scowl

/ˈskaʊl//skaʊl/

معنی: اخم، ترشرویی، ابرو درهم کشی، اخم کردن
معانی دیگر: عبوسی کردن، ابرو درهم کشیدن، ترشرویی کردن، نگاه تهدید آمیز کردن، چشم زهره رفتن، تهدید

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scowls, scowling, scowled
• : تعریف: to make one's brows contract in an expression of anger, gloom, displeasure, or the like; frown; glower.
مترادف: frown, glower
مشابه: glare, grimace, look daggers at, lower, pout
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express with an angry frown.
مترادف: frown
متضاد: grin, smile
مشابه: glare
اسم ( noun )
مشتقات: scowlingly (adv.)
• : تعریف: an act or instance of scowling.
مترادف: frown, glower

جمله های نمونه

1. Laverne scowled at her mother when she was prohibited from going out.
[ترجمه گوگل]زمانی که مادرش از بیرون رفتن منع شد، لاورن به او اخم کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی از رفتن منع شد، لاورن به مادرش اخم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I dread seeing my father scowl when he gets my report card.
[ترجمه گوگل]می ترسم پدرم وقتی کارنامه ام را می گیرد، اخم کند
[ترجمه ترگمان]از این می ترسم که وقتی پدرم کارت گزارشم را به دست می آورد، ابرو درهم کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of a defect in her vision, it always appeared that Polly was scowling.
[ترجمه گوگل]به دلیل نقص در بینایی او، همیشه به نظر می رسید که پولی در حال اخم کردن است
[ترجمه ترگمان]به خاطر نقص بینایی، همیشه معلوم می شد که جان پولی ابرو درهم کشیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wore a permanent scowl on his face.
[ترجمه گوگل]اخم دائمی روی صورتش انداخته بود
[ترجمه ترگمان]اخمی دائمی بر چهره داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His face was set in a permanent scowl.
[ترجمه گوگل]صورتش در حالت اخم دائمی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]چهره اش درهم رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She looked at me with a scowl on her face.
[ترجمه نگار حبیبی حیران] او با ترشرویی به من نگاه کرد.
|
[ترجمه گوگل]با اخم روی صورتش به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boss manifested his disgust with a scowl.
[ترجمه گوگل]رئیس انزجار خود را با اخم نشان داد
[ترجمه ترگمان]رئیس انزجار خود را با اخم نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chris met the remark with a scowl.
[ترجمه گوگل]کریس با اخم با این اظهارات روبرو شد
[ترجمه ترگمان]ک - - ری - - س \"با اخم گفت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked up at me with a scowl.
[ترجمه گوگل]با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her brows drew together in a scowl.
[ترجمه گوگل]ابروهایش با اخم به هم نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]ابروهایش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The little mouth was born with a scowl, the brows positively beetle over the turned-up be-ringed breathing apparatus.
[ترجمه گوگل]دهان کوچولو با اخم به دنیا آمد، ابروها به طور مثبت روی دستگاه تنفسی حلقه دار چرخانده می شوند
[ترجمه ترگمان]دهان کوچک با اخم به دنیا آمد و ابروهایش از دستگاه تنفس تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He looked up at me with a scowl, a scowl of surprise.
[ترجمه گوگل]با اخم به من نگاه کرد، اخمی از تعجب
[ترجمه ترگمان]با اخمی حاکی از تعجب به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kip shot me an exuberant scowl.
[ترجمه گوگل]کیپ با اخم شدیدی به من شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]دوباره با اخم به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ripple of laughter that followed brought a scowl to Trentham's face.
[ترجمه گوگل]موج خنده ای که به دنبالش آمد، اخم را بر چهره ترنتهام آورد
[ترجمه ترگمان]چین خنده ای که از پی او می آمد، ابرو درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bedford returned the scowl with a smile.
[ترجمه گوگل]بدفورد با لبخند به اخم برگشت
[ترجمه ترگمان]بدفورد با لبخند جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The angry scowl on his face, the veins in his feet, the wrinkles on the skin of his elbows, the glare of his bloodshot eyes.
[ترجمه گوگل]اخم خشمگین روی صورتش، رگ های پاهایش، چین و چروک های روی پوست آرنجش، برق زدگی چشم های خون آلودش
[ترجمه ترگمان]اخمی حاکی از خشم بر چهره اش، the در پاهایش، چین های آرنج هایش، برق چشمان خون گرفته اش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His rude words made her scowl at him.
[ترجمه گوگل]سخنان گستاخانه او باعث شد از او ناراحت شود
[ترجمه ترگمان]کلمات گستاخانه او باعث شد به او اخم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخم (اسم)
fret, glower, lower, frown, scowl, sulk, lour

