پیشنهادهای محمد عزیزی (١,١٧٥)
بدون در نظر گرفتنِ We have to try and rescue the children regardless of the danger ما باید سعی کنیم بچه ها را نجات دهیم، بدون در نظر گرفن خطر
خیل بازدید کنندگان سیل بازدید کنندگان
جلوی دید را گرفتن
مفید واقع شدن به درد خوردن
زمین بایر شهری
ریتم تند
موارد ناخواسته
باور تزلزل ناپذیر
بسیار بعید
تجربه فراموش نشدنی
آفتاب یکسره آفتاب بی وقفه آفتاب مدام
کاملا بی خبر
( ساعت ) منع رفت و آمد ( ساعت ) منع آمد و شد منع رفت وآمد ( انگلیسی: Curfew ) ، دستوری است که زمانی را مشخص می کند که طی آن مقررات معینی اعمال می ش ...
شخصیت واقعی خود را نشان دادن
بردن جام
کسالت جزئی
ترتیبات سفر
بر عکس اتفاقا بر عکس He is not leaving the company because he is not happy there; on the contrary he has enjoyed working there, but he has other rea ...
با اینکه much as I dislike sentimental films, sometimes, when I’m not feeling very energetic, I can curl up on the sofa and watch one با اینکه از ف ...
تا قبل از اینکه up until I came to this country, I didn't speak a word of English تا قبل از اینکه به این کشور بیایم، یک کلمه هم انگلیسی صحبت نمی کردم
از آزمون زمان سر بلند بیرون آمدن although these tools are cheap in price, they do stand the test of time اگرچه این ابزارها ارزان هستند، اما در آزمون ...
همون دقیقه همون لحظه همون دقیقه که همون لحظه که Please, let us know the minute you notice something strange لطفا همون دقیقه که متوجه شدی به مابگو
دوران تاریک
یه فکری کردن I'll have think about it and let you know یه فکری براش میکنم و بهت میگم
سخت فکر کردن
راستش را گفتن حقیقت را گفتن
علاقه مند شدن به به دهن مزه دادن/کرن زیر زبون مزه دادن/کردن she has developed a taste for fast cars. she's just bought a bright red Ferrari ماشین ه ...
بلعیدن شمشیر ( اجرای نمایشی ) قورت دادن شمشیر
به خیابان آمدن ( برای اعتراض )
حوصله به خرج دادن
نصیحت کسی را پذیرفتن به حرف کسی گوش کردن
ضربه آزاد زدن ( فوتبال )
حمایت کردن از
جلب کردن حمایت
از این جهت که بطوریکه Living in a big city is advantageous in that you can have easy access to health care زندگی در یک شهر بزرگ مزیت است از این جهت ک ...
حتی زمانی که حتی هنگامی که
به لجبازیِ قاطر به یکدندگیِ قاطر
کله پا شدن
اَز I have been asked to inform you that you're dismissed from your post as of today از من خواسته شده است که به شما اطلاع دهم که از امروز از سمت خود ...
خیالی نباشه
اداره گذرنامه
دست بالا بردن That student puts up his hand every time I ask a question این دانش آموز هر وقت سوال می پرسم دستش را بالا میبرد.
دلیل اینکه چرا دلیل اینکه The reason why I’m writing is to tell you about a party on Saturday دلیل اینکه چرا دارم ( نامه ) مینویسم این است به شما در ...
به شدت مخالف بودن با
تمایل شدید
ظاهر چشمگیری داشتن
مردم روانه شدن
جریان با پیچ و تاب خوردن می گذرد جویبار با پیچ و تاب خوردن می گذرد the stream winds through the forest آن جویبار با پیچ و تاب خوردن از جنگل می گذرد
بر مبنای یک داستان