پیشنهادهای محمد عزیزی (١,١٧٥)
نمایان گر واضح گویا
دوره خودش را سپری کند روند خود را طی کند Get plenty of rest and let this cold run its course استراحت کافی داشته باشید و بگذارید این سرماخوردگی روند ...
درست وسط خال زدن You hit the nail on the head when you said Tyler should get that lump on his foot checked out. درست زدی وسط خال وقتی گفتی تایلر با ...
اول از همه Everything went wrong on my date with the doctor I met online. For starters, he left his wallet at home! سر قرارم با دکتری که آنلاین با ا ...
عود کردن in the springtime, Tanya's allergies act up در بهار، آلرژی های تانیا عود می کند Rick had to stop running because his knees were acting up ...
ته توی چیزی را در آوردن My newspaper disappears from my office every day. I’ve got to get to the bottom of it. روزنامه ام هر روز از دفترم ناپدید می ...
زاییده ی تخیل کسی I'm afraid my front teeth are loose, but maybe it's just a figment of my imagination. می ترسم دندان های جلویم لق شده باشند، اما ش ...
تحت پوششِ پوشش داده شده با Will the dental surgery be covered by insurance? آیا هزینه جراحی دندان تحت پوشش بیمه خواهد بود؟ Lisa’s stay at the hospi ...
خستگی در کردن استراحت کردن After taking three tests, I’m ready to just chill out بعد از سه تا امتحان دادن، فقط میخوام خستگی در کنم. After working h ...
یه هدیه کوچک یه چیز کوچک/کوچولو I got you a little something for your birthday یه چیز کوچک برای تولدت گرفتم
هر چی بگید ما داریم هر چی بخواهید ما داریم Let me know what you want to drink. You name it, we've got it. بهم بگو چی می خوای بنوشی. هرچی که بگی، ما ...
نوشیدنی ترکیبی بدون الکل
نوعی کوکتل است که از ترکیب ودکا و آب گوجه فرنگی تهیه می شود
راهی شدن راه افتادن We promised our babysitter we’d be home by midnight, so we’d better hit the road now. به پرستار بچه مان قول دادیم که تا نیمه شب ...
جا برای دسر گذاشتن The waitress gave us dessert menus and said, “I hope you saved room for dessert!” پیشخدمت منوی دسرها را به ما داد و گفت: امیدوارم ...
خود را خیلی به زحمت انداختن Thanks for inviting us over for dinner next Saturday. Please don't knock yourselves out ممنون که شنبه آینده ما را برای ...
واقعا لذت بخش بود
پُرس دوم بشقاب دوم ? Would anybody like a second helping کسی پرس دوم میل داره؟
منتظر ماندن ( برای دریافت اطلاعات بیشتر ) Please stand by for more information لطفا برای اطلاعات بیشتر منتظر بمانید. VOICE: Attention passengers ...
روش حساب باز نکن دلتو صابون نزن Adam said he's going to invite us to his cottage this summer, but don't hold your breath. آدام گفت که تابستان امسال ...
پیدا کردن I can't find my theater ticket anywhere. Can you help me track it down ? من نمی توانم بلیط تئاترم را هیچ جا پیدا کنم. می توانید در پیدا ک ...
پیشنهاد ویژه We’re running a special right now. You can rent a mid - size car for the same price as a compact. It’s $55 a day inclusive of tax, plus ...
آماده ی رفتن
از سر و ته چیزی سر در آوردن سر و ته چیزی را فهمیدن Tom wrote me a note, but I can't make heads or tail of it. His handwriting is so messy تام برایم ...
از سر و ته ش سر در آوردن
فرجه مهلت ( زمانی ) فرصت ( زمانی ) Sorry, the grace period is over. We're going to have to charge you interest on your account متاسفیم، مهلت تمام ...
از اول تا آخر با دقت خواندن to read something carefully from beginning to end
راهزنی
شانس منو ببین شانس منو نگاه
ارزش وقت گذاشتن کسی را داشتن
مثل کف دستت Sara: I thought you said you knew these roads like the back of your hand. Did you doze off or what? Nick: We’d better stop at a gas sta ...
پیش رو I see an accident up ahead من یک تصادف در پیش رو می بینم
بیا بالا /سوار شو Hop in = get in the taxi Ninth and Grand Street? Hop in! خیابان نهم و گرند؟ بپرید سوار شو!
چه شانس گندی
باقی اش باشه بقیه اش باشه ( مال خودت ) I owe you nine dollars. Here's ten. Keep the change ترجمه گوگل : من به تو نه دلار بدهکارم. این هم ده دلار. ...
تصادف جزئی مالیدگی ( تصادف )
She was very apologetic. She wants to make it up to us by having us over next week ترجمه گوگل: او خیلی عذرخواهی کرد. می خواهد با دعوت ما هفته ی آینده ...
چه سر به هوایی چقدر سر به هوا چقدر بی مسولیت Cindy asked me to call her at 8 o’clock last night and when I called, her husband said she was out with ...
چیزی پیش اومده
این چیزا اتفاق می افته ( دیگه ) اتفاقه میافته
آمدن حضور پیدا کردن to come; to be present I’m not sure if I’ll be able to make it to the staff meeting on Wednesday morning. مطمئن نیستم که بتوانم ...
آن طرف شهر است
حد و مرزی تعیین کردن My parents let me use the car, but they draw the line at allowing me to take long trips. پدر و مادرم اجازه می دهند از ماشین اس ...
۱ - حتماً ۲ - هر جور که شده
نظر خوبی داشتن درباره ( کسی )
دمِ دست
زیاد فکر کردن ( به چیزی ) مدام فکر کردن متمرکز شدن روی ( چیزی )
به میل خود He washed the dishes of his own accord. او به میل خود ظرف ها را شست My brother decided to clean the house of his own accord. برادرم تص ...
خود به خود
( ایده ) به سر زدن ( ایده ) به ذهن رسیدن