پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٠,٧٩٤)
داشتن رابطه جنسی یا معاشقه کردن ( معنای عامیانه ) در زبان عامیانه به معنی معاشقه یا رابطه جنسی غیررسمی و گاهی موقتی است. مثال: They’ve been foolin ...
یک اصطلاح عامیانه و قدیمی انگلیسی است که به صورت شوخ طبعانه و غیررسمی به معنی **داشتن رابطه جنسی** یا **صمیمیت عاشقانه** به کار می رود. ### توضیح ب ...
عبارت **"Get some"** در زبان انگلیسی عامیانه و به ویژه در مکالمات غیررسمی و اینترنتی معمولاً به معنی **داشتن رابطه جنسی** است. این عبارت به صورت کنای ...
1. **معنی استعاری و رسمی:** به جواهرات گران بها و ارزشمند خانوادگی اشاره دارد که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند، مثل اشیای قیمتی یا میراث خانواد ...
یک اصطلاح عامیانه و غیررسمی است که معمولاً به معنی **انجام دادن رابطه جنسی** یا **داشتن رابطه جنسی** به کار می رود. ### توضیح بیشتر - این عبارت به ...
یک اصطلاح عامیانه و طنزآمیز است که به صورت غیررسمی و اغلب به شکل شوخی به معنای **داشتن رابطه جنسی** به کار می رود. - در این عبارت، واژه "sausage" ...
اختصار **DTF** در زبان انگلیسی به چند معنا و کاربرد مختلف دارد که بسته به زمینه استفاده، معنی آن متفاوت است: - - - ### 1. **معنی عامیانه و غیررسم ...
پایه ام! حاضرم! موافقم یک اصطلاح غیررسمی و پرکاربرد در زبان انگلیسی است که وقتی استفاده می شه که کسی با اشتیاق یا آمادگی اعلام می کنه که مایله در یک ...
یک اصطلاح عامیانه انگلیسی است که به معنی **ازدواج کردن** یا **بستن پیمان ازدواج** است. ### ریشه و مفهوم این عبارت به طور استعاری به معنای �بستن گره ...
( به ویژه از انتظار یا نگرانی ) بی قرار، ناآرام، دل واپس یا عصبی؛ حالتی که فرد مدام تکون می خوره، حوصله اش سر رفته یا از شدت انتظار یا نگرانی نمی تو ...
کلمه **swagger** هم به صورت فعل و هم به صورت اسم استفاده می شود و معانی اصلی آن عبارتند از: ### به عنوان فعل ( to swagger ) - **خرامیدن**، یعنی را ...
به صورت استعاری به اکسسوری ها یا جزئیات نهایی یک پوشش گفته می شود — چیزهایی که ظاهر کلی فرد را کامل، معنادار یا خاص تر می کنند. این واژه تصویری از در ...
۱. پاپوش دوختن / تهمت زدن ( معنای منفی و رایج ) : یعنی کسی را عمداً در موقعیتی قرار دادن که مقصر یا گناهکار به نظر برسد، در حالی که واقعاً بی گناه اس ...
تجربه ای که باعث می شود بعد از آن احساس بدی در ذهن یا دل آدم باقی بماند؛ مثل وقتی که کسی با ما بدرفتاری می کند یا اتفاقی می افتد که از نظر اخلاقی یا ...
چِین استی یا پایه زنجیر، یکی از دو لوله ای است که در فریم دوچرخه از محور مرکزی پدال ( bottom bracket ) تا محور چرخ عقب امتداد دارد. این بخش در مثلث پ ...
**اسپادایت** یک نوع کانی نادر است که به صورت بلورهای کوچک یا توده های متراکم یافت می شود. این کانی از ترکیبات منیزیم، سیلیکون، اکسیژن و هیدروژن تشکیل ...
فراتر رفتن از مرزهای معمول، نوآوری کردن، خطر کردن یک اصطلاح عامیانه است به معنای تلاش برای عبور از محدودیت های موجود، نوآوری کردن یا انجام کاری جسور ...
هیچ وقت فراموش نمی شه، همیشه روم می مونه یک اصطلاح عامیانه است که وقتی استفاده می شه که کسی کاری شرم آور، خجالت آور یا اشتباه انجام داده و فکر می کن ...
آه لعنتی، ای بابا ( با لحن ملایم ) عبارتی عامیانه برای بیان ناراحتی یا عصبانیت ملایم؛ معادل �اه لعنتی�، �ای بابا�، یا �وای نه!� با لحنی کمتر تند. م ...
من پرداختش می کنم، من مسئولش هستم مترادف؛ I’ll pay for it, I got this, it’s on me, I’ll handle it کاربردهای اصلی: پرداخت هزینه: > "Don’t worry about ...
مترادف؛ I’ve got this, I can do it, I’m on it, I’ll take care of it مثال؛ "Don’t worry about the presentation — I got this. " ( نگران ارائه نباش — من ...
تقصیر منه، گردن منه عبارتی غیررسمی برای پذیرفتن مسئولیت یا تقصیر کاری؛ می تونه به معنای �تقصیر منه� یا �من حساب می کنم� باشه، بسته به موقعیت. مترادف ...
عبارتی عامیانه که صدای ترومبون غمگین را تقلید می کند و برای طعنه زدن به شکست یا نارضایتی های بی اهمیت به کار می رود؛ مثل گفتن �عه، بیچاره شدی!� با لح ...
یک فعل اصطلاحی عامیانه به معنای ناراحت یا ناامید کردن کسی، یا احساس بد داشتن نسبت به چیزی. مترادف؛ upset, disappoint, depress, annoy, bring down مثا ...
عبارتی غیررسمی برای اشاره به تصمیم اشتباه یا قضاوت نادرست، معمولاً وقتی نتیجه منفی داشته یا بعداً مشخص شده که انتخاب درستی نبوده. مترادف؛ poor choic ...
Hindsight is 20/20 این اصطلاح به این معناست که درک و قضاوت درباره ی گذشته همیشه آسان تر و واضح تر از تصمیم گیری در لحظه است؛ یعنی وقتی اتفاقی می افتد ...
مترادف؛ dwell on the past, regret, lament, brood over مثال؛ "Yes, we made a mistake, but there’s no point crying over spilt milk. " ( آره، اشتباه کرد ...
احساس پشیمانی یا عصبانیت از خود به خاطر اشتباه یا از دست دادن یک فرصت؛ به نوعی خود را سرزنش کردن. مترادف؛ regret, blame oneself, feel bad, beat ones ...
عبارتی غیررسمی برای بیان حسرت یا پشیمانی از کارهایی که در گذشته می توانستیم انجام دهیم ولی انجام ندادیم؛ معادل �ای کاش�، �می تونستم�، �باید انجام می ...
غرق در پول، بسیار ثروتمند اصطلاحی عامیانه که به داشتن مقدار زیادی پول اشاره دارد و معمولاً نشان دهنده ثروت و موفقیت مالی است. مترادف؛ filthy rich, l ...
اصطلاحی عامیانه که به فردی ثروتمند اشاره دارد، معمولاً با لحنی طنز یا انتقادی. مترادف؛ capitalist, tycoon, magnate, millionaire, fat cat مثال؛ "He ...
دفتر کاری که در گوشه ی یک ساختمان قرار دارد و معمولاً به مدیران ارشد اختصاص داده می شود. این اصطلاح نماد اعتبار، قدرت و جایگاه بالای مدیریتی در یک شر ...
اصطلاحی عامیانه که به طور طنز یا خودمانی برای اشاره به یک کسب وکار یا شرکت استفاده می شود. #### **مترادف ها** - **** biz, venture, company, enter ...
ریزپرنده نوعی هواپیمای بدون سرنشین یا پهپاد بسیار کوچک است که معمولاً وزن آن به چند گرم می رسد و اندازه اش از چند سانتیمتر تجاوز نمی کند. این دستگاه ...
| Micro Air Vehicle ( MAV ) | هواگرد کوچک بدون سرنشین ریزپرنده نوعی پهپاد کوچک است که برای کاربردهای نظامی، تجاری، تحقیقاتی و تفریحی طراحی شده است. ا ...
دیده بان، جستجوگر فرد یا دستگاهی که به دنبال اطلاعات، استعدادها، یا فرصت ها می گردد، معمولاً در زمینه های ورزشی، سرگرمی، یا نظامی. مترادف؛ scout, lo ...
کشف کننده، آشکارساز فرد یا چیزی که چیزی پنهان را آشکار، کشف یا نمایان می کند. مترادف؛ discoverer, excavator, revealer, finder, exposer مثال ها: "The ...
مثال ها: "The detective was a relentless pursuer of justice. " ( کارآگاه یک تعقیب کننده ی بی وقفه ی عدالت بود. ) "She ran as fast as she could, try ...
فردی که از دیگران درخواست پول، غذا یا منابع می کند، معمولاً بدون اینکه خودش سهمی داشته باشد. مفت خور مترادف؛ beggar, borrower, parasite, sponger, mo ...
مشاهده گر، جاسوس فردی که چیزی دور یا قبلاً نادیده گرفته شده را مشاهده یا درک می کند؛ کسی که با دقت جاسوسی یا نظارت می کند. مترادف؛ observer, watcher ...
حل کننده، بازکننده گره ها فردی که گره ها را باز می کند، مسائل پیچیده را حل می کند، یا چیزی را روشن می سازد. مترادف؛ problem solver, decipherer, anal ...
- واژه "scavenger" در زیست شناسی برای توصیف حیواناتی مانند کرکس ها، کفتارها، و برخی ماهی ها استفاده می شود. - در جامعه شناسی، این اصطلاح می تواند ...
ردیاب، مکان یاب یک دستگاه یا سیستم برای یافتن موقعیت چیزی، معمولاً با استفاده از سیگنال های رادیویی. مترادف؛ tracker, detector, beacon, GPS, finder ...
مشاهده گر، ردیاب، ناظر فرد یا دستگاهی که چیزی را مشاهده، شناسایی یا نظارت می کند، معمولاً برای اهداف ایمنی، نظارت، یا شناسایی. مترادف؛ observer, tra ...
مترادف؛ locator, detector, monitor, observer, surveillance device مثال؛ "The police used a tracker to locate the suspect. " ( پلیس از یک ردیاب برای پ ...
- این اصطلاح می تواند به باز کردن فیزیکی چیزی ( مانند درها یا پنجره ها ) یا در دسترس قرار دادن یک فرصت یا رویداد اشاره داشته باشد. - در برخی موارد ...
مترادف؛ open wide, fling open, push open, burst open مثال؛ "The heavy wooden door swung open, revealing a grand hall. " ( در چوبی سنگین با حرکت چرخشی ...
بخشی از رابط کاربری است که در کنار صفحه نمایش، معمولاً در سمت چپ یا راست، قرار می گیرد و دسترسی سریع به ابزارها، منوها، یا اطلاعات جانبی را فراهم می ...
با عرض پوزش، تصفیه
📌 تلفظ: /seɪ. kɛn/ ( سِی کِن ) یک واژه ژاپنی به معنای اداره سیاسی یا قدرت حکومتی. حکومت، دولت، قدرت سیاسی، رژیم مترادف؛ administration, government ...