازی / ایجاد پایه ی محکم در زبان محاوره ای: زمینه سازی، پایه ریزی، ساختن زیرکار محکم برای چیزی ____________ ...
🔸 معادل فارسی: پیشخوان پرداخت / میز صندوق / ناحیه ی فروش در زبان محاوره ای: جایی که پول می دی و خریدت رو نهایی می کنی __________________________ ...
🔸 معادل فارسی: سوخت دیزلی / مایع تیره رنگ موتور در زبان محاوره ای: سوخت دیزلی، اون مایع سیاه که توی موتورهای سنگین استفاده می شه ______________ ...
🔸 معادل فارسی: اکتان / عدد اکتان / شاخص کیفیت سوخت در زبان محاوره ای: درجه ی قدرت بنزین، عددی که نشون می ده بنزین چقدر خوبه ____________________ ...
🔸 معادل فارسی: شیوه عملکرد / نحوه کار / روش اجرایی / حالت عملیاتی در زبان محاوره ای: یعنی یه سیستم یا آدم چطور کار می کنه، چه الگویی داره، یا چطو ...
🔸 معادل فارسی: گریز زدن / جاخالی دادن / فرار کردن از برخورد / پیچیدن در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی یه جسم یا فرد با حرکت سریع یا هوشمندانه از برخ ...
🔸 معادل فارسی: چرخ زدن / پرسه زدن / ماندن در اطراف / درنگ کردن در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی یه وسیله پرنده ( مثل پهپاد یا موشک ) مدت طولانی در ی ...
صفت ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: دردناک / آسیب زننده / کوبنده / سنگین / تحقیرآمیز در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی یه ات ...
🔸 معادل فارسی: وادار کردن با ترس / ترساندن برای تسلیم / مجبور کردن با تهدید در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی کسی رو با ترس یا فشار روانی مجبور می کن ...
🔸 معادل فارسی: به رخ کشیدن / تکان دادن تهدیدآمیز / نمایشی نشان دادن / بالا گرفتن در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی یه چیز ( مثل سلاح یا قدرت ) رو با ...
🔸 معادل فارسی: تقلیدکننده / بدل کار / کسی که نقش دیگری را بازی می کند در زبان محاوره ای تخصصی: کسی که خودش رو جای یه نفر دیگه جا می زنه—برای شوخی ...
پراس ـ تِتیک ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: پروتز / مصنوعی / جایگزین عضو از دست رفته در زبان محاوره ای تخصصی: وسیله ای ...
🔸 معادل فارسی: بدشکلی / تغییر ظاهر به صورت آسیب دیده / دگرگونی ظاهری در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی ظاهر بدن یا صورت به خاطر آسیب یا بیماری تغییر ...
- - - ### 🔸 معادل فارسی فراگیر – همه جانبه – سرتاسری در زبان استعاری: وقتی یک مشکل یا پدیده از یک نقطه شروع می شه و بعد کل ساختار رو درگیر می ...
### 🔸 معادل فارسی عفونت خونی – سپسیس – گندخونی در زبان تخصصی: وضعیتی که در آن بدن به عفونت واکنش افراطی نشان می دهد و ممکن است به نارسایی اندام ه ...
🔸 معادل فارسی: خانه تصرف شده / خانه اشغال شده / سکونت غیرقانونی در زبان محاوره ای تخصصی: خونه ای که بدون اجازه صاحبش، یه نفر یا گروهی توش زندگی م ...
🔸 معادل فارسی: گیر افتادن در / ماندن در وضعیت گیر / درجا زدن در در زبان محاوره ای تخصصی: وقتی آدم توی یه وضعیت ذهنی، احساسی، یا رفتاری گیر می کنه ...
🔸 معادل فارسی: حقیقت آشفته / واقعیت ناخوشایند / حقیقت پیچیده و دردناک در زبان محاوره ای تخصصی: اون بخش از واقعیت که قشنگ نیست، ولی واقعی و مهمه ...
🔸 معادل فارسی: عوارض / پیچیدگی ها / دشواری ها / پیامدهای ناخواسته در زبان محاوره ای تخصصی: چیزهایی که یه وضعیت ساده رو سخت تر یا خطرناک تر می کنن ...
سایکو ـ استیم یولَنت ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: تحریک کننده روانی / داروی محرک روان / روان تحریک گر در زبان محاوره ...
🔸 معادل فارسی: خط تراموا / مسیر تراموا / ریل شهری سبک در زبان محاوره ای تخصصی: مسیر یا ریل مخصوص تراموا که توی شهر حرکت می کنه _________________ ...
🔸 معادل فارسی: راه پیمایی / سفر پیاده / مسافرت جاده ای / ره سپاری در زبان محاوره ای تخصصی: سفر کردن با پای پیاده یا در مسیرهای طولانی، معمولاً با ...
🔸 معادل فارسی: بزرگراه عوارضی / شاه راه پرداختی / مسیر پرتردد با عوارض در زبان محاوره ای تخصصی: جاده ای که برای عبور ازش باید پول بدی، معمولاً سر ...
خیابان عریض / بلوار / گذرگاه شهری در زبان محاوره ای تخصصی: خیابون پهن و شیک، وسطش درخت یا فضای سبز داره ________________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: سرخرگ / مسیر اصلی / شاه راه / گذرگاه حیاتی در زبان محاوره ای تخصصی: راه یا رگی که جریان اصلی رو منتقل می کنه—چه در بدن، چه در شهر ...