پیشنهادهای حسین کتابدار (١٥,٩٦٨)
** اردوگاه موقتی بدون چادر یا پوشش، که به ویژه توسط سربازان یا کوهنوردان استفاده می شود. ** نشان دهنده یک ترتیب و چیدمان موقتی یا اضطراری است. ** ا ...
** سخت اما شکننده و به راحتی قابل شکستن یا خرد شدن ** چیزی که شکننده یا به راحتی قابل تخریب است، مانند احساسات یا روابط ** این اصطلاح اغلب در زمینه ه ...
جنبه های دلپذیر زندگی در روستا و طبیعت نشان دهنده یک صحنه یا سبک زندگی ایدئال و روستایی است. مترادف: Rural, pastoral, idyllic متضاد: Urban, metrop ...
مثال؛ The horse moved at a gentle canter through the meadow. She cantered down the path, enjoying the fresh air and sunlight. The conversation mo ...
** توضیح دادن یا بحث کردن بیش از حد در مورد یک موضوع ** حمله کردن یا ضرب و شتم فیزیکی ** بیش از حد تلاش کردن برای توضیح یا پیشبرد یک نکته یا مسئله ...
خودداری از رابطه جنسی خارج از ازدواج یا به طور کلی رابطه جنسی؛ همچنین می تواند به معنای خلوص یا سادگی در سبک باشد نشانگر خلوص، تواضع یا سادگی است متر ...
اشباع کردن یا پر کردن چیزی تا جایی که دیگر نتواند بیشتر جذب کند غرق یا پر کردن با یک کیفیت یا عنصر خاص مترادف: Soak, drench, permeate متضاد: Dry, de ...
مرتبط با حیوانات یا شبیه به حیوانات؛ نشانگر بربریت یا فساد چیزی که غیرانسانی یا به طرز وحشیانه ای بی رحم است. مترادف: Brutal, savage, inhumane متضا ...
Bugaboo به چیزی گفته می شود که موجب ترس یا نگرانی می شود و اغلب این ترس یا نگرانی اغراق آمیز است. نمایانگر ترس ها یا نگرانی های بی پایه و اساس است. ...
مثال؛ "My bunkmate and I stayed up late talking about our favorite movies. " "At summer camp, I met my best friend who was also my bunkmate. " "The ...
متوقف کردن کامل یک عملیات، فعالیت، یا عملکرد پایان دادن به چیزی یا متوقف کردن آن به طور قاطع و کامل مترادف: Cease, halt, terminate مثال؛ "The compan ...
یک پله کوچک یا سکویی که به ورودی یک خانه منتهی می شود، به ویژه در مناطق شهری قدیمی. مترادف: Steps, porch, entryway مثال؛ "She sat on the stoop and w ...
"کاهش دادن شدت چیزی"/ کاهش شدت، فوریت یا بار احساسی یک وضعیت. آرام کردن اوضاع، کاهش تنش یا خنثی کردن یک تعارض بالقوه مترادف: Calm down, defuse, de ...
واکنش عصبانی یا لجبازانه نشان دادن، به ویژه در مورد چیزی جزئی یا کم اهمیت است واکنش بیش از حد یا رفتار کودکانه زمانی که امور به نفع فرد پیش نمی روند ...
"هم زدن تخم مرغ ها"/ به معنای هم زدن تخم مرغ ها به طور شدید برای مخلوط کردن زرده و سفیده، اغلب تا زمانی که کف دار یا پفکی شوند. به طور استعاری، می ت ...
"جستجو کردن در گذشته"/ در میان حجم زیادی از اطلاعات یا سوابق گذشته برای پیدا کردن چیزی خاص بررسی خاطرات، تجربیات، یا داده های تاریخی برای استخراج اط ...
C - list "فهرست C": اصطلاحی برای توصیف افراد مشهور که در مقایسه با افراد مشهور فهرست A و B از شهرت یا شناخت کمتری برخوردارند. آن ها ممکن است در برخ ...
"بروشور"/ یک تکه کاغذ حاوی اطلاعات یا محتوای تبلیغاتی که معمولاً برای تبلیغ رویدادها، محصولات یا خدمات توزیع می شود. مترادف: Leaflet, brochure, pamp ...
کسی که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده یا ثروت زیادی به ارث برده است. داشتن ثبات مالی و مزایایی از بدو تولد، که اغلب به معنای مزیت ها و موقعیت ا ...
"Gorge On": To eat a large amount of food greedily; to overeat. "پرخوری کردن": به طور زیاد و با حرص غذا خوردن؛ زیاد خوردن. مصرف چیزی در مقادیر زیا ...
جشن های شاد و پرصدا، به ویژه آن هایی که شامل نوشیدن و رقصیدن هستند. حالت جشن و شادی با نشاط و خوشی بدون محدودیت، عیاشی مترادف: Festivity, celebratio ...
به طور استعاری، به معنای آرام شدن، افشا کردن یا بررسی چیزی باشد که معمولاً پنهان یا خصوصی است. این عبارت به معنای راحت تر شدن یا بازتر و صادق تر شد ...
Nitazenes are a class of synthetic opioids. They were first developed in the 1950s as potential pain relievers but were never approved for medical ...
ONS stands for the Office for National Statistics. It is the UK's largest independent producer of official statistics and the recognized national sta ...
شکلی قدیمی از فعل "comes, "، که در متون قدیمی انگلیسی و ادبیات، معمولاً از قرون وسطی یا کتاب مقدس کینگ جیمز استفاده می شود. مثال؛ "He that cometh af ...
شخصی که حضور یا اعمال او احتمالاً باعث مشکلاتی می شود یا دیگران را در وضعیت نامناسب قرار می دهد. کسی که یک ریسک یا بار احتمالی برای یک گروه یا وضعیت ...
This slang term is used to describe someone who is under the influence of drugs, particularly stimulants like methamphetamine or amphetamines. It con ...
This phrase is used to describe being under the influence of hallucinogenic drugs or experiencing intense hallucinations. It can also be used to desc ...
مثال؛ Her smile could light up a room. The fireworks lit up the night sky. He always lights up when he talks about his favorite hobby.
طولانی کردن مدت زمان چیزی یا از دست دادن کنترل، به ویژه در یک وسیله نقلیه طولانی کردن یک فعالیت بیشتر از نیاز یا از دست دادن کنترل به صورت مجازی، ما ...
تبلیغ یا عمومی کردن چیزی یا کسی با هیجان شدید ایجاد هیجان یا انتظار در مورد چیزی یا کسی مترادف: Boost, promote, energize. متضاد: Downplay, diminis ...
تولید کردن سریع چیزی، اغلب با حس فوریت یا کارآمدی ایجاد یا تکمیل کردن چیزی به صورت سریع یا کارآمد مترادف: Pump out, churn out, bang out. متضاد: De ...
دور ریختن یا خلاص شدن از شر موارد بی فایده یا ناخواسته. خلاص شدن از چیزهای غیرضروری یا مزاحم برای پاکسازی یا ایجاد فضا مترادف: Throw away, dispose ...
حضوری، به صورت فیزیکی حاضر، در مقابل ظاهر شدن به صورت مجازی یا به عنوان یک نماینده. دیدن یا ملاقات کسی به صورت حضوری و فیزیکی، و نه از طریق صفحه نم ...
مثال؛ “Let’s have an F2F chat to discuss the details. ” In a professional context, a coworker might suggest, “We should schedule an F2F meeting to re ...
"داستان باف"/ کسی که می تواند داستان های پیچیده و جذاب را ببافد. کسی که در داستان گویی بسیار ماهر است و اغلب جزئیاتی را اضافه می کند تا داستان جذاب ...
"داستان گو" / کسی که در نقل حکایات و داستان های جذاب مهارت دارد. نقّال مترادف: Storyteller, narrator, anecdotalist مثال؛ He was such a raconteur tha ...
آسیب رساندن به شهرت یا وضعیت کسی با اعمال یا گفتار خود، اغلب به طور غیر عمدی اعمال یا گفتار شما به ناحق یا به طور منفی بر کسی تأثیر گذاشته است. مت ...
مثال؛ After losing his job, John found himself sleeping rough in the park. Many people in the city are sleeping rough due to the lack of affordab ...
قرار دادن کسی در یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند، اغلب با افشای چیزی که او انجام داده است. ایجاد مشکل یا دردسر برای کسی، اغلب به طور غیر عمدی. پته کس ...
"دست بجنبون" / کاهش ندادن تلاش یا متمرکز و با دقت ماندن در کاری که انجام می دهید. حفظ سطح بالای تلاش و خود را غافل نگه نداشتن. مترادف؛ No laziness ...
/rəʊɡ bɪˈheɪv. jər/ "رفتار سرکش"/ اعمالی که غیرقابل پیش بینی، سرکشانه یا ناپسند هستند. اعمالی که از هنجارها یا استانداردهای پذیرفته شده منحرف شده ا ...
اعمال و رفتاری که شامل شوخی ها یا کلک های بازیگوشانه یا شیطنت آمیز است. درگیر شدن در شیطنت های بازیگوشانه یا شوخی های سبک. مترادف: Mischief, tomfo ...
رفتار نادرست یا ناپسند؛ حیله گری. رفتار فریبنده یا نادرست که اغلب شامل حیله گری می شود. مترادف: Trickery, deceit, chicanery. متضاد: Honesty, inte ...
کار به صورت کارآمد پیش رفتن یا پیشرفت خوب داشتن. همه چیز به خوبی و به طور موثری پیش می رود. مثال؛ Now that we've solved the initial problems, we’r ...
بیان کردن احساسات یا عواطف خود از طریق اعمال به جای کلمات، اغلب به شیوه ای که مزاحم یا نامناسب است. رفتار کردن به طور ناگهانی یا نشان دادن احساسات ...
یک اصطلاح عامیانه بریتانیایی است که به درد بیضه اشاره دارد. همچنین می تواند به صورت استعاری برای توصیف چیزی که بسیار آزاردهنده یا خسته کننده است، ا ...
کسی که از کلمات خود به صورت مضر یا آسیب زا استفاده می کند، که اغلب باعث آسیب های عاطفی یا روانی به دیگران می شود. استفاده از گفتار برای آسیب رساندن ...
برعهده گرفتن کنترل یا مسئولیت حل یک وضعیت توسط خود، به جای تکیه بر دیگران. اقدام قاطعانه برای رسیدگی به یک مسئله به طور مستقیم و شخصی. مترادف: Tak ...
"اینجایی" / عبارتی است که برای تأیید حضور کسی یا نشان دادن اینکه کسی را پیدا کرده یا به او رسیده اید، استفاده می شود. می تواند به معنای "بفرمایید/He ...