پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٥,٣٦٢)
🔸 معادل فارسی: - من را تکان بده ( فیزیکی یا استعاری ) - من را به وجد بیاور - من را هیجان زده کن - من را تحت تأثیر قرار بده - - - 🔸 تعر ...
🔸 معادل فارسی: - نرم و له شده - بی حالت و خمیری - بیش از حد احساساتی / آبکی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( فیزیکی – اصلی ) :** به معنای نرم ...
🔸 معادل فارسی: - شانس برابر داشتن - احتمال مساوی داشتن - فرصت برابر داشتن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رقابتی – اصلی ) :** به معنای داشتن ...
مثال: Sometimes you need to put your ego into your pocket to keep the peace. گاهی باید غرورت را کنار بگذاری تا آرامش حفظ شود. 🔸 مترادف ها: swal ...
🔸 معادل فارسی: - پسرانه بودن - روحیه پسرانه داشتن - ظاهر یا رفتار شبیه پسر داشتن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :** کیفیت ...
مثال: I needed a java jolt to start my day. برای شروع روزم به یک شوک قهوه نیاز داشتم. 🔸 مترادف ها: coffee kick – caffeine boost – espresso shot ...
🔸 معادل فارسی: - قلبم پر از غم است - دل گرفته ام - اندوهگینم - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( احساسی – اصلی ) :** بیان حالت غم، اندوه یا دل گر ...
مثال: He broke out in a cold sweat before the interview. او قبل از مصاحبه دچار عرق سرد شد. 🔸 مترادف ها: start sweating nervously – perspire anx ...
مثال: He fell in with the wrong crowd at school. او در مدرسه با آدم های ناباب دمخور شد. 🔸 مترادف ها: bad company – negative influence – shady g ...
🔸 معادل فارسی: - بلیت کلاس اقتصادی ( هواپیما ) - بلیت اتوبوس ( در سفر زمینی ) - بلیت معمولی / پایه - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( هوانوردی – ...
🔸 معادل فارسی: - بلیت معمولی - بلیت عادی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( مسافرتی – اصلی ) :** نوعی بلیت پایه که خدمات یا امکانات اضافی ندارد و ...
🔸 معادل فارسی: - شخص نامطلوب - فرد غیرقابل پذیرش - فرد ناخوشایند / غیرخوشایند - فردی که حضورش پذیرفته نمی شود - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ...
🔸 تعریف ها: 1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :** به معنای از دست دادن اعتبار یا آبرو، معمولاً پس از اشتباه یا رفتار ناپسند. مثال: *After the scandal, his ...
مثال: Well, I’d best be off. See you tomorrow. خب، بهتره دیگه برم. فردا می بینمت. 🔸 مترادف ها: I’d better go – I should get going – Time to hea ...
🔸 معادل فارسی: - کسی را با وعده و چرب زبانی راضی کردن - با اصرار و زبان نرم کسی را متقاعد کردن - کسی را با چاپلوسی و وعده های خوشایند به کاری ...
🔸 معادل فارسی: - با حرف های شیرین کسی را راضی کردن - با زبان بازی دل کسی را به دست آوردن - چرب زبانی کردن - با تعریف و وعده های خوشایند فریب ...
🔸 معادل فارسی: - تملق گفتن به کسی - خودشیرینی کردن برای کسی - چاپلوسی نرم و دوستانه - دل کسی را به دست آوردن با تعریف و تمجید - - - 🔸 ت ...
مثال: He’s always kissing up to the boss. او همیشه برای رئیس چاپلوسی می کند. 🔸 مترادف ها: flatter – butter up – suck up – grovel – fawn over
🔸 تعریف ها: 1. ** ( روابط – اصلی ) :** برای اشاره به مشکلات یا تنش های پنهان در یک رابطه عاشقانه یا خانوادگی که از بیرون کامل و بی نقص به نظر می ر ...
🔸 معادل فارسی: - کاهش دادن - کم کردن - محدود کردن - بریدن و کوچک کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – تصویری ) :** به معنای بریدن یا ...
کُنفِتی 🔸 تعریف ها: 1. ** ( جشن – اصلی ) :** پاشیدن یا ریختن حجم زیادی کاغذ رنگی بر سر کسی در مراسم شادی یا جشن. مثال: *The team was showered in ...
🔸 معادل فارسی: - غیرعمل گرا ( در زمینه ی مذهبی یا حرفه ای ) - کسی که به طور رسمی عضو است اما عمل نمی کند - غیرمتعهد به اجرای آیین ها یا وظایف ...
🔸 معادل فارسی: - مجلس بی اکثریت - پارلمان بدون کنترل اکثریت - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( سیاسی – اصلی ) :** وضعیتی که هیچ حزب یا ائتلافی اکث ...
استیوارد - - - 🔸 معادل فارسی: - خدمتکار ( در کشتی/هواپیما ) - سرپرست / مدیر اجرایی - مسئول نگهداری یا اداره ی منابع، متولی، تولیت - مباش ...
