about to

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: ready to; shortly going to.

- I was about to leave when the phone rang.
[ترجمه امید] وقتی میرفتم ، تلفن زنگ خورد .
|
[ترجمه احسان] در حال رفتن بودم که تلفن زنگ خورد.
|
[ترجمه Saeed] داشتم دیگه می رفتم که تلفن زنگ خورد.
|
[ترجمه گوگل] داشتم می رفتم که تلفن زنگ خورد
[ترجمه ترگمان] می خواستم وقتی تلفن زنگ خورد، از اینجا برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

در آستانه
Your life is about to incredibly change
در شرف اتفاق افتادن
I was about to call you
داشتم بهت زنگ می زدم
be about to do sth در صدد انجام چیزی بودن
در شرف
آماده چیزی بودن
مثلا ابرهای آماده ی بارش
در شرف انجام کاری بودن
چیزی نمونده که. . .
نزدیکه که. . .
برای مثال: I'm about to finish
چیزی نمونده که تموم کنم.
هر لحظه ممکن است
الانه که دیگه. . .
نزدیک به ، رو به ، در آغاز ، در شروع
در شرف یا در آستانه ی
آماده بودن
در باره ی
در آستانه ی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس