پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٠,٧٨٧)

بازدید
١١,١٥٩
تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معدن نمک / کار طاقت فرسا / خرکاری روزانه / محل زجر شغلی 🔹 مثال ها: He works in a real salt mine in Poland. اون واقعاً توی یه معدن نمک در لهستان ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 جون کندن / بی وقفه کار کردن / بی مزد و منت کار کردن /خرکاری کردن 🔹 مثال ها: She slaved away in the kitchen all afternoon. تمام بعدازظهر توی آشپز ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 سیب زمینی / سیب زمینی خاکی / کنگر فرنگی اورشلیم / سیب زمینی زمینی 🔹 مثال ها: The sky pirates were eating baked snowbird and earthapple mash. دزد ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی Caldar به عنوان اصطلاحی غیررسمی برای اشاره به سیب زمینی استفاده می شه، به ویژه در زمینه ی آشپزی یا گفت وگوهای دوستانه. مثال ها: These caldar ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

1 - ( رسمی – زبان روسی ) : شکل کوچک نمایی و محبت آمیز واژه ی brat ( برادر ) در روسی؛ یعنی برادر کوچک تر یا عزیز. در روسی: братишка مثال: Как дела, ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

**ملامتی** ( در عربی: ملامتیه ) یکی از جریان های مهم عرفانی و اخلاقی در تاریخ تصوف اسلامی است که پیروان آن به �ملامتیان� شهرت دارند. این جریان از قرن ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه آمریکایی ) : در برخی منابع، cold coffee به صورت طنزآمیز یا عامیانه برای اشاره به آبجو سرد استفاده می شه مثال: “Let’s meet up at the bar f ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

توالت ( به صورت طنز ) ( طنزآمیز – عامیانه ) : در برخی منابع غیررسمی و شوخ طبعانه، Oval Office به عنوان لقب خنده دار برای توالت استفاده می شه—به ویژ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 عزیز دلم / بامزه جون / خرگوش کوچولو / عشق نازنین 🔸 تعریف ها: 1 - ( احساسی – عاشقانه ) : لقب محبت آمیز برای دوست دختر، دوست پسر یا شریک عاطفی؛ مثل ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔹 الهام بخش من / منبع خلاقیت من / مظهر الهام من 🔸 تعریف ها: 1 - ( شاعرانه – هنری ) : کسی یا چیزی که باعث برانگیختن احساسات، خلاقیت یا الهام هنری د ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیر زیرکی خندیدن / پنهانی خندیدن به کسی یا چیزی / خنده ی درونی و مخفیانه 🔹 مثال ها: She pretended to be sympathetic, but was laughing up her sleeve ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: ( عنوان بازی موبایلی ) : Screw Land 3D یک بازی پازلی سه بعدی ست که در آن بازیکن باید پیچ ها، مهره ها و پین ها را باز کند، بچرخاند و در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مثال ها: Stop hitting me up for cash—I’m broke too! این قدر ازم پول نخواه—منم بی پولم! She hit her parents up for cash to pay rent. از پدر و ماد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1 - ( تبلیغاتی – غذایی ) : عبارتی احساسی و اغراق آمیز برای توصیف غذایی که به شدت لذیذ و دلپذیره—طوری که هر لقمه اش حس ورود به بهشت رو من ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( آلمانی – اسم ) : واژه ی رسمی برای مادر در زبان آلمانی؛ در موقعیت های رسمی یا نوشتاری استفاده می شه مثال: Meine Mutter ist�rztin. مادر من پزشک است. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 اصلاً برام مهم نیست / هیچ اهمیتی نمی دم / برام پشیزی ارزش نداره 🔹 مثال ها: She doesn’t care two hoots about fashion. اصلاً براش مهم نیست مد چی م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 “جوان پررو” / “نوچه ی خودنما” / “چغوک بچه” 🔸 تعریف ها: ( عامیانه ) : جوان بی تجربه و پررویی که خود را باهوش تر یا مهم تر از دیگران نشان می دهد و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

