پیشنهادهای ژاسپ (٢,١٧٦)
سِگزیدن = 1 - گناه کردن ، ارتکاب به جرم / گناه 2 - پیچیده شدن
سُگوشاک = برق ، صاعقه
واژه ی فارسی "سُگول" = شکم گرفتگی زا ، کُمگیرو ، یبوست آور
به گمان من عرق سَگی نیست! اصل آن سِگی به معنی باده ای خاص ایران است
سَله
شَر = سَلیش
سُمچه زدن
سمغند
قاعده = سَن
عادت = سان
کثرت = سنادی / سناوی
کثیر = سَناو
سَنگه
سِنمیدن = 1 - زور به کار بردن ، اعمال فشار کردن 2 - تحمل زحمت کردن 3 - مشکل شدن ، بغرنج شدن
سوب در فارسی = آب
در فارسی واژه ی "سوپس / سپس" به معنی بعد از آن ، احتمالا همریشه آن است.
یکی از چهار خلط ، سودا
سورستان
سوزیان
سوکه
سوله
سومان
سه پَهِر= 1 - یک سوم ساعت ، هر 20 دقیقه 2 - بعد از ظهر
سَهی
سیابیدن
سیچیدن
آزار و درد و رنج
سیغود
سیمناد
سیمین نان = بدر
غفلت = سَیویست
سیه خانه
سیه سر
شافیدن
شاک
شاکورد / شابورد / شادورد = هاله و خرمن ماه
شالهنگ
شامان
شاویدن = شایستن ، شدن ، روانه شدن
به لغت زند و پازند یعنی "گذاشتن"
شَبیم
واژه فارسی نزدیک به آن "شَتَن/ سَتَن" است.
از ریشه " شجارا" به لغت زند یعنی درخت
شجارا = به لغت زند یعنی درخت
شَجش / شَجایش / شجانش
محل وقوع = شُدنگاه
شده بند
تهمت = شَروا
شَسپ = غیبت ، عدم حضور
شِست = قصد و نیت