پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٧٢)
انباز = هر نوع شریک ( جنسی ، کاری و. . . )
انبامیک = مردمان زمانه و هم عصر ، گروه مردمان ، مخاطبین یک سخنرانی
اَنباهیدن = فرو ریختن ، ویران شدن ، ویران کردن ، از بین بردن
اندراج عربی نیست! همریشه با اندر است و درمنابق قدیمی مانند زبان پازند هم یافت می شود
مداخله = اَندَراج
اَندَرد = بی درد
اَندر ماه = هلال ماه نیماه = ماه نیمه کامل پُرماه = ماه کامل ، بدر
اَندروَدَردن = بیرون آمدن ، خارج شدن ( کنایه از خارج شدن جان و مردن! ) ( پازند )
اَندروَرزیدن = مشغول بودن ، در حال انجام کار بودن، اشتغال داشتن
اشتغال = اندروَرزِش ( به پازند )
اندیمان = جلو ، پیش ( پازند )
اَنسپاس = ناسپاس
انشهری = ناشهری ، بیگانه ، غیر بومی
جُدشهری = نا همشهری ، اهل شهری دیگری
اَوانه = اونو ، آن طرف ، آن سو اونویشیش = اینهاش! اینجاست! ( به پازند )
دیراَبَررَوِش = رسم و آیین کهن
اَبَررَوِش = رسم و آیین
اَفسَهیدن = خراب شدن ، تباه شدن ، کم شدن
گرامر = بیاکَرِن ( پازند ) : دستور زبان
بی ناختار = بدون اختلافت ، بدون تفاوت و فرق
بی مُست = بی گلایه ، خشنود
اَیاردن = تحریک کردن ، جوشاندن ، عصبانی کردن ( پازند )
اَیاشتن = اَیاردن
آیاسش = حافظه ، یاد ، ویر ، به خاطر سپاری
اَجامه = بی جامه ، لخت ، بی لباس
ایستایی = مقاومت ( به پازند )
ثروت = ایشت / هیر / هِر
مزرعه = باسره
بالاد = آسیب ، اذیت ، صدمه و زیان . ( پازند )
بالائیدن = بالانیدن ، بالا بردن ( پازند )
بَخسیدن = حلاجی کردن ، بخیه زدن ( پازند )
بَدیگان = خویشان، دوستان ، همسالان ، همگنان
سد ( آب ) = بَرغ / وَلگ
وَرویِش = طرفداری ، مُریدی
تاشیدار= آفریدگار
تاشتار = خلقت و سرشت
بَزم آور = ساندویچ
بَسوَرزی = پرکاری
بسکار = کارآزموده ، پرتجربه
بغانی = الهی
بغونی = خدایی ، بغ بودگی
بُنِست = بُن ترین ، ریشه ای ترین ، اساسی ترین
قالی به پازند : "بوب"
وَرِشتن = زخم زدن ، زخمی کردن
زَرِشتن = کشتن ، قتل کردن
بود و نمود = علت و معلول
بودَستار = وجود ، بودگی ر. ک = بودستن
بودَستن = بودن
بِشمار = آزار رساننده ، رنج آور ر. ک بِش
بِشیدن / بیشیدن = رنجاندن ، آسیب زدن بِش = درد ، رنج ، آزار