**استحاله** در فقه اسلامی به معنای **تغییر ماهیت کامل یک شیء نجس به ماهیتی دیگر** است، به گونه ای که ماهیت قبلی آن به طور کامل از بین برود و ماهیت جد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1 - ( عمومی ) : تغییر چشمگیر در ظاهر، ماهیت یا ساختار چیزی یا کسی مثال: British society underwent a radical transformation. جامعه ی بریت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 همراه با وضعیت جاری / در کنار روند فعلی / هم زمان با ادامه ی وضعیت موجود 🔹 مثال ها: Coupled with the ongoing drought, the heatwave has devastate ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 هنوز تموم نشده / خیلی مونده تا تموم شه / ماجرا ادامه داره 🔹 مثال ها: Although the match seemed settled, the battle was far from over. با اینکه ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1 - ( فنی – آشپزخانه و آزمایشگاه ) : بخشی از اجاق گاز، بخاری یا چراغ که شعله یا گرما تولید می کنه. مثال: The stove has four burners. 2 ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1 - ( زندگی روزمره – غیررسمی ) : Zapper به عنوان اسلنگ برای ریموت کنترل تلویزیون یا دستگاه های الکترونیکی استفاده می شه. مثال: Hand me t ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: 1 - ( شخصیتی – اسلنگ عامیانه ) : Smartie به کسی گفته می شه که: خودش رو باهوش تر از بقیه نشون می ده گاهی خودنما، مغرور یا پُرادعا به نظ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1 - ( فنی – ارتباطات ) : Jammer دستگاهی الکترونیکی ست که با ارسال سیگنال های مزاحم در فرکانس خاص، باعث اختلال در ارتباطات بی سیم می شه. این دستگاه ها ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 بیست دلاری ( در اسلنگ مالی ) / اره دو تیغه ای ( در صنعت ) 🔸 تعریف ها: ( اسلنگ مالی – آمریکایی ) : در زبان عامیانه ی آمریکایی، Double Saw به اسک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: ( مالی – غیررسمی ) : در برخی محافل، اصطلاح Watermelon به اسکناس صد دلاری اشاره داره، به ویژه به خاطر رنگ سبز تیره ی پشت اسکناس که شبیه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 صد دلار / یه صد تایی 🔸 تعریف عامیانه: در زبان عامیانه، Century به عنوان اصطلاحی برای صد دلار آمریکا استفاده می شه. این واژه از معنای اصلی خودش ی ...

پیشنهاد
٠

🔹 استفراغ کردن در توالت / بالا آوردن با شدت و طنز 🔹 مثال ها: You're looking pale—do you need to talk to Ralph on the big white phone? رنگت پریده—ن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 بالا آوردن / استفراغ کردن با شدت / تهوع انفجاری! 🔸 تعریف عامیانه: واژه ی Yarf به شکل طنزآمیز و غیررسمی برای توصیف عمل استفراغ کردن استفاده می شه، ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 استفراغ کردن / بالا آوردن / تهوع شدید 🔸 تعریف ها: ( فعل – غیررسمی ) : به معنای استفراغ کردن، به ویژه در اثر مصرف زیاد الکل، بیماری یا دریازدگی م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 بالا آوردن غذاها! / استفراغ کردن با شدت / خالی کردن معده به سبک انفجاری! 🔸 تعریف عامیانه: اصطلاح Blow Groceries به شکل طنزآمیز برای توصیف عمل است ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹: لب هات رو جمع کن ( برای بوسه ) / آماده ی بوسه شو! / لب هات رو غنچه کن 🔸 تعریف ها: ( عاشقانه – عامیانه ) : جمع کردن لب ها به حالت بوسه، معمولاً ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 به سلامتی! / نوش جان! / پاینده باشی! 🔸 تعریف فرهنگی و کاربردی: واژه ی Kippis در زبان فنلاندی معادل اصطلاح انگلیسی "Cheers!" هست و هنگام: بالا بر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 خیلی دوستت دارم / عشق فراوون / با کلی محبت 🔸 تعریف کاربردی: عبارت Much love به صورت غیررسمی در انتهای مکالمه یا پیام استفاده می شه برای: ابراز ع ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 تو خیلی باحالی! / محشر و بی نظیری! / تو ته جذابیتی! نشون دهنده ی اینکه طرف مقابل به شدت خوش حال کننده، خفن، و درجه یکه 🔹 مترادف ها: You’re awesom ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

