پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٠,٧٩٤)

بازدید
١١,٢١٣
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

داشتن رابطه جنسی یا معاشقه کردن ( معنای عامیانه ) در زبان عامیانه به معنی معاشقه یا رابطه جنسی غیررسمی و گاهی موقتی است. مثال: They’ve been foolin ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یک اصطلاح عامیانه و قدیمی انگلیسی است که به صورت شوخ طبعانه و غیررسمی به معنی **داشتن رابطه جنسی** یا **صمیمیت عاشقانه** به کار می رود. ### توضیح ب ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

عبارت **"Get some"** در زبان انگلیسی عامیانه و به ویژه در مکالمات غیررسمی و اینترنتی معمولاً به معنی **داشتن رابطه جنسی** است. این عبارت به صورت کنای ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. **معنی استعاری و رسمی:** به جواهرات گران بها و ارزشمند خانوادگی اشاره دارد که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند، مثل اشیای قیمتی یا میراث خانواد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یک اصطلاح عامیانه و غیررسمی است که معمولاً به معنی **انجام دادن رابطه جنسی** یا **داشتن رابطه جنسی** به کار می رود. ### توضیح بیشتر - این عبارت به ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یک اصطلاح عامیانه و طنزآمیز است که به صورت غیررسمی و اغلب به شکل شوخی به معنای **داشتن رابطه جنسی** به کار می رود. - در این عبارت، واژه "sausage" ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

اختصار **DTF** در زبان انگلیسی به چند معنا و کاربرد مختلف دارد که بسته به زمینه استفاده، معنی آن متفاوت است: - - - ### 1. **معنی عامیانه و غیررسم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

پایه ام! حاضرم! موافقم یک اصطلاح غیررسمی و پرکاربرد در زبان انگلیسی است که وقتی استفاده می شه که کسی با اشتیاق یا آمادگی اعلام می کنه که مایله در یک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یک اصطلاح عامیانه انگلیسی است که به معنی **ازدواج کردن** یا **بستن پیمان ازدواج** است. ### ریشه و مفهوم این عبارت به طور استعاری به معنای �بستن گره ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

( به ویژه از انتظار یا نگرانی ) بی قرار، ناآرام، دل واپس یا عصبی؛ حالتی که فرد مدام تکون می خوره، حوصله اش سر رفته یا از شدت انتظار یا نگرانی نمی تو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

کلمه **swagger** هم به صورت فعل و هم به صورت اسم استفاده می شود و معانی اصلی آن عبارتند از: ### به عنوان فعل ( to swagger ) - **خرامیدن**، یعنی را ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به صورت استعاری به اکسسوری ها یا جزئیات نهایی یک پوشش گفته می شود — چیزهایی که ظاهر کلی فرد را کامل، معنادار یا خاص تر می کنند. این واژه تصویری از در ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. پاپوش دوختن / تهمت زدن ( معنای منفی و رایج ) : یعنی کسی را عمداً در موقعیتی قرار دادن که مقصر یا گناهکار به نظر برسد، در حالی که واقعاً بی گناه اس ...

پیشنهاد
٠

تجربه ای که باعث می شود بعد از آن احساس بدی در ذهن یا دل آدم باقی بماند؛ مثل وقتی که کسی با ما بدرفتاری می کند یا اتفاقی می افتد که از نظر اخلاقی یا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چِین استی یا پایه زنجیر، یکی از دو لوله ای است که در فریم دوچرخه از محور مرکزی پدال ( bottom bracket ) تا محور چرخ عقب امتداد دارد. این بخش در مثلث پ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

**اسپادایت** یک نوع کانی نادر است که به صورت بلورهای کوچک یا توده های متراکم یافت می شود. این کانی از ترکیبات منیزیم، سیلیکون، اکسیژن و هیدروژن تشکیل ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فراتر رفتن از مرزهای معمول، نوآوری کردن، خطر کردن یک اصطلاح عامیانه است به معنای تلاش برای عبور از محدودیت های موجود، نوآوری کردن یا انجام کاری جسور ...

پیشنهاد
٠

هیچ وقت فراموش نمی شه، همیشه روم می مونه یک اصطلاح عامیانه است که وقتی استفاده می شه که کسی کاری شرم آور، خجالت آور یا اشتباه انجام داده و فکر می کن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آه لعنتی، ای بابا ( با لحن ملایم ) عبارتی عامیانه برای بیان ناراحتی یا عصبانیت ملایم؛ معادل �اه لعنتی�، �ای بابا�، یا �وای نه!� با لحنی کمتر تند. م ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

من پرداختش می کنم، من مسئولش هستم مترادف؛ I’ll pay for it, I got this, it’s on me, I’ll handle it کاربردهای اصلی: پرداخت هزینه: > "Don’t worry about ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مترادف؛ I’ve got this, I can do it, I’m on it, I’ll take care of it مثال؛ "Don’t worry about the presentation — I got this. " ( نگران ارائه نباش — من ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تقصیر منه، گردن منه عبارتی غیررسمی برای پذیرفتن مسئولیت یا تقصیر کاری؛ می تونه به معنای �تقصیر منه� یا �من حساب می کنم� باشه، بسته به موقعیت. مترادف ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارتی عامیانه که صدای ترومبون غمگین را تقلید می کند و برای طعنه زدن به شکست یا نارضایتی های بی اهمیت به کار می رود؛ مثل گفتن �عه، بیچاره شدی!� با لح ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یک فعل اصطلاحی عامیانه به معنای ناراحت یا ناامید کردن کسی، یا احساس بد داشتن نسبت به چیزی. مترادف؛ upset, disappoint, depress, annoy, bring down مثا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارتی غیررسمی برای اشاره به تصمیم اشتباه یا قضاوت نادرست، معمولاً وقتی نتیجه منفی داشته یا بعداً مشخص شده که انتخاب درستی نبوده. مترادف؛ poor choic ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Hindsight is 20/20 این اصطلاح به این معناست که درک و قضاوت درباره ی گذشته همیشه آسان تر و واضح تر از تصمیم گیری در لحظه است؛ یعنی وقتی اتفاقی می افتد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مترادف؛ dwell on the past, regret, lament, brood over مثال؛ "Yes, we made a mistake, but there’s no point crying over spilt milk. " ( آره، اشتباه کرد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احساس پشیمانی یا عصبانیت از خود به خاطر اشتباه یا از دست دادن یک فرصت؛ به نوعی خود را سرزنش کردن. مترادف؛ regret, blame oneself, feel bad, beat ones ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارتی غیررسمی برای بیان حسرت یا پشیمانی از کارهایی که در گذشته می توانستیم انجام دهیم ولی انجام ندادیم؛ معادل �ای کاش�، �می تونستم�، �باید انجام می ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

غرق در پول، بسیار ثروتمند اصطلاحی عامیانه که به داشتن مقدار زیادی پول اشاره دارد و معمولاً نشان دهنده ثروت و موفقیت مالی است. مترادف؛ filthy rich, l ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

اصطلاحی عامیانه که به فردی ثروتمند اشاره دارد، معمولاً با لحنی طنز یا انتقادی. مترادف؛ capitalist, tycoon, magnate, millionaire, fat cat مثال؛ "He ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

دفتر کاری که در گوشه ی یک ساختمان قرار دارد و معمولاً به مدیران ارشد اختصاص داده می شود. این اصطلاح نماد اعتبار، قدرت و جایگاه بالای مدیریتی در یک شر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

اصطلاحی عامیانه که به طور طنز یا خودمانی برای اشاره به یک کسب وکار یا شرکت استفاده می شود. #### **مترادف ها** - **** biz, venture, company, enter ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ریزپرنده نوعی هواپیمای بدون سرنشین یا پهپاد بسیار کوچک است که معمولاً وزن آن به چند گرم می رسد و اندازه اش از چند سانتیمتر تجاوز نمی کند. این دستگاه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

| Micro Air Vehicle ( MAV ) | هواگرد کوچک بدون سرنشین ریزپرنده نوعی پهپاد کوچک است که برای کاربردهای نظامی، تجاری، تحقیقاتی و تفریحی طراحی شده است. ا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

دیده بان، جستجوگر فرد یا دستگاهی که به دنبال اطلاعات، استعدادها، یا فرصت ها می گردد، معمولاً در زمینه های ورزشی، سرگرمی، یا نظامی. مترادف؛ scout, lo ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

کشف کننده، آشکارساز فرد یا چیزی که چیزی پنهان را آشکار، کشف یا نمایان می کند. مترادف؛ discoverer, excavator, revealer, finder, exposer مثال ها: "The ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مثال ها: "The detective was a relentless pursuer of justice. " ( کارآگاه یک تعقیب کننده ی بی وقفه ی عدالت بود. ) "She ran as fast as she could, try ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

فردی که از دیگران درخواست پول، غذا یا منابع می کند، معمولاً بدون اینکه خودش سهمی داشته باشد. مفت خور مترادف؛ beggar, borrower, parasite, sponger, mo ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مشاهده گر، جاسوس فردی که چیزی دور یا قبلاً نادیده گرفته شده را مشاهده یا درک می کند؛ کسی که با دقت جاسوسی یا نظارت می کند. مترادف؛ observer, watcher ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

حل کننده، بازکننده گره ها فردی که گره ها را باز می کند، مسائل پیچیده را حل می کند، یا چیزی را روشن می سازد. مترادف؛ problem solver, decipherer, anal ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

- واژه "scavenger" در زیست شناسی برای توصیف حیواناتی مانند کرکس ها، کفتارها، و برخی ماهی ها استفاده می شود. - در جامعه شناسی، این اصطلاح می تواند ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ردیاب، مکان یاب یک دستگاه یا سیستم برای یافتن موقعیت چیزی، معمولاً با استفاده از سیگنال های رادیویی. مترادف؛ tracker, detector, beacon, GPS, finder ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مشاهده گر، ردیاب، ناظر فرد یا دستگاهی که چیزی را مشاهده، شناسایی یا نظارت می کند، معمولاً برای اهداف ایمنی، نظارت، یا شناسایی. مترادف؛ observer, tra ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مترادف؛ locator, detector, monitor, observer, surveillance device مثال؛ "The police used a tracker to locate the suspect. " ( پلیس از یک ردیاب برای پ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- این اصطلاح می تواند به باز کردن فیزیکی چیزی ( مانند درها یا پنجره ها ) یا در دسترس قرار دادن یک فرصت یا رویداد اشاره داشته باشد. - در برخی موارد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مترادف؛ open wide, fling open, push open, burst open مثال؛ "The heavy wooden door swung open, revealing a grand hall. " ( در چوبی سنگین با حرکت چرخشی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بخشی از رابط کاربری است که در کنار صفحه نمایش، معمولاً در سمت چپ یا راست، قرار می گیرد و دسترسی سریع به ابزارها، منوها، یا اطلاعات جانبی را فراهم می ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

با عرض پوزش، تصفیه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

📌 تلفظ: /seɪ. kɛn/ ( سِی کِن ) یک واژه ژاپنی به معنای اداره سیاسی یا قدرت حکومتی. حکومت، دولت، قدرت سیاسی، رژیم مترادف؛ administration, government ...