پیشنهادهای محمد عزیزی (٣٦٩)
کاری کردن یه کاری کردن the children are very quiet. I wonder what they're getting up to بچه ها خیلی ساکت هستند. نمیدونم دارن چه کار میکنند. what h ...
باران ( های ) پراکنده
زیادی سخت گرفتن زیادی سخت کردن
همه اینها درست همه اینها ( که گفتی ) درست
وسیله نقلیه
اون موقع ها
قبل از آن
سرعت ثابت
گوله رد شدن گوله گذشتن
ثروت بعد از مرگ
لباسهای تیره
ممکنه که ممکن است که it is probabale that the next government will chang the tax laws ممکن است که دولت بعدی قوانین مالیات را تغییر دهد.
معلوم نیست که بعید است که
بواسطه فقدان به دلیل کمبود she could not concentrate through lack of sleep او به دلیل کمبود خواب نمی توانست تمرکز کند.
جایگزینی نداشتن جز اینکه
چاره ای نداشتن جز اینکه
از فاصله ی دور از دور I saw you in the distance yesterday من شما را از دور دیدم دیروز
تا اون زمان تا اون وقت تا اون وقت که تا اون وقتی که
عصر کامپیوتر
عصر حجر
دوران سنگی
عصر یخبندان
تو یه گوشه گیر افتادن
بد گمانی داشتن در مورد چیزی I have my doubts about this plan من بد گمانی های خودم را درباره این طرح دارم.
له یا علیه موافق یا مخالف
به نظر من به عقل من
روند پیری
رشته کوه
به نظرم می رسد
این هفته ای که گذشت نه هفته قبل این هفته ای که گذشت نه هفته ی قبل از اون
She's well awawre of the problem او به خوبی از مشکل آگاه است.
تحت بازداشت
( آب، آب معدنی ) بدون گاز یا گازدار؟
شرمنده باعث شرمندگیه
( لباس ) تیپ خاص زدن
راه خود را رفتن
در حال فروپاشی بودن زهوارش داره در میره
در دام چیزی افتادن
سخت گرفتن کار
سخت چونه زدن
به دوران سخت ( بی پولی ) افتادن
سخت و خسته کننده I am finding it really really hard going فهمیدم اون واقعا سخت و خسته کننده است.
هوش از سر کسی بردن
در نیمه شب تو نصف شب
سرنوشتی بدتر از مرگ بدترین چیزی که میتونه اتفاق بیفته
جون به لب شدن
از ترس چیزی جون کسی در آمدن
جون و تن خود را به خطر انداختن تن و جون خود را به خطر انداختن
زندگی همراه با بخت واقبال داشتن