تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوشمالی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ید طولا ی قانون دست بلند قانون دست توانمند قانون چنگال قانون کنایه از پلیس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ اراده ها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( فرانسه ) بهترین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بند آمدن زبان قاصر بودن زبان از بیان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستاتو آلوده نکن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امیدهای زیادی داشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبارزه نفس گیر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار نفس گیر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار تیمی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرکت هوشمندانه حرکت نبوغ آمیز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهریه های نجومی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعداد معدود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلبه بر موانع

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسیدگی کردن به مشکل

پیشنهاد
٠

چیزی زیر لب زمزمه کردن زیر لب چیزی گفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضای کافی

پیشنهاد
٠

کمک مهم وچشمگیری کردن کمک بزرگی کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی نه چندان دور

پیشنهاد
٠

آینده نه چندان دور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چهره ی بی احساس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر خشن ظاهر عبوس

پیشنهاد
١

شرایط تخفیف دهنده مجازات

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امداد رسانی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متوقف نشدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیعانه دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجوز دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنجیره وقایع

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حال و هوای جشنواره

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیدن عکس العمل ( کسی یا چیزی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it's very crowded in this cafe. you grab a seat and i'll get our drink این کافه خیلی شلوغه تو برو جا بگیر من نوشیدنی میگیرم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

going by the weather forecast, there'll be snow tomorrow طبق پیش بینی هواشناسی فردا برف می بارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزه خواری کردن - ناخونک زدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاز دادن ( وقتی خودرو در حالت خلاص است )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشک تو چشم جمع شدن؛ I could see her eyes misting over. می تونستم ببینم داره اشک تو چشماش جمع میشه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چپیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزدکی بیرون رفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در مخمصه افتادن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوچک تر کردن ( اندازه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

the TV series about his pottery pushed up the value of her work سریال تلویزیونی درباره سفالگری او ارزش کار او را بالا برد بالا بردن بردن بالا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قرار داشتن در بینِ قرار گرفتن در بینِ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقسیم بندی کردن به گروه های کوچکتر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوا کردن جدا کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربرد دوم داشتن کاربرد دیگر داشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علیه ( کسی ) در آمدن علیه ( کسی ) شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه داشتن در

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حال و هوا عوض کردن حال و هوا عوض شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پدر در آوردن!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو قوطی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وِلو بودن - افتاده بودن there were books lying around everywhere in the room کتابها همه جای اتاق وِلو بودند.