پیشنهادهای ژاسپ (٣,٩٧٠)
اراده = اَهوا ( فارسی میانه ) #التایرانی
اراده = اَهوا ( فارسی میانه ) #التایرانی
از معانی دیگر اَفشه = فِشه ، به معنی آسیب و ضرر و فقدان است. #َاَلتایرانی
اَدوَن ( Advan ) در فارسی باستان به معنی "راه و مسیر " بوده است. در یشت نیز فراوان به کار رفته. #التایرانی
اَدوَن ( Advan ) در فارسی به معنی "راه و مسیر " بوده است. در یشت نیز فراوان به کار رفته. #التایرانی
"اِید" این واژه در فارسی باستان وجود داشته است، برای نمونه هم خانواده آن اِیدو ( بر وزن ترسو و. . . ) به معنی "مفید و کمک کننده" است. برای توصیف چارپ ...
اَغَو = جریان آب ، کاریز #آلتایرانی
اَجَسته = نا خواسته ، دعوت نشده ، ناخوشآمد
اَخوشنودی = نارضایتی
اَگوشته = گوش خراش ، آنچه برای گوش ناخوش آیند است. ر. ک = گوشتن
گوشته = شنیدنی ، آنچه گوش دهند ر. ک گوشتن
گوشتن = گوش دادن #آلتایرانی
اَیاوَند = سرشار از شَر و فتنه
اَکودا =شَر آفرین ، مایه شر #آلتایرانی
اَکاشته = کاشته نشده ، گیاه وحشی و خود روی
اَکناره = اَکرانه
اَکرانه = بی کران ، بی پایان
اَکاو = قیچی ، هرچیزی مانند قیچی ( فارسی باستان ) #آلتایرانی
آکا در فارسی باستان = شرور ، بدذات ، اهریمنی آک = شر
اَوشو = مرگ آور ، مهلک ، کُشنده #التایرانی
اَوشِوَند : اَوشه وند ، فانی، میرا ، مُردنی #التایرانی
فانی = اَوشِوَند
اَوشِه = فنا ، سقوط ، مرگ #التایرانی
اوژِست = قوی ترین
اَوژِش = قدرت
اَوژِوَند = قدرتمند ، اوژه وند
ریس "به گمانم" به واژه ی اَ ایس ( Aes ) که در فارسی باستان به معنی "ارباب ، سرور" بوده است مربوط است و از آن گرفته شده. #التایرانی
ایوپا = تَک پا #التایرانی
ایوداده = منحصر به فرد ، تک در دَهِش ( خلقت )
ایوگامه = تک گام ، یک قدمی ، در یک قدمی #التاایرانی
ایو زَن : تک ضربه ای که مرگ بیانجامد. کشتن با یک ضربه . به پهلوی " تَک زَدار " #التایرانی
ساسبند = آویزَن : به معنی وسیله ی معلق نگه دارنده، آویزنده.
شوب. شوینده. ( ناظم الاطباء )
به فارسی "مَگناده /مَگناته" ، "مَهناد"، یا کوتاه شده ی آن "مَهنا / مَسنا". . . . مانند پَهنا ، فراخنا و. .
یادانیدن = اَیادانیدن ( به پهلوی ) ، به یاد آوردن ، به خاطر آوردن. همچنین اَیاتینیتن
یاداندن = یادانیدن
زَفا / زَفاک = ابر باران ده. ( به پهلوی ) ( برهان )
زاکیه : اولاد و زاده ها ( پهلوی )
زنگ = ساق پا ( پهلوی )
ویتماس = راز ( سر ، راز به معنی بد آن ) Secret
فَرَستَردن = فراگستردن ، به پیش گسترش یافتن ، به پهلوی فراویستردن #التایرانی
فراموختن = در آوردن ( جامه یا کفش ) #التایرانی
" دَرَجه" همان" دِراجَه" در فارسی باستان است. و با درازا و درازی هم خانواده است. برای نمونه "فَربازو دِراجَه" به معنی "به اندازه درازای جلوی بازو" ا ...
فربازو = جلو بازو ( #آلتایرانی )
فرپا ( فرپاد ) = قسمت جلویی پای انسان ، به ویژه ناحیه ی از مچ پا تا انگشتان پا. ( #التایرانی )
فراب ( فر آب ) = پَهنه ی آبی ( فرهنگ واژگان آلتایرانی )
فَردیوا = طولانی ، مُزمن ، دراز ( براری زمان ) - #فرهنگ واژگان آلتایرانی
فرادخشکانیدار = فرادرسدار ، معلم ، آموزگار
فرادَرسدار = آموزگار ، معلم ( پهلوی )
بز ماده = خَربوچ / تیشتَر