پیشنهادهای ژاسپ (٧١٥)
اغفال شده
تشخیص ، قضاوت
تمییز ، تشخیص
تشخیص
معتبر ، راست ، اصلی ، مسلم
1 - توضیح دادن 2 - مشخص کردن 3 - تشخیص دادن
ویشست = اکثر ویشستی = اکثریت
لقاح
وَستن = تیر انداختن
ترتیب دادن ، مرتب کردن
مهیا کردن ، مرتب کردن
نژاد
الهام
وازَنیدن = هدایت کردن
وَزنیدن = روشن کردن ، افروختن
وایِنیدن = به پرواز در آوردن ، روانه کردن ، به حرکت در آوردن
رشد و نمو
وَخش = 1 - جان ، نفس 2 - درخشش
وَتیه = شرارت
وسناد = برای این که کم کم به "واسه" تبدیل شده است
غذا دادن
آزوردیدن = منحرف شدن
وَرومند = مشکوک ، بی تصمیم ، دارای ابهام
موی بدن
برمیدن / ورمیدن = از بر کردن ، حفظ کردن
از ورزیدن به معنی ماهر
پیروز شدن
1 - پیروزی ، فتح 2 - دفاع
وَن = پیروز ، فاتح
واهَر = بیهوده ، نادرست ، اشتباه
واچیدن ، واژیدن = گفتن ، بیان کردن
به حرکت درآوردن ، بردن
بازافراهیدن
احضار کردن
تعبییر کردن ، تفسیر کردن
مرده ، بی جان
اقدام کردن ، خارج شدن ، برخاستن
خارجی
برخاستگی ، برآمدگی ، افراشتگی
صبحگاه
اوش به معنی صبح هم هست و مخالف دوش به معنی شب
خاستن ، بلند شدن
قربانی
1 - اندیشه 2 - مشاوره
خوشبخت کردن شاد کردن برای گذشته است و در حالت کنونی از دیسه "اوروازیدن" بهره گرفته می شود.
شاد کردن
خوشبختی
دارای اندیشه ی شاد ، سعید ، خوشبخت
اوروَر = غذا
اول ورزیدن = 1 - نفض کردن ، فسخ کردن 2 - پشیمان شدن ، توبه کردن