مروارید

/morvArid/

مترادف مروارید: جمان، در، دریتیم، گوهر، لولو

معنی انگلیسی:
pearl

فرهنگ اسم ها

اسم: مروارید (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: morvārid) (فارسی: مرواريد) (انگلیسی: morvarid)
معنی: جواهری گران بها که در صدف تولید می شود، نوعی گل، ( در مواد ) توده ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ سفید نقره ای یا خاکستری مایل به آبی که در بعضی از صدفهای دریایی یافت می شود و از سنگهای قیمتی است، درّ، لؤلؤ، دُر، ( در گیاهی ) نوعی گُل ( گُلِ مروارید )، نوعی ماده قیمتی سخت و سفید یا نقره ای که در بعضی صدفهای دریایی یافت می شود
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت، اسم گل

لغت نامه دهخدا

مروارید. [ م ُرْ ] ( اِ ) یک نوع ماده صلب و سخت و سپید و تابان که در درون بعضی صدفها متشکل می گردد و یکی از گوهرها می باشد. ( ناظم الاطباء ). مروارید افخر سایر جواهر است و بعضی برآنند که از جنس استخوان است و او بحسب آب و رنگ منقسم می شود به شاهوار و شکر و تبنی و آسمان گون و رصاصی و سرخ آب و سیاه آب و شمعی و رخامی و جصی و خشکاب. ( جواهر نامه ). جسم جامد و کروی شکل و براق و نسبةً سختی که از انجماد ترشحات مخاط بدن انواعی از نرم تنان دوکفه ای به نام صدف مروارید حول اجسام خارجی بوجود می آید. ( از قبیل یک ریزه شن یا نوزاد برخی کرمها و نیز ماده ای خارجی که مزاحم بدن حیوان باشد ). بطوری که اگر یک دانه مروارید را بشکنند دروسط آن جسم خارجی مشاهده می شود. رنگ مرواریدها سفیدیا سیاه و یا زرد است و معمولاً نوع سفید آن مرغوبتراست و آن را از سواحل نزدیک بحرین ( خلیج فارس ) و سراندیب ( سیلان ) به دست می آورند. مروارید سیاه بیشتر درخلیج مکزیک حاصل می شود و مروارید زرد مخصوص سواحل استرالیا است. صدفهای مروارید در اعماق بین 20 تا چهل متر زندگی می کنند. مروارید از احجار کریمه است و درجواهرسازی مصرف می شود این سنگ از زمانهای بسیار قدیم شناخته شده است اما اصل آن مدتها مجهول بود بطوری که از کتب مختلف برمی آید مدتها آن را قطرات اشک ملائکه و قطرات اشک ونوس ( زهره ، ربةالنوع زیبائی ) میدانستند و بعضی هم آن را اجتماعی از ذرات مادی فجر ( به مناسبت تلألؤ خاصی که دارد ) می پنداشتند. در فارسی معمولاً تنها مروارید موجود در بدن صدف را در یتیم گویند و اعتقاد عامه که در ادب فارسی منعکس شده است این است که دانه باران در درون صدف که وسط دریا به سطح آب آمده و دهان باز کرده می چکد و مروارید درون صدف پرورش می یابد. رنگ مروارید بر چند قسم است : رنگ سفید که کمی به سرخی مایل است ، رنگ سفید که به سرخی بیش مایل باشد، رنگ سفید که با رنگ سبز مخلوط باشد و این قسم پست است. رنگ شیشه ای ، آسمانی رنگ و کبود، و به هریک از این انواع اسم مخصوصی داده اند. از اقسام مروارید است : مدحرج ( عیون ). نجم. خوش آب. زیتونی. خایه دیس. غلامی. بادریسکی ( فلکی ). لوزی. جودانه ( شعیری ). قلزمی. کمربست. خشک آب. شاهوار. خوشه. درا مروارید. بره مروارید ( فره ). دهرم مروارید ( درة ). گاهی ( تِبنی ). یاسمین. شیربام ( شیرفام ). گلی ( وَردی ). شرابة. شبه. ورقا. کروش. خایه دائه. دهلکی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). گوهر. گهر. جوهر. کسپرج. أناة. ( منتهی الارب ). بحری. توأمیة. تومة. ثعثع. ثعثعة. ( الجماهر بیرونی ). جمان. ( منتهی الارب ). جمانة. خوضة. خریدة. ( الجماهر ).