پیشنهادهای ژاسپ (٧١٥)
برنمود
سراسه کاش یک زمین شناس هم در این باره اینجا چیزی بنویسد.
زوارش
معین و مقرر کردن
زایگان
زایگان
Criteria = برسنجگان Criterion = برسنجه برابر های پارسی برای ملاک
Criteria = برسنجگان Criterion = برسنجه
Criteria = برسنجگان Criterion = برسنجه
یارش
یارش
هامه ( پارسی است )
هامه
هامه ( پارسی است )
برابر پارسی برای عمومی
بابر پارسی برای جامعه شناسی هازمان = اجتماع هازمانی = اجتماعی
هازه شناسی
یوسیدن
یوسیدن
هیاکیدن
خَلَند
غُندش
پزام = بالغ پزامش = بلوغ از کار واژه ی پزاندن و پختن.
پَزام = بالغ پزامش = بلوغ از کار واژه ی پزاندن و پختن.
پزام = بالغ پزامش = بلوغ از کار واژه ی پزاندن و پختن.
پزام = بالغ پزامش = بلوغ از کار واژه ی پزاندن و پختن.
زُردشناسی
زُرد شناسی
heritage = برمانده به جای میراث hereditary = برمانیدگی به جای موروثی inheritance = بر مانش
standardization = برسنجش ( اقتصاد ) Standard = برسنج
تباهش ( علوم اعصاب ) تباهیدن
تکوند گرایی ( هازه شناسی )
تخشانش ( اقتصاد رفتاری = کدیوگری رفتاری ) تخشانیدن
نِتارش ( اقتصاد رفتاری )
عجیب است که برابر های زیادی برا این واژه نوشته نشده. بیایید این واژگان زیبا را از فراموشی در بیاوریم: به طور کلی Anesthesia به معنی هشیاری نیست بکل ...
آسیدن = بالا آمدن ، طلوع و بر دمیدن خورشید
زَنانیدن : به معنی زندگی تازه بخشیدن زنانش
از معانی دیگر آن : بار ، دفعه ، زمان
برابر پارسی برای ارضاء
پِنته
یا می توان کارواژه مرکب ساخت مثل هم چخشی کردن مانند هم اندیشی کردن
آسیمگی ( روانشناسی ) برابر پارسی اضطراب
تنیدگی ( روانشناسی ) فشار روانی تنش برابر Tension است.
اِیدرنیگی ( روانشناسی ) ، وضعیت ذهنی بودن در اینجا و اکنون. ایدر دو معنی دارد = 1 - اینجا ، 2 - اکنون ایدرینگی ( Here and Now ) به حالتی اطلاق م ...
اِیدرنیگی ( روانشناسی ) ، وضعیت ذهنی بودن در اینجا و اکنون. ایدر دو معنی دارد = 1 - اینجا ، 2 - اکنون ایدرینگی ( Here and Now ) به حالتی اطلاق م ...
خوشمزگی به بیان دقیق تر بیشتر یک مزه ( Taste ) است تا طعم ( Flavor )
فِن برابر MEME ( روانشناسی ) ، میم در آغار به معنی " ژن فرهنگی" بود. چیزی برابر با ژن زیستی در فرهنگ که توانایی تکثیر و رونوشت از خود را دارد . با ...
فِن ( روانشناسی ) ، در آغار به معنی " ژن فرهنگی" بود. چیزی برابر با ژن زیستی در فرهنگ که توانایی تکثیر و رونوشت از خود را دارد . با ورود به شبکه ها ...
برابر پارسی آن فروداشت : ( فُ ) در خنیاشناسی ( موسیقی شناسی ) ، فروگذاشت و پایان یک آهنگ .
برابر پارسی برای "تعریف"