پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٧٤)
هنایشگیز = متاثر
هنونه = اثر
هُنایند = اثر
شایک ( Shaik ) = نیرومند ، قوی
شفق = شَپَک / شَبک
در فارسی شَق مصحف" شَخ "به معنی سفت و محکم است.
شکستار = غلبه و چیرگی ، فرآیند شکست دادن
شنایِش = رضایت
شنایانش = ارضاء ، کامروایی
شنائیدن = راضی کردن
نای = شیپور سورنای = شیپور جشن و سرور شهنای = شیپور مخصوص ورود شاه کَرنای = شیپور جنگ
شیباک = مار افعی ، مار شیبا
شیده من. [ گ َ م َ ] ( هزوارش ، اِ ) هزوارش گدمن ، پهلوی خره ، فره . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . بلغت ژند و پاژند بمعنی نور باشد که روشنایی معنوی ...
شیلوفه
غرچه غرچگی = حماقت توام با پیری
غِلِغ = 1 - سرشت ، نقطه ضعف ، خوی طبیعت 2 - گِره محکم
فرکان = مبداء
فَرکانِش
فرکاناندن = تاسیس کردن ، بنیان نهادن ، احداث کردن
فَرکاوَن
اَبُردفرمانی = نا فرمانی
بُردفرمانی = پیروی و اطاعت
فرمان اَبردار = نافرمان ، کسی که فرمان بردار نباشد.
اَبُردن = نبُردن
فرمانبُد = فرمانده
اقتدار = هوفرمانی / هوفرمانیه
فَرشو = مضر ، زیان بخش
تجدید = فَراشم ( farashm )
فَرشَن = مسعله ، پرسش ، معما
فَرتوم = نخستین
فَروَستار = شمول ، محتوی
فَروَندایی = شمول ، فروندگی ، شامل بودن
فَروانیدن = 1 - مرتعش کردن 2 - جاری کردن ، لبریز کردن
فَرویدن = 1 - موج زدن ، مرتعش شدن 2 - باریدن
فرایَر = پیش از ظهر
فَرِه وَرِشت = بسیار انجام دهنده ، بسیار کار کننده
فَرِه مَت = پرُاندیش ، زیاد فکر کننده
فَره اوخت = پُرحرف
فَرِهیست = بیشترین
به پهلوی "فِرِستِشی" = فرستاده ، فرستادن ، نماینده گماری برای رایزنی به پازند =" بی یَسبانی" = ماموریت سیاسی ، نمایندگی حکومت در بیرون مرز گُسی / گ ...
صُلح = آشتَک/ رامَنی
فَشک = زنجیر
فشنجیدن = 1 - خراب شدن، پوسیدن ، فاسد شدن 3 - پخش کردن ، پاشیدن
فار = چراغ دریایی ، چراغ هدایت کشتی
دیرفَتایی = دیر پایی ، مقاومت زیاد
فتایش = پایداری ، قوام
فاچین = نسخه ، کُپی ، رونوشت
فرا انداختن = مطرح کردن ، طرح کردن ، سخن به میان آوردن از چیزی
فرا ایستادن = پایدار بودن ، استوار بودن
فراپذیرفتن = به محضر خویش راه دادن ، به حضور پذیرفتن