تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. On our own initiative , without being asked to by anyone else بدون توجه به نظر دیگران و بدون مشورت با ان ها خودسرانه دست به انجام کاری زدن.

پیشنهاد
٠

. You have to something now before any progress can be made الان توپ تو زمین تو هس پس تصمیم هم با توئه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

An important part of the whole =essential اساسی - ضروری - مهم - ( عضو ) جدایی ناپذیر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Able to think or act successfully کارامد - لایق - دارای صلاحیت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

. It is related to learning and knowing things ادراکی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

. The act of referring to someone or something رجاع - رجوع - مرجع

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

. Is the deliberate murder of a whole group or race or people نسل کشی - نژاد کشی ( کشتار جمعی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

. When something is devastating it causes great harm or damage to something/someone مرگبار - مخرب - ویرانگر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Hold back= make hard to do مانع شدن - سنگ اندازی کردن - به تاخیر انداختن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An opinion formed without taking time and care to judge fairly= to harm or injure پیش داوری - لطمه زدن - ضرر رساندن - ( تعصب )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Legend or stories that usually attempt to explain something in nature اساطیر - اسطوره شناسی - افسانه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make or become smaller in size , amount or importance کم شدن - تحلیل رفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

A great pain or sorrow =misfortune =to cause pain or make unhappy درد - سختی - غم - اندوهگین کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Bearing seeds ad fruit= producing much of anything حاصل خیز - پر بار - بارور - ( خلاق و سازنده ) :example . chicks hatch from fertile eggs

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Crazy person=extremely foolish دیوانه - مجنون - احمقانه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Bravery= courage شجاعت - دلیری

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A thing , usually an image , that is worshiped =a person or thing that is loved very much محبوب - صنم - بت. . . . . . :example . scientists are stil ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Not doing anything, not busy, lazy, without any good reason or cause to waste time بیکار - بلا استفاده - بطالت - ول گشتن . . . :example . Don't dece ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Keep in=Hold in توقیف کردن - محدود کردن - محبوس کردن - زندانی کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. A person who travel regularly , especially over a considerable distance , between home and work مسافر هر روزه - معمولا درون شهر ( بین محل کار و خا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Let's focus on the most important thing or task first مهم تر از همه . . . . . قبل از هر چیز . . . .

پیشنهاد
١

. There , s no point in regretting something that is to late too change پشیمانی دگر سودی ندارد. اب ریخته شده رو نمیشه جمع کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To fire=dismiss employees

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1=succeed 2=endure 3=exercise 4=find solution - to resolve

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Details= Basic component of something جزئیات - زیر وبم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To anticipate eagerly مشتاقانه چشم انتظار بودن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Surprised =almost always in a negative sense شوکه شدن - تعجب کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To talk loudly often in anger داد و بیداد کردن جارو جنجال راه انداختن

پیشنهاد
١

To exaggerate =To make more of something than one should پیاز داغ چیزی را زیاد کردن - از کاه کوه ساختن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to name somebody else as responsible for a misdeed or misfortune تقصیر رو گردن کسی انداختن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Just barely =very narrowly=by a small amount به اندازه سر سوزن - با اختلاف ناچیز

پیشنهاد
١

to start working=to begin n undertaking دست به کار شدن - کار را جدی شروع کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

those are the break= when something bad happens and you cant do anything about it کاریه که شده همون اتفاقی بود که میترسیدم اتفاق بیوفته ابیه که ریخ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

an unrealistic hope امید واهی امید الکی و بی نتیجه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To repay a loan or debt

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To win the popularity quickly در مدت زمان کوتاه مشهور و موفق شدن synonym=To be a hit

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

So plentiful as to be nothing special =Common چیزی بسیار عادی - عمومی و عادی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

To talk around subject=to a void getting to the point طفره رفتن - به موضوع اصلی نپرداختن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To feel positive a bout one aspect of something and negative a bout another دو دل بودن synonym= mixed blessing

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to eat greedily= to stuff oneself تا خرخره خورن - مث سگ خوردن * توجه کنید که بعد از این اصطلاح از "on " استفاده میکنیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

to make fortune پول زیادی در اوردن - درامد خوبی داشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Not yet determined =uncertain نامشخص - نامعلوم به قول خودمون برنامه رو هواس تصمیم قطعی براش گرفته نشده

پیشنهاد
٠

its impossible to explain individual likes and dislikes ادم ها متفاوتن پس قطعا سلیقه ها هم متفاوته و نمیتونیم بگه چرا فلانی فلان چیز رو دوس داره یا ن ...

پیشنهاد
٠

to take offense سو برداشت - اشتباه برداشت کردن *این اصطلاح اغلب به صورت منفی به کار می رود =. . . . . Don't take this the wrong way

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To enjoy oneself very much خوش گذروندن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To spend time idly =to linger پرسه زدن - الکی وقت تلف کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

the type of person or thing that one generally likes چیزی که محبوب یک فرد است - باب میل شخصی است *این اصطلاح ربیشتر مواقع در حالت منفی به کار می رود= ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To pay short, often unannounced visit سرزدن بدون خبر دادن به صاحب خانه به قول خودمون سر زده جایی رفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To tremble with fear=To be afraid زهره ترک شدن - ترسیدن. . . .