🔸 معادل فارسی: - راه اندازی دوباره - شروع مجدد - بازآغاز - تجدید حیات ( استعاری ) - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( فنی – اصلی ) :** به معنا ...
🔸 معادل فارسی: - بی ثبات کردن - متزلزل ساختن - برهم زدن ثبات - ایجاد آشوب یا نابسامانی - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( سیاسی – اصلی ) :** ...
🔸 معادل فارسی: - زیر و رو کردن - موشکافانه بررسی کردن - جست وجوی دقیق - وارسی جزءبه جزء - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – تصویری ) :** ...
🔸 معادل فارسی: - بالا کشیدن ( پول یا منابع ) - اختلاس کردن - منحرف کردن منابع - مکیدن/کشیدن ( در معنای فنی ) - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ...
🔸 معادل فارسی: - به طور غیرقابل انکار - بی چون وچرا - به شکلی که نتوان رد کرد - قطعاً و بی تردید - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( منطقی – اص ...
🔸 معادل فارسی: - اختلال - کارکرد نادرست - نابسامانی - بی نظمی عملکرد - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( پزشکی – اصلی ) :** به معنای اختلال در ...
🔸 معادل فارسی: - طناب نجات - راه نجات - وسیله ی حیاتی برای بقا - امید آخر - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – استعاری ) :** چیزی که در ...
🔸 معادل فارسی: - نیمه افراشته ( برای پرچم ) - پایین آوردن پرچم تا نیمه ی میله - پرچم نیمه افراشته به نشانه ی سوگواری - - - 🔸 تعریف ها: ...
🔸 معادل فارسی: - همدردی کردن با کسی - اظهار همدلی/تسلیت کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( احساسی – اصلی ) :** به معنای ابراز همدردی یا همدلی ...
🔸 معادل فارسی: - بررسی کردن - ارزیابی کردن - غربال کردن - تأیید صلاحیت کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رسمی – اصلی ) :** بررسی دقیق چیز ...
🔸 معادل فارسی: - ارتقا دادن - بالاتر بردن - تشدید کردن ( در زمینه ی حقوقی ) - به سطح بالاتر رساندن ________________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: - مطابقت داشتن - همنوا شدن - سازگار بودن - تبعیت کردن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اجتماع ...
کِمادِفای ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: - کالایی سازی - تبدیل به کالا کردن - شیءوار کردن ________________________ ...
🔸 معادل فارسی ( بسته به بافت ) : - کسی را منفجر کردن / نابود کردن - کسی را شوکه کردن / تحت تأثیر قرار دادن - کسی را ناامید کردن / خراب کردن - ...
🔸 معادل فارسی: - به شدت روی عضلات سینه کار کردن - تمرین سنگین روی سینه زدن - فشار آوردن به عضلات سینه _______________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: - نشئه ی آرام - حالت ملایم و خوشایند - سرخوشی نرم و بی تنش ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محا ...
🔸 معادل فارسی: - سر کسی گیج رفت - گیج و منگ کردن - حیرت زده کردن - سرسام آور بودن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1 ...
🔸 معادل فارسی: - جلق زدن ( عامیانه ) - خودارضایی کردن ( بی ادبانه/طنزآمیز ) - دست به خود بردن ________________________________________ 🔸 ** ...
🔸 معادل فارسی: - جلق زدن ( عامیانه ) - خودارضایی کردن ( بی ادبانه/طنزآمیز ) - دست به خود بردن ________________________________________ 🔸 تع ...
🔸 معادل فارسی: - پریدن روی کسی ( برای رابطه ی جنسی ) - به کسی حمله ی شهوانی کردن ( محاوره ای ) - با ولع جنسی نزدیک شدن ______________________ ...
🔸 معادل فارسی: - نوشابه ریشه ( نوشیدنی گیاهی/گازدار سنتی آمریکایی ) - نوشیدنی گیاهی شیرین و گازدار ________________________________________ 🔸 ...
🔸 معادل فارسی: - آرام کردن - دلجویی کردن - تسکین دادن - آشتی دادن ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( رسمی – اص ...
🔸 معادل فارسی: - به رخ کشیدن - سر کسی کوبیدن - مدام یادآوری کردن برای تحقیر - در چشم کسی فرو کردن ________________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: - برو سر اصل مطلب - بی مقدمه حرفت را بزن - حاشیه نرو - مستقیم برو سراغ نکته ی اصلی ________________________________________ ...
🔸 معادل فارسی: - عمدی - آگاهانه - لجوج / سرسخت - خودسر ________________________________________ 🔸 تعریف ها: 1. ** ( عمومی – اصلی ) :** ...
🔸 معادل فارسی: - موسیقی آسانسوری - موسیقی پس زمینه ی بی روح - موزیک ملایم و بی هیجان _______________________________________ 🔸 تعریف ها: 1 ...