پیشنهادهای ژاسپ (٢,٥٠٢)
جخیدن = دویدن شکل حال ریشه جخ گذشته جس
ایویدن = متحد کردن ، یکی کردن
نکوندن. [ ن َ ن ِ د َ ] ( هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند به معنی کُشتن باشد. ( از برهان قاطع ) ( آنندراج ) . مصحف نکسونتن ، به معنی کشتن است . ( از ...
واچِلکیدن = چلکیده و له شدن بر از فشار چیزی
نگد. [ ن َ گ َ ] ( ص ) در تداول عوام ، شخص سرد و نچسب و گران جان. کسی که در برخورد با مردم آنها را از خود می رنجاند. ( فرهنگ فارسی معین از فرهنگ عامی ...
سوسنبر = نعنا
نوت. ( اِ ) در تداول ، اسکناس. پول کاغذی. رجوع به اسکناس شود
سیلل = نوجبه / هین
مُد = نونده. [ ن ُ وَ دَ / دِ ] ( ص ) هر چیز تازه پیدا شده و تازه به عرصه آمده.
نهانداشت. [ ن ِ / ن َ ] کتمه. ( منتهی الارب ) . کتم. کتمان.
مشکل
واپرداختن
واخ
وادیدن. [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوباره دیدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . باز نگریستن. ( ناظم الاطباء ) . تجدید نظر کردن. ( یادداشتهای مؤلف ) .
وارتگاه. [ رَ ] ( اِ ) بامداد. صبح. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ) ( اشتینگاس ) .
واژیان. ( اِ ) خاصان و بزرگان و خاصگان . ( برهان ) ( آنندراج ) .
والاد. ( اِ ) سقف. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) . پوشش خانه. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( ...
وانکوندن. [ ن ِ ن ِ د َ ] ( هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند به معنی گرفتن باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .
دَرسگاه ، درسخانه ( درس فارسی است! )
پیشنهاد برابر فارسی : پَزیونه dose به معنی دادن است و برابر ترین واژه در فارسی برای آن "داده" است ، اما داده برای ترجمه ی Data قبلا مصرف شده! و نبای ...
وپس. [ وَ پ َ ] ( اِ ) مانند و مثل و مشابه. ( ناظم الاطباء ) ( دهخدا ) .
وپرش. [ وَ رِ ] ( اِ ) رنگ و لون. ( برهان ) . رنگ. ( ناظم الاطباء ) .
وخر. [ وَ خ َ ] ( اِ ) جا و مقام و مکان. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) .
این سازکار دفاعیه! وقتی میبینی یه زبان خیلی خوبه برو خوبی هاشو مال خودت کن و سعی کن جایگاه ذلیل خودتو با جایگاه با شکوه اون عوض کنی! هرگز ، هرگز این ...
ورزم. [ وَ رَ ] ( اِ ) آتش باشد. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( برهان ) ( آنندراج )
ورسیج. [ وَ ] ( اِ ) سقف خانه که آن را آسمانه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) . آسمانه و سقف خانه و بعضی آستانه و زمین خانه را نیز گفته اند و شواهدی که آ ...
ورکتا. [ وَ ک َ ] ( هزوارش ، اِ ) بر وزن کربلا به لغت زند و پازند استخوان را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
وزرانتن. [ وَ ن ِ ت َ] ( هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند [ ژند و پاژند ]به معنی رفتن باشد که در مقابل آمدن است.
شاهزاده = وسپور
وشتموندن. [ وَ ت َ ن ِ د َ ] ( هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند به معنی خوردن و آشامیدن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
وشکرده = با تجربه و ماهر
ر. ک وشکولیدن
جنس نر درفارسی برای میشینه ها ( میش سانان ) : Ovis = راک ، جنس نر قوچ Ram = قُوِه / کُوِه، میش نر Billy goat = پازن ، بز نر اهلی Male Mountain Goat = ...
جنس نر درفارسی برای میشینه ها ( میش سانان ) : Ovis = راک ، جنس نر قوچ Ram = قُوِه / کُوِه، میش نر Billy goat = پازن ، بز نر اهلی Male Mountain Goat = ...
جنس نر درفارسی برای میشینه ها ( میش سانان ) : Ovis = راک ، جنس نر قوچ Ram = کُوِه، میش نر Billy goat = پازن ، بز نر اهلی Male Mountain Goat = اِشکل / ...
وشممونتن. [ وَ م َ مو ن ِ ت َ ] ( هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند به معنی شنیدن وگوش کردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
فارسی است. از Zrada در اوستایی به معنی زره
وَشینه
وغست
وغیج. [ وَ ] ( اِ ) خندق ژرف. ( ناظم الاطباء ) . وارغ. [ رِ / رُ ] ( اِ ) خندقی که در جلو دشمن بندند. ( ناظم الاطباء ) .
مِل = به معنی "دشت" نیز هست.
صبر = هال
شیطان = هُرماس
هزاک = شخصی که زود فریفته شود و بازی خورد
نامل = کوتاه شده ی " ناهمدل"
بررسته ران = پیچیده ران
در فارسی واژه ی آلِست به معنی مقعد که در گذشته آرِست بوده همریشه آن است.
هَشو = مغز استخوان
پراسیدن = پلاسیدن