پیشنهاد‌های محمد عزیزی (١,١٧٥)

بازدید
٦٣٧
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل سوختن برای همدردی کردن با She felt for the people starving in Africa, so she sent money to the charity. او با مردم گرسنه آفریقا همدردی کرد، بناب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یِ وقتهایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خاطرِ He works hard for the sake of his family. او به خاطر خانواده اش سخت کار می کند For the sake of time, we won’t discuss the new budget at t ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

tend to = usually do; have the habit of معمولاً عادت داشتن Dogs tend to be friendly and loyal to their owners. سگ ها معمولاً با صاحبانشان دوستانه و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یه جورایی یه کمی The juice tastes sort of strange. مزه آبمیوه یه جورایی عجیبه A: Have you ever had shark? B: Yes. It tastes sort of like chicken ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

She’s always busy keeping track of her children. او همیشه مشغول پیگیری کارهای بچه هایش است. The teacher had a hard time keeping track of all the ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( کاملاً ) منطقی است که معلوم است که It stands to reason that if you study hard, you will do well in school. منطقی است که اگر سخت درس بخوانی، در مد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حتماً مطمئناً به احتمال قوی . . . . . My parents are bound to disagree, but I’ve decided I’m moving to New York پدر و مادرم حتماً مخالف خواهند بود، ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روزهایی که میاد و میره

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بزهکار نوجوان

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارزش وقتی را که می گذاری را دارد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سر حرف خود ماندن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرف های نسنجیده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نسبت دادن ( چیزی ) به ( چیز دیگر ) نسبت دادن به Most people attribute the good economy to the new president. بیشتر مردم اقتصاد خوب را به رئیس جمهو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطر نزدیک

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ - نتیجه دادن - جواب دادن ( عامیانه ) ۲ - تسویه کردن I passed the test! All that extra studying paid off! من در آزمون قبول شدم! تمام آن مطالعه ی ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

شیطونی کردن شیطنت کردن بازی گوشی کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جایی رسیدن I feel like I am getting no where with my career I have been doing the same thing for three years احساس میکنم در حرفه ام به جایی نمی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱ - عقب نگه داشتن ۲ - مانع شدن ۳ - ( چیزی را ) پنهان کردن They had to hold him back. آنها مجبور شدند او را عقب نگه دارند We tried to hold back the ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بدون ( چیزی ) سر کردن Looks like we’ll have to do without rain again today. انگار امروز هم باید بدون باران سر کنیم She didn’t have money for a dri ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غلبه کردن My curiosity got the better of me, and I opened the letter. کنجکاوی ام بر من غلبه کرد و نامه را باز کردم His conscience got the better o ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در ارتباط با در رابطه با در موردِ In regard to your question, the answer is yes در مورد سؤال شما پاسخ مثبت است In regard to your request, we are se ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جم نخوردن ( عامیانه ) تکون نخوردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

all along = the whole time تمام مدت از همان ابتدا She knew all along that they would get together. او از همان ابتدا می دانست که آنها به هم می رسند ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تمام شدن به پایان رسیدن I thought that boring movie would never come to an end فکر می کردم آن فیلم خسته کننده هیچ وقت تمام نمی شود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی پول He couldn’t go to the movies because he was broke. او نمی توانست به سینما برود چون بی پول بود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

get even with = have revenge He wanted to get even with the fisherman او می خواست از ماهیگیر انتقام بگیرد He wanted to get even with her for makin ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باد سوزناک

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برنده شدن در پرونده ( دادگاه )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به شدت گریستن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وخیم شدن هوا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شرایط آب و هوایی عجیب و غریب شرایط آب و هوایی غیر عادی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ر راه ممکنی را امتحان کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به I made my way to the hotel رفتم به هتل راهمو گرفتم رفتم به هتل

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

موج جرم و جنایت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آب ( های ) آرام

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صمیمانه تبریک گفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیروز شدن در جنگ

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گیر کردن get stuck = be unable to move He got stuck in the mud او در گل گیر کرد Her boot got stuck in the mud while she was hiking چکمه های او هنگا ...

پیشنهاد
٠

relieve A of B = take B from A از ( دست ) کسی چیزی را گرفتن She relieved her friend of his keys because he was drunk او کلیدهای دوستش را ( از دستش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هیچ ربطی ندارد به هیچ ارتباطی ندارد به Stay out of it. This has nothing to do with you خودتو قاطی نکن. این هیچ ربطی ندارد به شما The hot weather t ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به فکر رسیدن به ذهن رسیدن به سر زدن به کله زدن I wonder how he dreams up these things نمی دونم این چیزا چطور به کله اش میزنه It’s amazing how he dr ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درست همانطور که

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دنگی حساب کردن They decided to go Dutch on their date آنها تصمیم گرفتند سر قرارشان دنگی حساب کردن We went out to dinner last night, but it wasn’t a ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برآورده کردن ( انتظار )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

می تونی روش شرط ببندی ( یقین داشته باش )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصرار داشتن عمداً اصرار داشتن عمداً مصر بودن He made a point of explaining everything he knew about the subject in class او عمدا اصرار داشت که هر آن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکلک در آوردن اَدا در آوردن He made faces at her to try and make her smile او برایش شکلک در آورد تا لبخند را به لبانش بیاورد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

نشأت گرفتن از سرچشمه گرفتن از The rumor about our relationship originated from your sister شایعه رابطه ما از خواهرت نشأت گرفته است