پیشنهادهای محمد عزیزی (٤٥٢)
رفتن تو یه کاری رفتن تو یه کسب کاری
فرصت محدود فرصت کم بازه زمانی محدود/کوتاه
دانا آگاه فرزانه مطلع با دانش
تهدید حیاتی تهدید جانی
تیم مقابل
پیشی گرفتن ( در مسابقه )
دارنده رکورد جهانی
ثبت کردن رکورد جدید جهانی
شکستن رکورد جهانی
هدف غایی
موضع شفاف موضع روشن
باد و باران باران به همراه باد
مثل اینکه به نظر میرسه
آفتاب گرفتن
موسیقی شاد
قدرت حاکم
رو آمدن بهبود پیدا کردن
تبعیت کردن
به چیزی عادت داشتن
هم دست
( سر ماجرایی ) نقش بازی کردن فیلم در آوردن فیلم بازی کردن
محدوده ی نرخها
گاز دادن ( اتومبیل در حالت خلاص )
آج لاستیک
آج لاستیک
سر راه به کسی سر زدن
شوراندن کسی علیه کسی دیگر she is turning people against the boss اون داره افراد را علیه رییس می شوراند.
شوراندن کسی علیه کسی دیگر
افکار منفی
احساس بد داشتن
دری وری گفتن
بی چاک و دهن
سر ( یه صحبتی را ) باز کردن
یه صندلی بردار بیار
موشک انداز ( دستی )
کشش بازار
باختن به باخت دادن به he lost out to his brother in the finals of tennis tournament او در فینال تورنومنت تنیس به برادرش باخت.
روز بازدید عموم
تعظیم کردن به سر تسلیم/ تعظیم فرود آوردن به
از دستور خارج کردن از دستور کار خارج کردن از گزینه ها خارج کردن
بی نصیب گذاشتن who feels life is passing them by چه کسی احساس میکنه زندگی آنها را بی نصیب گذاشته
بالای منبر رفتن پر گویی کردن روضه خواندن
گیر دادن به کسی برای چیزی the director gave him a ticking off for arriving late at the meeting مدیر به او برای دیر رسیدن گیر داد the boss gave the ...
قبض آب
دنبال کاهای کسی دویدن کارای زیادی برای کسی انجام دادن
بر طرف شدن
گروه جدایی طلب
نگینی خرد کردن
به هر قیمتی شده
اقدامات ممکن