خضل. ( منتهی الارب ). درة. رضراض الجنة. ( دهار ). سبیة. ( منتهی الارب ). سفانة. ( الجماهر ). سنیح. ( منتهی الارب ). صدفیة. لطیمیة. ( الجماهر ). لؤلؤ. ( منتهی الارب ). لؤلوءة. مرجان. ( دهار ). مرجانة. ( الجماهر ). مهو. ( منتهی الارب ). نطفة. ( الجماهر ). وناة. ( منتهی الارب ).ونیة. ( الجماهر ). وهیة. ( منتهی الارب ). هیجمانة. ( الجماهر ) : از وی [ هندوستان ] گوهرهای گوناگون خیزد چون مروارید و یاقوت و الماس و مرجان و دّر.( حدود العالم ). آن دو جام زرین مرصع به جواهر بود با پاره های مروارید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217 ). امیر [ محمود ] وی را [ ارسلان خان را ] دستارهای قصب و شار باریک و مروارید و دیبای رومی فرستادی. ( تاریخ بیهقی ص 253 ). چندان جامه و طرایف زرینه و سیمینه و غلام و کنیزک و مشک و کافور و مروارید...بود در این هدیه سوری که... به تعجب ماندند. ( تاریخ بیهقی ص 419 ). جامی زرین از هزار مثقال پر مروارید. ( تاریخ بیهقی ص 296 ). سیصد هزار مروارید. ( تاریخ بیهقی ص 425 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان کزاز بخش سربند شهرستان اراک . دارای ۶۶٠ تن سکنه . محصول : غلات بنشن میوه . صنایع دستی : قالیچه بافی .
( اسم ) جسم جامد وکروی شکل وبراق ونسبه سختی که از انجماد ترشحات مخاط بدن انواعی از نرم تنان دو کفه یی بنام صدف مروارید حول اجسام خارجی ( یک ریز. شن یا نوزاد برخی کرمها و نیز ماده ای خارجی که مزاحم بدن حیوان باشد ). بوجود میاید . ماد. مترشح. حول جسم خارجی صدف مروارید بنام ناکر خوانده میشود. این ماد. مترشحه ( ناکر ) بشکل طبقات متحد المرکز جسم خارجی را فرا میگیرد . طبقات ناکر که بمرور زمان حول جسم خارجی را فرامیگیرند کمکم بر حجمشان افزوده شده به بزرگی یک فندق و گاهی درشت ترهم میرسند . ترکیب شیمیایی ناکر عبارتست از ( کربنات دو کلسیم ) ویک ماد. آلی بنام کونشیولین . پیدایش مروارید در بدن صدف مروارید بطور طبیعی کاملا تصادفی است والزاما باید یک جسم ریز خارجی واردبدن حیوان بشود یا او بمنظور دفاع ماد. ناکر را حول این جسم خارجی ترشح کند ولی صیادان و اشخاصی که منظورشان تهی. مروارید بمقادیر زیاد تری است صدف مروارید را در دریا صید کرده داخل بدن آنها ( معمولا بین جبه وبدن حیوان ) یک ذر. خارجی که غالبا یک یک دان. شن ریزه است قرار میدهند . پس از مدتی که مروارید حاصل شد مجددا صدفها را شکار کرده دانه های مروارید را از داخل بدن آنها بر میدارند . اگر یک دانه مرواریدرا بشکنند در وسط آن جسم خراجی مشاهده میشود . رنگ مرواریدها سفید یاسیاه و یازرد است و معمولا نوع سفید آن مرغوب تر است و آنرا از سواحل نزدیک بحرین( خلیج فارس ) و سر اندیب ( سیلان ) بدست میاورند . مروارید سیاه بیشتر در خلیج مکزیک حاصل میشود ومروارید زرد مخصوص سواحل استرالیا است . صفدهای مروارید در اعماق بین ۲ تا ۴٠ متر میزیند . مروارید از احجار کریمه است و در جواهر سازی مصرف میشود . این سنگ از زمانهای بسیار قدیم شناخته شده واصل آن مدتها مجهول بود . بطوری که از کتب مختلف برمیاید مدتها آنرا قطرات اشک ملائکه وقطرات اشک ونوس ( زهره رب النوع زیبایی ) میدانستند وبعضی هم آنرااجتماعی از ذرات مادی فجر ( بمناسبت تلالو خاصی که دارد ) می پنداشتند لولو دریتیم در : مروارید از آن دریا بر آورند . توضیح معمولا در یتیم به تنها مروارید موجود در بدن صدف مروارید گفته میشود .
دهی در شهرستانهای سنندج و فسا

فرهنگ معین

(مُ ) [ په . ] (اِ. ) گوهری است سفید و درخشان که درون صدف مروارید به وجود می آید و در جواهرسازی مصرف می شود. به رنگ سیاه و زرد نیز یافت می شود و نوع سفید آن مرغوب تر است .

فرهنگ عمید

جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدف های دریایی پیدا می شود.
* مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد.

دانشنامه عمومی

مُروارید یا دُر، گوهری است معمولاً سفید و درخشان که در اندرون برخی از نرم تنان دوکفه ای مانند صدف مروارید به وجود می آید.
وقتی جسمی خارجی مانند ذره ای شن بین صدف و پوسته او قرار بگیرد جانور لایه هایی مرکب از ماده آلی شاخی کونچیولین و بلورهای کلسیت یا آراگونیت را به دور جسم خارجی ترشح می کند. از این لایه های هم مرکز رفته رفته مروارید شکل می گیرد. مروارید با جنس دیواره درون صدف یکسان است. شکل مروارید اغلب نزدیک به کره است هرچند به شکل های دیگر مانند گلابی و دکمه و حتی شکل های نامنظم هم دیده می شود. درشتی آن به درشتی دانه خشخاش تا تخم کبوتر است. رنگ مروارید اغلب سفید است ولی ممکن است به رنگ های صورتی و زرد و سبز و آبی و قهوه ای و سیاه نیز دیده شود. در اقیانوس هند و استرالیا صید می شود. در قرن بیستم پرورش مروارید نیز رایج شد. برای تهیه مروارید پرورشی ( که گاه مروارید مصنوعی نیز نامیده می شود ) با سوراخ کردن پوسته صدف، یک قطعه مروارید بسیار کوچک را در درون صدف قرار می دهند تا جانور لایه هایی به دور آن ایجاد کند.
عکس مرواریدعکس مرواریدعکس مروارید

مروارید (رمان). مروارید ( به انگلیسی: The Pearl ) رمان کوتاهی است از جان استاین بک که در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید. داستان در مورد یک مکزیکی فقیر است که بزرگ ترین مروارید دنیا را می یابد به امید اینکه این مروارید زندگی خانواده اش را تغییر دهد و آنها را به خوشبختی برساند. اما این گنج چیزی بجز تباهی و نابودی برای آنها به ارمغان نمی آورد. مانند دیگر آثار اشتاین بک این داستان نیز حول مسائلی چون فقر، ثروت و بی عدالتی در جامعه می گردد. این داستان نمونه کاملی از ناتورئالیسم است.
کینو، جوآنا و فرزندشان کویوتیتو در خانه ای فقیرانه در کنار ساحل زندگی می کنند. صبح یک روز عقربی کویوتیتو را می گزد. کینو و همسرش شتابان او را نزد پزشک شهرشان می برند اما به آنها به علت اینکه خانواده ای فقیر و بومی هستند وپولی برای پرداخت ندارند، اجازه ورود داده نمی شود. ساعتی بعد کینو و همسر و فرزندش برای جستجو به دریا می روند تا بلکه مرواریدی بیابند که بتوانند خرج درمان بچه شان را به وسیله آن بپردازند. اما کینو بزرگ ترین مرواریدی را که به عمرش نظیر آن را ندیده بود، می یابد.
اما اوضاع طبق مراد آنها پیش نمی رود و مجبور می شوند شبانه از روستا بگریزند. مردانی مسلح در تعقیب آنها هستند.
• کینو ( Kino ) غواصی فقیر است که زندگی اش را از راه جستجوی مروارید تأمین می کند. او شخصیتی است مغرور، یک دنده و خیره سر، و سر انجام همین امر باعث تباهی خودش و خانواده اش می شود. آرزوی پایان دادن به زندگی فقیرانه، و تعالی یافتن به موقعیت عالی مالی و اجتماعی، چشم عقل و بصیرت کینو را کور کرده است.
• جوآنا ( Juana ) همسر کینو، از نظر شخصیتی کاملاً با وی مغایرت دارد. جوآنا شخصیتی است اندیشمند که به خوبی نشانه های هشدار دهنده ای که کینو از پذیرفتن آنها امتناع می کند را می بیند. با این حال او به خاطر وفاداری و فرمانبرداری دیرینه اش نسبت به همسرش، قادر به عوض کردن شرایط نیست.
• کویوتیتو ( Coyotito ) پسربچه کینو و جوآنا است. در ابتدای داستان او به وسیله عقربی گزیده می شود، اما پزشک از دیدن او امتناع می کند. در انتهای داستان او به ضرب گلوله کشته می شود.
• جوآن توماس ( Juan Tómas ) برادر کینو و بسیار وفادار به او و خانواده اش است.
• دکتر ( Doctor ) شخصیتی است که به عنوان فردی فاقد ارزش های اخلاقی تصویر شده است. او بی پرده از ملاقات و درمان کویوتیتو تنها به جهت اینکه آنها پولی برای پرداخت ندارند، سر باز می زند. اما پس از شنیدن خبر یافتن گنجی گرانبها توسط کینو، خودش جهت درمان بچه به خانه آنها می رود.
عکس مروارید (رمان)عکس مروارید (رمان)

