پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٧٤)
پدکوشیدن = تخاصم ورزیدن ، دشمنی کردن ، ضدیت کردن
پدموزیدن = پدموختن ، پوشیدن
پدموزش = پوشش
آسایایی = مرفه بودن ، آسودگی و رفاه
پدایا = مقاوم
پدایایی / پتایایی = مقاومت
پَدیاری = دشمنی ، رقابت
پیستن = آرایش کردن ، منقش کردن ، نگاردن ، زیبا کردن
پدایستن
بوجایی = نجات ، نجات بخشی ، بُختگاری
بوجا = بوجنده ، ناجی ، نجات بخش
بوزایی = بُختگاری ، نجات بخشی ، بوزَندگی
بوزا = ناجی ، بُختِگار ، نجات دهنده
پُربوزش = آمرزیدگی کامل
پُربوزیدن = کاملا رستگار شدن
پوردار = مخالفت ر. ک پوردن
رانَکیدن = راندن ، وادار به کوچ کردن ، اخراج کردن ، تبعید کردن
رسم = به پهلوی " رَستَک" = روش و قاعد و عادت
رَشتار = رنگ و لعاب زدگی ، ترکیب رنگ ها
رَتِشتار = اَرتِشدار
ریشتار = جراحت
رواگانیدن / رواکینیتن = جاری ساختن ، روا کردن ، رواج دادن ، به راه انداختن ، روان کردن
رواگیه = رواج و شیوع
رواگایی / رواکایی = رواج و ترویج
واژه ی سهم هم در معنی ترس و هم در معنی بهره و قسمت فارسی است! هم خانواده های آن: سهمانومند = محدود سهمانیک = محدود سهمان = حد و مرز سهمانومندیه / سهم ...
سیجش = نابودی / خطر
سیز/ سیژ = خطر
سِنَهِش / سنهیشن = حساسیت ، احساس گری
سِنَهومند = حساس ، دارای حس ، تاثیر پذیر
سِنَهِشیک = حسی ، محسوس ، قابل حس شدن
سِنَهیدن = احساس کردن
سِنَهر = برف Snow
سِنَه = حس ، حس گر ( پهلوی )
سِنِه = سلاح ، آلت ( پهلوی )
سنودان = طوفان سِنود = ابر
به پهلوی = سِپاش / اِسپاش
واسِپوزیدن = رد کردن ، طرد کردن ، دفع کردن
سِپورایی = تکمیل
سِپوریدن ( سپورهیتن ) = کامل شدن ، تمام شدن ، تکمیل کردن
سِرُوایی = شُهرت
سروا = 1 - سِرَوا = حدیث 2 - سِرُوا ( سرو ا ) = معروف ، مشهور
گروه = سِرِشَک ، کُرَنگ ، کُرنگه
سِرووِنیدن = مشهور شدن ، شهرت یافتن
ستانایی = ستانندگی
سِتَردن = بیهوش شدن ، غش کردن ، به زمین افتادن
سِتی = هستی
به پهلوی "سِتوریه" = قیومیت ، سرپرستی مال و اموالی که به خود انسان تعلق ندارد.
سودانیدن / سوتینیتن = سود رساندن ، مفید واقعع شدن ، موجب سود کسی شدن
سودیدن = سودبردن ، منفعت بردن ( به پهلوی )
نوع و قسم = در پهلوی "شون"