👈عینک دودی / عینک آفتابی با لنز تیره / عینک دودگرفته 🔸 تعریف عامیانه: واژه ی Smoked Specs به صورت غیررسمی برای توصیف عینک هایی استفاده می شه که: ل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹گوشت دودی شده ی اسپک / ژامبون دودی آلپ نشین / کالباس سنتی دودی 🔸 تعریف و منشأ: Speck نوعی گوشت خوک نمکی و دودی شده ست که از ناحیه ی South Tyrol در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹خواهر - رفیق / خواهر صمیمی / خواهر و بهترین دوست هم زمان 🔸 تعریف عامیانه: اصطلاح Bestie Sister به خواهر یا خواهری گفته می شه که: نه تنها رابطه ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 پیرمرد / سالخورده خردمند / شخصیت پدرسالار سنتی 🔸 تعریف ها: ( لاتین کلاسیک ) : واژه ی Senex در زبان لاتین به معنای مرد سالخورده یا پیرمرد هست. ری ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 پیرمرد غرغرو / پیرمرد خرفت و کله شق / پیرمرد عجیب وغریب 🔸 تعریف عامیانه: اصطلاح Old Goat معمولاً به مردی مسن اطلاق می شه که: رفتارهای عجیب، سرسخ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: پیرمرد قدیمی نگر / آدم از مد افتاده / محافظه کار خشک 🔸 تعریف عامیانه: واژه ی Fogey به فردی اطلاق می شه که: نگرش های سنتی و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹پیرمرد عجیب وغریب / پیرمرد غرغرو / پیرمرد خرفت و بانمک 🔸 تعریف عامیانه: واژه ی Old Coot معمولاً به مردی مسن اطلاق می شه که: رفتارهای عجیب، غرغرو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹خانم نقره ای جذاب / زن سالخورده ی خوش تیپ / بانوی مو خاکستری دل ربا 🔸 تعریف عامیانه و فرهنگی: اصطلاح Silver Vixen به زنی اشاره داره که: - موهای ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

👈 روباه نقره ای / مرد جذاب مو خاکستری / پیرمرد خوش تیپ 🔸 تعریف ها: ( زیست شناسی ) : گونه ای از روباه قرمز با جهش رنگی که موهای سیاه با نوک سفید یا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 شهروند سالمند / فرد بازنشسته / سالخورده محترم 🔸 تعریف ها: 1 - ( رسمی ) : فردی که به سن بازنشستگی رسیده—معمولاً ۶۰ یا ۶۵ سال به بالا—و ممکنه از مز ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹پیر کردن کسی / سال به عمر کسی اضافه کردن ( به صورت استعاری ) / فرسوده کردن از نظر ظاهری یا روحی 🔸 تعریف عامیانه و استعاری: این اصطلاح زمانی استفاد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 پیرزن تپلی و بانمک / خانم تپل و سالخورده / پیرزن گرد و دوست داشتنی 🔸 تعریف عامیانه: واژه ی Flumpnugget در منابع اسلنگ مثل Urban Dictionary به صور ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔹 اصطلاح: CCRC ( مخفف – Continuing Care Retirement Community ) 🔹جامعه بازنشستگی با مراقبت پیوسته / کمپ مراقبتی سالمندان با خدمات چندمرحله ای / مرک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

🔹پوست و استخوان / فرد بسیار لاغر و نحیف / اسکلت متحرک 🔸 تعریف عامیانه: اصطلاح Bag of Bones به فرد یا حیوانی اشاره داره که: بسیار لاغر و نحیفه است ...