مروارید (زنجان). مروارید ( زنجان ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زنجان در استان زنجان ، ایران است. این روستا در دهستان بناب واقع شده و در مسیر آزادراه قزوین - زنجان قرار دارد. ارتفاع این روستا از سطح دریا ۱۹۹۶ متر است.
این روستا در بخش مرکزی شهرستان زنجان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال۱۳۹۵، جمعیت آن ۵۳۳ نفر ( ۱۱۸خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس مروارید (زنجان)

مروارید (سرده). مروارید ( نام علمی: Symphoricarpos ) نام یک سرده از تیره آقطیان است.
عکس مروارید (سرده)عکس مروارید (سرده)عکس مروارید (سرده)عکس مروارید (سرده)عکس مروارید (سرده)

مروارید (فیلم ۲۰۱۶). مروارید ( به انگلیسی: Pearl ) یک فیلم انیمیش کوتاه و مستقل است که در سال ۲۰۱۶ توسط پاتریک اوزبورن ساخته شد. این فیلم در سال ۲۰۱۷ و در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار عنوان نخستین فیلم واقعیت مجازی [ ۱] را کسب کرد که کاندید دریافت جایزه در بخش بهترین پویانمایی کوتاه شد ولی موفق به دریافت جایزه نشد. [ ۲]
یک ماشین هاچ بک محبوب بنام مروارید یک دختر و پدرش را که کل کشور را در تعقیب رویاهایشان می گردند دنبال می کند. فیلم، داستانی در مورد هدیه هایی است که ما دست پایین می گیریم و درباره قدرت آن ها در انتقال عشق است. [ ۳]
عکس مروارید (فیلم ۲۰۱۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مُروارید (pearl)
مُروارید
رشد جسم غیرطبیعی، گرد، سخت، و برّاقی متشکل از ناکر(مادر مروارید). ناکر ماده ای گچی است، و بسیاری از نرم تنان آن را ترشح می کنند، ناکر به صورت لایه ای نازک داخل صدف و اطراف انگل، دانۀ شن، یا برخی اجسام محرک دیگر رسوب می کند. پس از چند سال که جبّه(لایۀ بافتی بین صدف و بدن) مادر مروارید ترشح کند مروارید تشکیل می شود. هرچند مرواریدهای ارزشمند تجاری از صدف های خوراکی آب شیرین استحصال می شوند، ارزشمند ترین مرواریدها از گونه های خانوادۀ پتریده(صدف مرواریدساز) به دست می آیند که در سواحل آب های گرم نواحی شمالی و غربی استرالیا، سواحل کالیفرنیا، خلیج فارس، و اقیانوس هند یافت می شوند. در ۱۸۹۳، مروارید افریقایی را برای اولین بار در ژاپن پرورش دادند. تکۀ کوچک صدف یک کلمرا، با تکۀ کوچک غشای جبّۀ اویستر مرواریدساز دیگری، به منظور تحریک ترشح ناکر، داخل اویسترها می گذارند و آن ها را به مدت سه سال در دریا و در قفس نگه می دارند. بعد از آن مرواریدها استحصال می شود. در ۱۹۹۸، دولت بریتانیا، طبق قانون حیات وحش و حومۀ مصوب ۱۹۸۱، صید نرم تن مرواریدسازآب شیرین را کاملاً ممنوع اعلام کرد. به منظور کاهش زمان پرورش اویستر برای تولید مروارید، بیوتکنولوژیست های امریکایی پروتئین های محرک رشد را به اویسترها تزریق کردند. در ۱۹۹۷، اولین نسل این اویسترها با سرعت دو برابر مرواریدهایی بزرگ تر تولید کردند.

جدول کلمات

در

مترادف ها

pearl (اسم)
در، صدف، مروارید، اب مروارید

bdellium (اسم)
خشل، مقل ارزق، مروارید، مل زنگباری

nacre (اسم)
مروارید، صدف مروارید

فارسی به عربی

لولوة

پیشنهاد کاربران

مروارید واژه فارسی است که از �مرواتیت� در زبان فارسی میانه گرفته شده است .
این واژه با �مارگونا� در آرامی و سریانی هم ریشه می باشد.
این واژه بصورت �مارگارتس� به زبان یونانی و سپس به شکل �مارگوریت� به زبان فرانسوی وارد شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

نامهای که از این واژه گرفته شده اند :مارگارت - مارگاریتا - مگی - مارگری - پگی
واژه مرجان در عربی نیز از این واژه گرفته شده است .

مُروارید: نام دخترانه - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیک )
پهلوی: مُروارید ( murwārīd )
.
مُر: هو، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! -
نام دارو و شیره ای ( صمغی ) تلخ و سیاه رنگ که از درختچه ای مُر بدست می آورند که بیشتر در سرزمین های گرمسیری و دریای سرخ هست! مانند: ایران، عربستان، هندوستان، سنگال، ماداگاسکار
...
[مشاهده متن کامل]

( ( مُروارید سیاه، گران ترین و نایاب ترین مُروارید هست! ) )
.
واگ: وَک ( vāc ) -
واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، حرف - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
.
ریت: رید، ریدن! -
بیرون ریختن، تراوش کردن ( تراویدن! ) ، ترشح -
عُصاره، جوهره، چکیده، اَفشُره ( اَفشُرده، فِشُرده ) ، شَهد، نِکتار ( یونانی )
.
معنی: بیرون ریختن گوهره ی گرانبها، تراوش نگین با ارزش -
شنیدن خبر خوش، بشارت دهنده گوش نواز، دلگرم روح افزا، نوید بخش آرامش بخش
.
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 2، بند116:
"murwārīd" ud kah - rubāy ud yākand
gōhr parrēnag ud šabag wassadēn sag ast;
abārīg gōhr ī nāmčistīg nē guft ēstēd, šōyišn ēdōn čiyōn dār, ud ka andar ō kār kard ēstēd, šōy nēst; ud ka nē kard ēstēd, ā - š šōy ē ( w ) bār
معنی: "مروارید" و کَهربای و یاقوت ( کند یا قَند ) ،
گوهر پیروزه ( فیروزه ) و شَبَگ ( شَبَق، گونه ای زغال سنگ ) و وَسَدین ( بِسَد سنگ، سنگ شَجَر، عقیق ) است؛
دیگر گوهرها را که به نام گفته نشده است، شستشو[شود] چنان چون چوب [است]، و [آن] اگر در [چیزی] کار گذاشته شده باشد، شستشو ندارد؛ و اگر کار گذاشته نشده باشد، پس شستشوی آن یک بار [است]

دُرّ ( جمع دُرَّة )
کافه شب های تهران
واژه مروارید
معادل ابجد 461
تعداد حروف 7
تلفظ morvārid
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: marvatit]
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی morvArid
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
در عربی این این واژه مروارید پارسی مرجان می شود مرجان واژه عربی واژه پارسی مروارید است.

یتیم دریا. [ ی َ م ِ دَرْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مروارید بزرگی است که ثانی و مانند نداشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) .
کلمات مارگاریت و مرجان هم با این کلمه با احتمال زیادی مرتبط ذکر شده
امیر مروارید فروش
مروارید : جمانه ، ریتا ، در، صدف، گوهر ، جواهر
مروارید : درخشندگی و شفافیت.
معنی اسم مروارید در فرهنگ فارسی عمید :
جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدف های دریایی پیدا می شود.
⟨ مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد.
من در مورد اسمم تحقیق کردم مروارید کلمه ای با ریشه سریانی هست
اسم عشق و دنیای من مرواریده
مرسی عشقم که کنارمی
اسم تو زیباترین اسم دنیاست
یعنی نگین جواهر درون صدف مامانم میگه من اول دلم می خواست اسم تو بزارم مروارید نمی دانم چه شد که اسمم آیناز در آمد
جمان، در، دریتیم، گوهر، لولو، وسد
معنی اسم مروارید
یکی از زیباترین نام های دخترانه که ریشه فارسی دارد مروارید می باشد. معنی این نام فارسی توده ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ سفید نقره ای یا خاکستری مایل به آبی که در بعضی از صدفهای دریایی یافت می شود و از سنگهای قیمتی است، دُر، لؤلؤ و گُلِ مروارید گفته شده است.
در
مروارید سرخ
به انگلیسی
مروارید:مروارید دستبند، گردنبند و بدلیجات دیگر، مروارید های کار شده روی لباس.
وسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس