پیشنهادهای ژاسپ (٢,٤٩٣)
منظم = ترهنده نامنظم = ناترهنده
ناریدن = قد کشیدن
ناهوا. [ هََ ] ( ص مرکب ) نابرابرشده. بی مقابل. بی معادل. ( از ناظم الاطباء ) .
نرمودن. [ ن َ دَ ] ( مص ) باد دادن. || حرکت کردن. نوسان نمودن. جنبان شدن. آمدوشد کردن در هوا. باد خوردن. ( ناظم الاطباء ) .
اتخاذ = لاوِش لاویدن = گرفتن ، اخذ کردن
تعمیم دادن = ویشاندن ، گستراندن تعمیم یافتن = ویشیدن ، گستریدن
هارونیدن. [ دَ ] ( مص ) فروماندن و حیران شدن باشد، چه هارون به معنی فروماندگی و حیرت هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
اسکله = فرزه
فِرِسناف = شب نوروز
دپارتمان = فرشیم
جنباندن = لاندن
هورت = بی پروا و بی فکر
مقصود = وایا
با سلام کاربر "م. ا" "گنش" می تواند شکل قدیمی تر "جنس" در فارسی باشد.
غذا = رنجال
ریویدن. [ ری دَ ] ( مص ) آزاد شدن. خلاص شدن. مرخص شدن. معاف شدن. ( ناظم الاطباء ) . || معزول گشتن. ( ناظم الاطباء ) .
ریواندن = مرخص کردن
وامروسیدن = معالجه کردن ، درمان کردن.
فال = کهانه
مداد = بَرَنگ
Survivor= بازمانده ، survival = بازمانایی To survive = بازماندن
Survivor= بازمانده ، survival = بازمانایی To survive = بازماندن
بازمانایی = بقا
Meme =" فِن" بر وزن ژِن
تُراندن / واتُراندن = چیزی را به زمین کشیدن
هَختن = پیروی کردن
بُنگشت
نَمبیدن / نُمبیدن = نمناک شدن ، تر شدن ، خیس شدن ، نم دار شدن
مقاومت کردن = تاوستن / پتودن / پدودن
پژوهیه = اگر Study به تحقیق یا پژوهش اشاره داشته باشد نه درس خواندن. برای درس خواند می توان از "فروخوانش/ فروخواندن" به معنی خواندن با دقت زیاد استف ...
پژوهیه = مطالعه ، تحقیق ، Study
آندای = طمع و آرزو #نظام_الاطباء
به فارسی "شربنیل" می گفته اند.
غوره = غوریده ، برانگیخته شده برای نزاع ، جنگ طلب ، مردم پست و اوباش از دید فرهنگ
غورا = فردی که جنگ افروزی می کند یا مردم را به شورش تحریک کند. اسم فاعل از فعل غوریدن
خرتوم = فرنج
پزاویدن = پزیدن ، پختن
سَنجَنِه = ترازو ، هر وسیله ی سنجش
ترجمه ی knowledge به دانش یکی از بزرگ ترین اشتباهات مترجم ایرانی بوده! جوری که سال ها سردرگمی به ویژه در علوم انسانی به وجود آورده، اگر نباید Science ...
زاییچ = زادگاه و وطن زای ( زاییدن ) ایچ ( ریشه ) زائیچ و خهر آمد وطن گور است و مدفن مرغزن پندار بد شید اهرمن آه و فسوس آوخ بود عنصر الممالک
ناچخ
هیدَخ = اسب جنگی
نعش = جسد نشوه = سرخوش نشوگی درست است نه نعشه گی ریشه ی نعشه ، عیش نیست!
لاد بر این / بنا بر این
میر ( مُردن / مرگ و میر ) راث ( تعلق / ارث = فارسی است ) = میراث میرات = متعلقات یک مرده
برنشاستن / ابرنشاستن = نصب کردن
ویزورد = واقعی
پسازش = ویرایش ، اصلاح ر. ک پساختن / پسازیدن
ویسوفتن = ویران کردن
فرایادیدن = کمک کردن ، یاری کردن