تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be in a dangerous position =To be temporarily on somebody , s bad side در موقعیت خطرناک و نا پایدار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Very enthusiastic =very excited خر ذوق - هیجان زده ( این اصطلاح در واقع کاملا انگلیسی نیست و هنگام جنگ جهانی 2 از زبان چینی وارد زبان انگلیسی شده. )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

to interrupt=to interfere دخالت کردن - فضولی کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to waste time

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

something hopeless هدف تحقق نیافتنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

if absolutely necessary اگه کارد به استخوان رسید

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To fire someone=get canned

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

to go bankrupt ورشکسته شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A job that wont lead to anything else شغلی که اینده موفقیت امیزی نداره

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ready to=on the verge of در استانه. . . . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Anything , especially food , used to attract fish or other animals so that they may be caught=anything used to tempt or attract a person to begin som ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Offender=person guilty of a fault or crime خطاکار - مقصر - عامل - باعث - ( منشا مشکل )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. The undernourished child was so feeble he could hardly walk * دچار سو تغذیه شده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Raise in rank or importance=help to grow or develop=help to organize ترویج - گسترش - ترقی - تبلیغ کردن -

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه رو وقتی استفاده میکنیم که میخوایم بگیم فلانی خیلی صرفه جو هس یا پولش رو درست و به جا خرج میکنه یا اقتصادیه. saving=careful in spending= thr ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

upset - cause to break down - گسیختن - قطع کردن - مختل کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

speak - make known - express

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

clumsy - not well suited to use - not easily managed معذب - دستپاچه - نامناسب :examples . sally is vey awkward in speaking to the class but quite r ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A very poor person گدا - بی نوا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Runaway *اکثرا با حرف اضافه from 1=برای انسان فراری 2=برای غیر انسان زودگذر و ناپایدار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Spend foolishly - waste حیف و میل کردن - اسراف - هدر دادن - ولخرجی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

a small amount - little bit - something of little value مقدار کم - ذره - کم اهمیت - ناچیز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

look angry by lowering the eyebrows - frown اخم و تخم کردن - ابرو درهم کشیدن - ترش رویی کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Show scorn or contempt by looks or words - a scornful look or remark تمسخر - پوزخند - ( نگاه کردن با حالت تحقیر امیز ) :example . when offered a dim ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

dislike very much =hate=abhor تنفر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Brave=courageous شجاع - دلاور - تهمتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go on after having stopped =move forward اقدام کردن - ادامه دادن - وارد شدن :example . When the actor was late the show proceeded without him

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

prohibit =ban=order someone not to do something = make a rule against ممنوع اعلام کردن غیرقانونی :example . The law forbids drunken drivers to handle ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Declare punishable by law or rule _set a penalty for تنبیه کردن - مجازات کردن - جریمه . we were penalized for not not following tradition

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

occupation =business=profession=trade شغل - حرفه *با vacation که به معنای مسافرت و تفریح هست اشتباه نگیرید. :example . David 's vocation turned int ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

take away from by force محروم کردن - بی نصیب کردن - بی بهره کردن :example . living in a rural area Betsy was deprived of concerts and plays

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

1=make less 2=make easier 3=reduce the pain of 4=release /free 5=replace کم کردن - ارام کردن - از میان بردن - مرخص یا ازاد کردن - برکنار کردن :exampl ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

a roundabout way 1=راه انحرافی 2=تغییر مسیر :example . in order to evade city traffic Anthony took a detour

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

situation requiring a choice between two evils_ a difficult choice موقغیت سخت - قرار گرقتن بین دوراهی :example . it is sensible not to panic in the f ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

prove to be true or correct _ make certain تایید کردن - تثبیت کردن یا اثبات کردن :example . years of research confirmed the theory that smoking is h ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

request_ appeal_ that which is asked of another دفاع - جواب - درخواست. . . . . :example . the president plea to release the captives was denied by t ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. To take money from someone in a dishonest way

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

_ The person who makes decision a person in charge of a place

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Extremely boring بسیار کسل کننده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

With out any delay *بی درنگ *فورا *بی معطلی *در یک چشم به هم زدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

. To try to do your job as well as the person who did it before you; especially when that person was very successful

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. Something which has no bottom and everything put in to it just disappears

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

. Something that is a problem - and its not very clear because there is no rule

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Workers who work in offices - not doing physical work پشت میز نشین. کسی که کارمنده و کارای فیزیکی و سخت انجام نمیده.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. green belt =Countryside around a city or town which is protected from building development

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

workers who do physical work

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. Belonging to a highest social class or aristocratic اشراف زاده به زبون خودمون از ما بهترون

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

. I argued with him till i was blue in the face but he would not listen meaning = say the same thing many time but someone refuse to listen زبونم مو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Something unimportant that takes attention away from the main subject نکته انحرافی نکته یا مطلبی که توجه رو نسبت به موضوع اصلی کم میکنه یا برمیداره.

پیشنهاد
٠

Catch someone at the moment they are doing something wrong سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن