پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٧٢)
سرعت = تُندنا
لبیاب. [ ل ِب ْ ] ( اِ ) رودخانه و نهر عظیم را گویند.
لغزندگی
لوت و لندر. [ ت ُ ل ُ دُ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) بالتمام عور. بالتمام عریان. کاملاً برهنه.
لوشاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) لور. ( جهانگیری ) . زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد. ( برهان ) . لورکند. سیلاب کند. آبراه.
لوکچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) میوه کُنار. میوه سدر.
لوکه. [ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) مطلق آرد را گویند.
لولاک. [ ل َ / لُو ] ( اِ ) انجیر قرمز است . گولر. [ ل َ ] ( اِ ) انجیر آدم. درخت انجیر دشتی.
لیلو. ( اِ ) تالاب و استخر و آبگیر را گویند. ( برهان ) .
لیلیا. [ ل َی ْ / ل ِی ْ ] ( هزوارش ، اِ ) به لغت زند و پازند به معنی شب است که عربان لیل گویند. ( برهان ) .
لیم. ( اِ ) گونه ای از سپستان که در چاه بهار غرس شده است و این نام آنجا بدین درخت دهند . ( گااُبا ) .
لیمه. [ ] ( اِ ) چرک. ( آنندراج ) . - لیمه گوش ؛ چرک گوش. ( آنندراج ) .
لیولنگ ( لی - ولنگ ) لی - ولنگ. [ وْ ل َ / ل َ یو ل َ ] ( اِ ) برف. ( جهانگیری ) . برف و آن چیزی باشد سفید که در زمستانها مانند پنبه حلاجی کرده از آ ...
ماتورنگ
ریگ افسایی
مُرده افسایی
مارپیکر
نزدیک به آن در پارسی "مارتَن"، که بدون جنسیت است.
مازار. ( اِ ) عطار و گیاه فروش را گویند. ( برهان ) . ( ناظم الاطباء ) .
مازاری
مازیاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) ( برهان ) ( از آنندراج ) . مازیاری. مازیانه. طعام شیرین و مربا. ( ناظم الاطباء ) . گلقند. [ گ ُ ق َ ] ( اِ مرکب ) مربای ...
ریچار. ( اِ ) ریچال. ( فرهنگ جهانگیری ) . طعامی است که از جغرات پزند به هر رنگ که خواهند. ( شرفنامه منیری ) . مربا. ( ناظم الاطباء ) ( ازبرهان ) . مر ...
ماسلین. [ س َ ] ( اِ ) حلزون
مخلوط = ماسور
انعقاد ( شیر ، خون و. . . ) =ماسش
ماکر. [ ک ِ ] ( اِ ) به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است. ( برهان ) ( آنندراج ) . پس فردا و روز پس از فردا. ( ناظم الاطباء ) . هزوارش ، مگر ، ...
مامه
مَنه = مقدار نوشیدنی که مصرف شود. همخانواده به مانه و پیمانه
شباهت = مانِستار ، مانانی ، مانندی ، مانندایی
مانانی = شباهت
مَلاک =مانبُد مَلاکین = مانبُدان
نوعی نان محلی در جنوب که با ریختن لایه نازکلی از خمیز تُنُک بر روی تاوه مدور به صورت پادساعت گرد پخته میشود.
جوداهایی = جُدایایی ، جداهندگی ، یوتاکایی
جُداهیدن = جدا کردن یوتاکیدن
یوتاکا = یوتاکنده ، مجزا کننده
یوتاکایی = یوتاکندگی
همانندایی = همانند بودن
مشابهت =همانندایی ، همانندی شباهت = مانندایی ، مانندی
همانندایی = همانندی ، شباهت
نکیزش = عرضه کردن ، مواجهه کردن ، افشا کردن
مانمن. [ م ِ ] ( اِ ) به لغت زند و پازند جامی باشد که بدان شراب و آب و امثال آن خورند. ( برهان ) ( آنندراج ) . ب. ( ناظم الاطباء ) . پهلوی ، یام ( جا ...
مانندآب
مانَندایی = مانندگی ، مشابهت
خبر = مانو
مانی. ( ص ) به معنی نادر باشد که از ندرت است که بی همتا و بی مثل و یکه و تنها باشد. ( برهان )
مانید. ( اِ ) چون جرم است ، چون کاری یا سخنی کردنی و گفتنی نکند یا نگوید گویند مانید او را، یعنی بماند. ( لغت فرس اسدی چ اقبال 110 ) . به معنی جرم و ...
ماه. ( اِ ) مدین ، به زبان پهلوی شهرو مملکت را گویند که عربان مدینه خوانند. مأخوذ از فارسی ، شهر و مدینه. ( ناظم الاطباء )
ماهر. [ هَِ ] ( اِ ) به لغت زند و پازند به معنی فردا باشد که به عربی غد گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . هزوارش ، ماهر . پهلوی ، فر ...
مَبهَن = قبیله