ترشرویی (اسم)
fret, lower, scowl, sulk, lour

ابرو درهم کشی (اسم)
scowl

اخم کردن (فعل)
fret, glower, lower, frown, scowl, lour, pout

انگلیسی به انگلیسی

• angry or gloomy facial expression; frown, glower
contract the forehead in displeasure; frown, glower, have an angry or gloomy facial expression
if you scowl, you frown because you are angry. verb here but can also be used as a count noun. e.g. her grin changed to a scowl.

پیشنهاد کاربران

در دیکشنری Collins، این کلمه هم بعنوان اسم و هم در نقش دستوری فعل بکار رفته است. ابتدا تعریف این لغت در جایگاه اسم و سپس تعریف آن در نقش فعل همراه با مثال ها از دیکشنری های مختلف و یک مثال خارج از دیکشنری ( از یک نمایشنامه ) در زیر می آید:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ( n ) a gloomy or threatening expression.
سگرمه های در هم؛ ترشرویی؛ اخم و تَخم؛ بد خلقی؛ عبوسی؛ عنق منکسره؛ بُخت النصر؛ سگ اخلاقی
Example 1: 👇
He met the remark with a scowl.
با سگرمه های در هم به مطلب واکنش نشان داد.
Example 2:👇
She stamped into the room with a scowl on her face.
با بد خلقی وارد اتاق شد.
2. ( v - intr ) to contract the brows in a threatening or angry manner.
ابرو در هم کشیدن از روی عصبانیت یا برای تهدید کردن؛ روی در هم کشیدن؛ ترش رویی کردن؛ سگرمه در هم کشیدن؛ عنق منکسره شدن؛ بد خلقی کردن؛اخم و تَخم کردن
Example 1: 👇
She scowled at the two men as they entered the room.
هنگام ورود آن دو مرد به اتاق، او ترشرویی کرد ( بد خلقی کرد ) .
Example 2: 👇
MOLLIE and CHRISTOPHER exit up the stairs Left. GILES scowls and crosses to Centre. The doorbell peals. There is a pause, then it peals several times. GILES exits hurriedly up Right to the front door. The sound of wind and snow is heard for a moment or two.
* The Mousetrap - a play by Agatha Christie
مولی و کریستوفر از پله های سمت چپ خارج می شوند. جایلز سگرمه هایش را در هم کشیده و به سمت مرکز صحنه می رود. زنگ در به صدا در می آید. مکث می شود، سپس چندین بار زنگ طنین می اندازد. جایلز با عجله به سمت درب ورودی از سمت راست خارج می شود. یکی دو لحظه صدای باد و برف به گوش می رسد.
متن انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی

scowl
scowl ( v, n ) ( skaʊl ) =to look at sth sb in an angry or annoyed way, e. g. The receptionist scowled at me. He looked up at me with a scowl.
scowl
اخم و تخم کردن، رو ترش کردن
چشم غره رفتن . اخم کردن
اخم frown نمی شه.
frown is a sad thing but a scowl is angry.
Hearing him cry made her frown.
She scowled as they laughed at him.
frown ریشه در خم داره ولی اخم نمیشه خمودگی صورت یا درهم شدگی یا گرفتگی چهره می شه.
...
[مشاهده متن کامل]

شاید بشه گفت ابرو درهم شدن
ریشه اش به بینی و راه بینی و صدای هوا در بینی مثل خرناس یا خروپف می رسه.
scowl که با خشم همراهه نه فقط ناراحتی می تونه معنی اخم و ترشرویی و عبوسی بده
Instagram @504essentialword

اخم و رو کردن . [ اَ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عُبوس کردن .
عبوسی کردن،
ابرو درهم کشیدن
The old man’s face was set in a continual scowl
اون پیرمرد سگرمه هاش دائم تو هم بود
( حالت چهره اش ثابت این شکلی شده بود به مرور زمان و بالا رفتن سن )
اخم کردن

بپرس