پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٧٤)
جُد بینشی = حالت داشتن عقیده و بینشی جدا و متفاوت
یوت بستری = خیانت زناشویی
جدا بستری
یودگی = جدایی
یوجیدن = یوغیدن ، به هم بستن
یوسه
سارایی = خلوص و بی آلایشی
گُمیختگی = اختلاط ، درهم بودگی
گوند / جُند = سرباز ، پهلوان
گوندک = سپاه ، دسته سربازان
گوشن / گُشن = جوان ، نر ، مذکر
گوشنی / گُشنی = نری ، مردی
پَدگاه = بلا فاصله ، در دم
غَنِش = زَنِش ( ر. ک : زدن )
هَچیشه / هَچیشیک = نتیجه و ثمره
هَچیشه / هَچیشیک = نتیجه
هَدیش = کاخ
اَلِک کنی= کار الکی ، کار بیهوده
الک کاری / هَلَک کارش = رفتار دیوانه وار ، انجام کار های بیهوده
گفتار بیهوده
اَلِک = دیوانه ، کم عقل ، بی نوا
هَماگ انجمن = انجمن کُل ، انجمن بزرگ
هماگ ایستش = دوام همیشگی ، استمرار دایم ، جاودانه بودن
هماگ رویش = روندگی و پیشرفت همیشگی
هم آبایستی = هم میلی ، نیاز مشترک داشتن
هَمبَک = مُربا
ناهمبَرشی = عدم تطابق ، نامشابهتی ، ناهمخوانی
همبَرِش = مشابهت ، مطابقت ، موافقت
هَمبَندِش = 1 - اتصال 2 - ترکیب 3 - تشکل
همگُسانی / همبسانی = تناقض
هَمگُسان / همویسان / همبَسان = متضاد ، نقیض ، متناقض
همبستار = الحاق ، به هم بستگی
همبَدَست / همبَتَست = مصادف ، مُقارن
همبَوانیدن = همزیستی کردن ، همزیستی و سازش به جود آوردن ، در کنار هم زندگی کردن.
همبای = رفیق ، شریک ، هم نیاز
آنهَمبَتی = موافقت ، نامخالفی
همبَتی = مخالفت
همبرات بِش = دوست آزار ، رفیق رنجان
همبراتی / همبراتیه = رفاقت ، برادری
همچَمشی = شریک بودن در قدم زدن ، همگامی
هم دم / همدَمونیه = هم خانه ، هم اتاقی
هم دوارِش = ملاقات ( معمولا ملاقات کردن با نیت بد ، مانند دسیسه چینی )
هم دوده = هم تبار ، فامیل
هم دَرَنجِش = مکالمه ، هم صحبتی
هم دوسیدن / هم دوشیدن = هم دیگر را دوست داشتن ، عشق متقابل
همدوش = همسر
هَمانیدن = ( پهلوی ) متحد کردن ، ترکیب کردن ، یکی کردن
همستارانیدن / همستارینیتن = 1 - رقابت کردن 2 - ضدیت کردن 3 - مخالفت کردن
هَمیست = کلیه ، همه ، تمام ( یک چیز )
کُلیه ( تمامی ) = هَمیست