پیشنهادهای محمد عزیزی (١,١٧٥)
دل سوختن برای همدردی کردن با She felt for the people starving in Africa, so she sent money to the charity. او با مردم گرسنه آفریقا همدردی کرد، بناب ...
یِ وقتهایی
به خاطرِ He works hard for the sake of his family. او به خاطر خانواده اش سخت کار می کند For the sake of time, we won’t discuss the new budget at t ...
tend to = usually do; have the habit of معمولاً عادت داشتن Dogs tend to be friendly and loyal to their owners. سگ ها معمولاً با صاحبانشان دوستانه و ...
یه جورایی یه کمی The juice tastes sort of strange. مزه آبمیوه یه جورایی عجیبه A: Have you ever had shark? B: Yes. It tastes sort of like chicken ا ...
She’s always busy keeping track of her children. او همیشه مشغول پیگیری کارهای بچه هایش است. The teacher had a hard time keeping track of all the ...
( کاملاً ) منطقی است که معلوم است که It stands to reason that if you study hard, you will do well in school. منطقی است که اگر سخت درس بخوانی، در مد ...
حتماً مطمئناً به احتمال قوی . . . . . My parents are bound to disagree, but I’ve decided I’m moving to New York پدر و مادرم حتماً مخالف خواهند بود، ...
روزهایی که میاد و میره
بزهکار نوجوان
ارزش وقتی را که می گذاری را دارد
سر حرف خود ماندن
حرف های نسنجیده
نسبت دادن ( چیزی ) به ( چیز دیگر ) نسبت دادن به Most people attribute the good economy to the new president. بیشتر مردم اقتصاد خوب را به رئیس جمهو ...
خطر نزدیک
۱ - نتیجه دادن - جواب دادن ( عامیانه ) ۲ - تسویه کردن I passed the test! All that extra studying paid off! من در آزمون قبول شدم! تمام آن مطالعه ی ا ...
شیطونی کردن شیطنت کردن بازی گوشی کردن
به جایی رسیدن I feel like I am getting no where with my career I have been doing the same thing for three years احساس میکنم در حرفه ام به جایی نمی ...
۱ - عقب نگه داشتن ۲ - مانع شدن ۳ - ( چیزی را ) پنهان کردن They had to hold him back. آنها مجبور شدند او را عقب نگه دارند We tried to hold back the ...
بدون ( چیزی ) سر کردن Looks like we’ll have to do without rain again today. انگار امروز هم باید بدون باران سر کنیم She didn’t have money for a dri ...
غلبه کردن My curiosity got the better of me, and I opened the letter. کنجکاوی ام بر من غلبه کرد و نامه را باز کردم His conscience got the better o ...
در ارتباط با در رابطه با در موردِ In regard to your question, the answer is yes در مورد سؤال شما پاسخ مثبت است In regard to your request, we are se ...
جم نخوردن ( عامیانه ) تکون نخوردن
all along = the whole time تمام مدت از همان ابتدا She knew all along that they would get together. او از همان ابتدا می دانست که آنها به هم می رسند ...
تمام شدن به پایان رسیدن I thought that boring movie would never come to an end فکر می کردم آن فیلم خسته کننده هیچ وقت تمام نمی شود
بی پول He couldn’t go to the movies because he was broke. او نمی توانست به سینما برود چون بی پول بود
get even with = have revenge He wanted to get even with the fisherman او می خواست از ماهیگیر انتقام بگیرد He wanted to get even with her for makin ...
باد سوزناک
برنده شدن در پرونده ( دادگاه )
به شدت گریستن
وخیم شدن هوا
شرایط آب و هوایی عجیب و غریب شرایط آب و هوایی غیر عادی
ر راه ممکنی را امتحان کردن
رفتن به I made my way to the hotel رفتم به هتل راهمو گرفتم رفتم به هتل
موج جرم و جنایت
آب ( های ) آرام
صمیمانه تبریک گفتن
پیروز شدن در جنگ
گیر کردن get stuck = be unable to move He got stuck in the mud او در گل گیر کرد Her boot got stuck in the mud while she was hiking چکمه های او هنگا ...
relieve A of B = take B from A از ( دست ) کسی چیزی را گرفتن She relieved her friend of his keys because he was drunk او کلیدهای دوستش را ( از دستش ...
هیچ ربطی ندارد به هیچ ارتباطی ندارد به Stay out of it. This has nothing to do with you خودتو قاطی نکن. این هیچ ربطی ندارد به شما The hot weather t ...
به فکر رسیدن به ذهن رسیدن به سر زدن به کله زدن I wonder how he dreams up these things نمی دونم این چیزا چطور به کله اش میزنه It’s amazing how he dr ...
درست همانطور که
دنگی حساب کردن They decided to go Dutch on their date آنها تصمیم گرفتند سر قرارشان دنگی حساب کردن We went out to dinner last night, but it wasn’t a ...
برآورده کردن ( انتظار )
می تونی روش شرط ببندی ( یقین داشته باش )
اصرار داشتن عمداً اصرار داشتن عمداً مصر بودن He made a point of explaining everything he knew about the subject in class او عمدا اصرار داشت که هر آن ...
شکلک در آوردن اَدا در آوردن He made faces at her to try and make her smile او برایش شکلک در آورد تا لبخند را به لبانش بیاورد
نشأت گرفتن از سرچشمه گرفتن از The rumor about our relationship originated from your sister شایعه رابطه ما از خواهرت نشأت گرفته است